loading...
سلطان نصیر

 

              { درد و دل 75 } 

 

  { تشابه انوار و جغرافیای ادیان 3 } 

 

      { حفظ نور }

 

یکی از مسائلی که در سلوک الی الله  کلید است . مسئله حفظ نور است . سالکی در راه عرفان موفق است که نور اعمال و عبادات خویش را با ظلمت  گناه از بین نبرد . اما توجه داشته باشید که انوار عبادات و اعمال فقط با گناه نکردن حفظ نمی شود . بلکه راه های دیگری نیز برای حفظ انوار اعمال در محل  وجود دارد .

از دوران بسیار کهن مغان مهرپرست ایرانی ، مهرابه های خویش را در دل صخره ها و یا غارها ایجاد می نمودند که ریشه در اسطوره زایش مهر از تخم بزرگ کیهانی داشته است . و صخره نمادی از این تخم بزرگ بوده است . که انوار ایزد مهر هنگام این زایش از تخم (صخره ) خارج می شود . 

اما با این حال این تنها  دلیل این مسئله نبوده است . ساخت بنای معابد مهری در دل کوه و در درون غارها این امکان را به مغان مهری می داده است که انوار حاصل از عبادات خویش را در آن حفظ نمایند . زیرا نور عبادات اگر چه لطیف و مثالی است . اما با این حال نمی تواند از  اشیاء ضخیم عبور نماید . و بخش زیادی از انوار در بر خورد با اجسام ضخیم در محل تولید نور باقی می ماند .

 مهرابه ها در غارها یا در دل زمین ساخته می شد و معمولا یک در ورودی بزرگ داشت . و بعضا کانال هایی برای عبور  هوا و آب داشت . 

مغان در درون این مهرابه ها ریاضات می کشیدند . انوار حاصل از این  ریاضات و عبادات چون راه چندانی به بیرون نداشت . اکثرا در محل مربوطه حفظ می شد . و این مسئله باعث می شد که به مرور زمان نورانیت آن مکان افزایش یابد . و  انواری که با سالها  عبادت ، در آن محل ایجاد می شد ، در آنجا تجمع و حفظ شود .در نتیجه سالکین جدیدی که به آن محل برای سلوک راه و رسم مهری وارد می شدند . سرعت سیرشان سریع تر می شد . 

و این نور حتی پس از تخریب اکثر  مهرابه ها  در دوران قدرت موبدان زرتشتی در ایران  و حتی پس از آن یعنی در دوره اسلامی نیز در محل باقی بوده است . 

چنانچه حافظ شیرازی می گوید : 👇👇👇

 

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

 

این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم

 

بر  اساس معماری مهرابه ها  بوده است که صوفیان در شکل ساختمان خانقاه های خویش ، چله خانه و خلوت خانه  را به صورت فضای کوچکی می ساختند و معمولا  در جلوی آن پرده ای آویخته می شده است . تا سالکین هنگامی که در آن به ذکر می پردازند . انوار در همان محل خلوت بماند . و محل خلوت نورانی تر شود . 

 

نکته 1 : در داستان شیخ علاالدوله سمنانی که از نفحات نقل شد که  وی (سمنانی )در خلوت جنید بغدادی ذوق بیشتری ، نسبت به  مزار وی (جنید )می یافت . هم علت این امر ، به نظر فقیر بیشتر همین مسئله حفظ نور است . زیرا انوار ذکر در خلوت تا سالیان سال باقی می مانند بخصوص آنکه اگر این انوار تمدید شود . و انوار خلوت جنید سالهای سال توسط صوفیان صافی که در آن محل خلوت می کردند  تمدید می شد .  

نکته 2 : صوفیان در خلوت خانه های خانقاه ها معمولا تنها به یک ذکر (خفی)  می پرداختند . (معمولا ذکر لااله الا الله ) 

و پرداختن به اذکار مختلف و متفاوت را جز در تعقیبات نمازهای یومیه درست نمی دانستند . و از نظر آنان پرداختن به اذکار متفاوت ، باعث به تاخیر افتادن باب مکاشفات و مشاهدات بوده است .

حق با صوفیان است . زیرا اذکار متفاوت دارای انوار متفاوت می باشد . و این انوار متفاوت روند رسیدن به کشف کلی را به تاخیر می اندازد .  

 

نکته مهم 3 : پیشتر گفتیم که حضور اولیه یهودیان در ایران به دوره پس از وفات سلیمان(ع) بر می گردد . 

آنان از همان زمان با آیین مغان آشنا شدند . و به مرور زمان  از آن تأسی گرفتند . یکی از مسائلی که خاخام های یهودی بخوبی دریافتند این است که حکم دادند که خانه یهودیان از محل کنیسه نباید از مقدار مشخصی بیشتر  باشد . از آنجا که یهودیان در کشور های دیگری نظیر ایران ساکن بودند . که در آن دین غالب و نور غالب (دین و نور ) زرتشیت بوده است . این حکم به آنان کمک می نمود که انوار عبادات خویش را  در یک منطقه خاص از شهر به مرکزیت کنیسه جمع نمایند . 

همچنین بعضی قبالیست های یهودی ساکن شهرهای اصفهان و تهران و شیراز و مشهد در منازل  خویش پنجره هایی چوبی  دارند که از درون بسته می شود . 

تا انوار عباداتشان از خانه خارج نشود . 

علت این امر دو مسئله است . یکی حفظ نور عبادات خود تا پیشرفتشان سریع تر شود . و دیگر برای جلوگیری از شناسایی توسط اولیاء الله در عالم اسلام اینکار را انجام می دهند . 

 زیرا ، نور عبادات اهل سلوک علی الخصوص اگر دارای مکاشفات و مشاهدات باشد . برای اهلش دیده می شود . 

عزیران توجه داشته باشید که قبالیست های یهودی نیز از همین روش در شهرهای بزرگ ، استعدادهای خاص معنوی جهان اسلام را شناسایی می نمایند . 

 

 

#جغرافیا #حفظ_انوار #مهرابه #مغان 

#نور #حافظ #یهودیان 

 

@soltannasir 

🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞

 

           { درد و دل 74} 

 

  { تشابه انوار و جغرافیای ادیان 2 } 

 

از مسئله تشابه انوار و جغرافیای ادیان سخن گفتیم . یکی از مسائلی که در سلوک الی الله باید توجه داشت . این است که در جغرافیایی که متعلق به یک دین است . پیروان ادیان دیگر و طریقه های دیگر در پیشرفت  سلوکی دچار مشکل می شوند .

مثال : فرض نمایید شخصی «هندو مذهب » در شهر نوارنی و مقدس نظیر  مشهد و یا قم که مرکز تجمع انوار  اسلام شیعی است . سعی می نماید که از طریق روش یوگای هندی مراتب سلوکی را طی نماید . 

در نظر داشته باشید که مرکز تجمع انوار آیین هندو ، کشور هندوستان است . و حلقه بزرگان و جاویدانان این آیین در منطقه هیمالیا زندگی می نمایند .

چنین سالکی (هندو) در مرکز تجمع انوار اسلام شیعی  که این انوار  با انوار  آیین هندو متفاوت است .  شانس موفقیت کمتری  دارد . زیرا رشته های نوری حاصل از عبادات وی به روش آیین هندو در جو معنوی شهری نظیر مشهد ، انوار مشابه (هندو) چندانی  ندارد . تا به آن بپیوندد و در چنین شرایطی پیشرفت سلوکی این سالک کند تر خواهد بود . 

بنابراین جغرافیای ادیان که بر اساس 👈انوار و 👈 افکار  پیروان ادیان  شکل گرفته است . مسئله ای بسیار مهم می باشد . و پیروان هر آیینی باید بدانند که در محل تجمع انوار و افکار مربوط به آن دین بیشترین پیشرفت سلوکی را خواهند داشت . 

این نکته ای است که باید طرفداران عرفان های غیر اسلامی موجود در کشور به آن توجه نمایند.  اشخاصی که در جهان اسلام  زندگی می نمایند  و سعی می نمایند . که از روش هایی غیر اسلامی نظیر یوگا و ذن و بودیسم و شمنیسم و غیره به حق نزدیک شوند .

 سرعت سیرشان را در سلوک الی الله کند خواهند کرد . 

اگر این افراد تصمیم بر سلوک از روش هایی غیر اسلامی دارند . بهتر است که به جغرافیای دین مربوطه بروند . اگر دنبال سلوک در طریق یوگا و هندوییسم هستند به هندوستان بروند . اگر دنبال بودیسم لامائیسم هستند به تبت و نپال و بوتان بروند .اگر بدنبال شمنیسم از نوع ناوالیسم  هستند به قاره آمریکا بروند . اگر سر در آخور غرب و تفکر دشمنان جهان اسلام دارند و به دنبال جادوی غربی هستند به انگلستان و علی الخصوص 

👈اسکاتلند و 👈 ایرلندجنوبی و شمالی  بروند . 

اگر به قبالای یهودی علاقه دارند . به ترکیه شهر انطاکیه و یا لس آنجلس در آمریکا و یا صفد و بیت المقدس در اسرائیل و یا اصفهان در ایران و یا گلاسکو در اسکاتلند بروند . 

با حضور در مرکز تجمع انوار جهان اسلام ، شانس موفقیتشان کم خواهد بود . 

 

نکته 1 : حال عزیزان بدانند که چرا عده ای از فقها سکونت در بلاد کفار را  جز به ضرورت حرام می دانند . زیرا این تاثیر انوار ادیان دیگر و یا کمبود نور افقی اسلام در آن بلاد باعث فاصله گرفتن عده ای از دین مبین اسلام می شود . 

 افرادی که بتوانند در این بلاد حفظ شریعت  کنند مورد الطاف بیشتری قرار می گیرند . اما با این حال بدلیل کمبود نور اسلام در این بلاد ، معمولا سرعت سیر  کندتر خواهد بود . 

البته همیشه استثنا در این باب وجود دارد . 

ضمن اینکه عده ای از آقایان خود به چنین مسائلی عمل نمی نمایند و برای درمان علی رغم بودن بیمارستان های مجهز در کشور ایران ، به بلاد کفر می روند . و همچنین عده ای از آقازادگان نیز در بلاد کفر به تحصیلات عالیه می پردازند و یا ساکن هستند .

 

نکته 2 : فقیر مقصد  بعضی از روش های نامبرده شده در بالا  را رسیدن به حق تبارک تعالی نمی دانم و نسبت به آنان انتقاداتی دارم که اکنون جای آن نیست . همچنین رسیدن به مقام قرب قاب قوسین او ادنی فقط برای پیروان شریعت حضرت ختمی مرتبت میسر است . که رشته محبت شاه اولیا علی (ع) و اولاد او در این راه عروة الوثقی است . بنابراین بر خلاف عده ای که قائل به آن هستند که پیرو هر دین و مسلکی که باشید به مقصد و مقصود خواهید رسید . فقیر با این دسته اختلاف نظر دارم . علاوه بر اینکه خود عرفای مسلمان نیز همین اعتقاد را دارند . بلکه آثار عرفای بزرگ جهان اسلام در دست است . کافی است با آثار ادیان دیگر و عرفای آن مقایسه شود . 

 

نکته 3 :  هر چقدر که سالکی به محل تجمع انوار دین و مذهب خویش نزدیک تر باشد . بنا به پیوند رشته های انوار اذکار وی با سایر انوار مشابه ، احتمال مکاشفات عالیه برای وی بیشتر است . 

و  سالکینی که در غیر جغرافیای دین خویش به سلوک می پردازند مکاشفات و مشاهدات  کمتری برای آنان رخ می دهد . 

 

 

#جغرافیا #تشابه_انوار #هیمالیا #هندو

#یوگا #ادیان 

@soltannasir 

💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫💫

 

          { درد و دل 73 } 

 

 { تشابه انوار و جغرافیای ادیان  } 

 

یکی از مسائلی که در حیطه دین پژوهی و سلوک کمتر مورد توجه قرار می گیرد  مسئله جغرافیای ادیان است 

ابتدا یاد آوری چند نکته : پیشتر گفتیم که اذکار و عبادات داری نور می باشند . 

و هر ذکری و عبادتی نور مخصوص به خود را دارا می باشد . و همچنین گفتیم که انوار عبادات ادیان مختلف با یکدیگر متفاوت است . و حتی گفتیم که نور عبادات شیعه و اهل سنت به علت وضوی متفاوت تا حدی با یکدیگر فرق دارند . 

 

حال نکته ای در باب جغرافیای ادیان  : عزیزان توجه نمایند که عالم اسلام مرکز تجمع انوار جهان اسلام است . زیرا از گذشته هایی بسیار دور مسلمین در بلاد اسلامی در حال عبادت و تولید انوار جهان اسلام هستند . 

حال با توجه به دروس تشابه انوار ، که در آن گفته شد رشته های انوار بر اساس تشابه رنگ و طیف نوری ، در عالم مثال به یکدیگر می پیوندند .

عزیزان بدانند که بر همین اساس ادیان هم دارای جغرافیا می باشند . 

که این جغرافیا با سیر تغییر و تحول تاریخی ادیان ارتباط معنا دار  دارد  .

یعنی پذیرش کامل یک دین جدید و نسخ کامل دین قبلی در یک جغرافیا که سالها  مربوط به دینی دیگر بوده است . سالها زمان می برد . 

زیرا باید سالها انوار عبادت آن دین جدید در آن منطقه جغرافیایی تجمع پیدا نماید . تا بر نور دین سابق کاملا غلبه نماید .

من باب مثال خاک ایران زمین از دیرباز مرکز آیین میترا(مهر پرستی ) بوده است . سالها نور عبادات و ریاضت های مغان مهرپرست در جغرافیای ایران زمین تجمع داشته ، و این آیین چنان با فرهنگ مردم ایران ، آمیختگی داشته است . که وقتی زرتشت (ع) دین جدید خویش را آشکار می نماید . با مخالفت های مغان  مهرپرست مواجه می شود . و پس از موفقیت نسبی زرتشت (ع) و حمایت از دعوت وی توسط گشتاسپ شاه ، باز هم دین زرتشیت نتوانست کامل آیین مهر پرستی را کنار بزند . 

سالها پس از دعوت زرتشت(ع) و رسمی شدن این آیین (زرتشیت ) در سرتاسر خاک ایران زمین ، و تعقیب و قتل مغان مهر پرست توسط امپراطوری های مختلف ایران زمین علی الخصوص ساسانیان ، هر چند که عده زیادی از مغان مهرپرست ایرانی به امپراطوری  روم (سوریه و ترکیه و اروپا )و هندوستان و چین ، کوچ نمودند . 

اما با این حال هیچ گاه آیین مهر پرستی در خاک ایران زمین به طور کامل از بین نرفت . 

زیرا ستایش ایزد مهر در بخش مهر یشت اوستای کنونی موجود است . و این آیین (مهرپرستی )در زرتشیت به بقای خویش ادامه داد . 

و همچنین در دوره اسلامی نیز بقایای مناسک مهری را در جهان اسلام ، در نحله تصوف اسلامی علی الخصوص بعضی فرق شیعه نظیر اسماعیلیه و سلاسل درویشی شیعی نظیر خاکسار جلالی و بکتاشیه و  همچنین آیین یارسان (اهل حق ) و آیین ایزدی ، مشاهده می نماییم . 

نکته 1: «مناطق کرد نشین کشور ، بخصوص استان کرمانشاهان  مهمترین مرکز جغرافیایی حیات مهرپرستی در ایران تاکنون می باشد . » 

 

نکته 2: از بین رفتن کامل یک دین در یک جغرافیا که محل تجمع انوار آن دین بوده به سادگی ممکن نیست . 

 

نکته 3: ما می توانیم پی به این نکته ببریم که علاوه بر اینکه هر دینی دارای یک سیر تاریخی در بستر تاریخ (زمان ) می باشد . دارای یک سیر جغرافیایی در بستر جغرافیایی (مکان ) می باشد . 

مثال : مذهب تشیع دارای یک سیر تغییر و تحول تاریخی می باشد . که مطالعه تاریخ تشیع می تواند به ما در شناخت این سیر تغییر و تحول تاریخی کمک نماید . 

اگر نظراتی که امروزه در حوزه های علمیه شیعه در مبحث امام شناسی و ولایت تکوینی ائمه (ع) بر اساس آموزه های عرفانی مطرح است . به دست بعضی از علمای اولیه شیعه می رسید حمل بر غلو می نمودند . با وجود آنکه خیلی از این نظرات ریشه در خود احادیث و ادعیه ائمه معصومین دارد .

 ما می توانیم سیر تاریخی تغییر و تحول مذهب تشیع را بدین گونه بررسی نماییم .

 از سویی دیگر می توان «تشیع »را در بستر جغرافیایی نیز بررسی نمود . زیرا جغرافیای متفاوت باعث تفاوت هایی در اعتقادات و رسم و رسوم  پیروان یک مذهب می شود .

نگاهی به تاریخ تشیع نشان می دهد که اعتقادات شیعیان عرب  منطقه لبنان در برخی جزئیات و ظرایف  با اعتقادات شیعیان ایران همواره دارای تفاوت بوده است . 

بستر جغرافیایی ایران زمین از دوران باستان تاکنون ، بستر خرد و اشراق و عرفان بوده است . به همین دلیل تشیع در جغرافیای ایران زمین همواره با معنویت و خرد و ایرانیت آمیختگی داشته است . 

و هر چقدر که عده ای سعی نمودند که این معنویت (تصوف و عرفان ) و عقلانیت (حکمت و فلسفه )و ایرانیت  را نابود نمایند . اما بحمدالله نتوانستند و نخواهند توانست . 

آقایان جغرافیای معنوی را در نیافتند ! 

 

نکته4: تفاوت تشیع در ایران و لبنان را می توان در تفاوت افق دید  سلمان فارسی (ایران) و ابوذر غفاری(مروج تشیع لبنان) مشاهده نمود . 

 

#جغرافیا #تشابه_انوار #لبنان #شیعه 

 

@soltannasir 

 

🌞

 

                {درد و دل 70} 

 

  { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 22}

 

        { قزوین و علوم غریبه } 

 

از جو معنوی و تجمع آگاهی علوم مذهبی  در شهر مقدس قم  و مسئله هم راستایی با این علوم سخن گفتیم . 

در دروس پیشین گفته شد که شهر قزوین از سال ها پیش ، تا به امروز مرکز حضور اساتید علوم غریبه بوده است .

و همین امروز نیز اساتید بزرگی که هر کدام در یکی از بخش های این علوم متخصص هستند در آن حضور دارند .

در نتیجه «جو» شهر قزوین بیش از هر نقطه ای در کشور ، مرکز تجمع آگاهی انواع  علوم غریبه اسلامی می باشد .

بنابراین جویندگان حقیقی  علوم غریبه و خفیه با سکنی گزیدن در این شهر بیش از هر شهر دیگری می توانند با امواج آگاهی علوم غریبه موجود در جو شهر قزوین هم راستا شوند . و از آن استفاده ببرند . به  واقع یک طالب حقیقی علوم غریبه حتی بدون شناخت اساتید بزرگ علوم غریبه شهر قزوین می تواند با حضور در این شهر ، روند یادگیری این علوم را تسریع ببخشد . زیرا در هر کدام از بخش های این علوم استاد حی (در قید حیات) حضور دارد . وامواج فکر طلبه این علوم با امواج فکر و آگاهی اساتید (در قید حیات و به رحمت حق رفته ) این علوم در جو این شهر  برخورد می نماید و به روند یادگیری طلبه این علوم (خفیه ) سرعت بخشیده می شود . 

علاوه بر چنین اتفاقی ، در اثر برخورد ارتعاشعات ظریف امواج فکر و آگاهی طلبه علوم غریبه با امواج فکر و آگاهی اساتید بزرگ این علوم در شهر قزوین  به مرور زمان یا شاید به سرعت این اساتید  ( بنا به میزان رشد روحی این اساتید  ) از وجود طالب حقیقی این علوم آگاه می شوند . و ممکن است به طریق باطنی بدون آنکه این طلبه بداند . وی را تربیت نمایند .

 

         {شهر طهران و صفت کمال }

 

از جو مذهبی شهر قم و جو علوم غریبه در شهر قزوین سخن گفتیم . حال سراغ پایتخت کشور یعنی شهر طهران می رویم . با وجود آنکه جو معنوی شهر طهران بدلیل وجود  گناهان زیاد  بیش از هر نقطه ای دیگر در کشور آلوده و تاریک است . و از این جهت برای رشد معنوی حضور در این کلان شهر به هیچ وجه مناسب نیست . زیرا در جایی که ظلمت و تاریکی گناه بیش از نور عبادات تجمع دارد .

 جسم و جان شخصی که در چنین شهری (طهران) زندگی می نماید . در معرض این  ظلمت و تاریکی قرار می گیرد . و رشد معنوی وی با کندی انجام می شود . 

اما با این حال طهران بیش از هر شهر دیگری در کشور ، مرکز تجمع انواع آگاهی ها و افکار متفاوت می باشد . 

در شهر طهران افراد دارای اندیشه ها و افکار گوناگون حضور دارند . از طلاب حوزوی علاقه مند به علوم دینی گرفته تا علاقه مندان به علوم غریبه اسلامی و همچنین  جادوی غربی و علاقه مندان به فلسفه و حکمت اسلامی و فلسفه غربی و  دوستداران علم نجوم احکامی و نجوم و کیهان شناسی مدرن و  فیظیک جدید و نظریه فیظیک کوانتومی تا  علاقه مندان به تصوف و عرفان و سلاسل مختلف صوفیه (شیعه و اهل سنت )و طرفداران نظریه متافیظیک کیهانی و فضانوردان باستانی و آتئیست ها و همچنین  ایرانشناسان  و باستان گرایان  و طرفداران عرفان های مختلف وارداتی نظیر یوگا و بودیسم و اکیسم و شمنیسم و عرفان های التقاطی مدرن و  قبالیست های یهودی و لژهای فراماسونری و معابد ایلومیناتی و شیطان پرست ها و اعضای وابسته به انجمن های مخفی گوناگون غربی و  پیروان ادیانی نظیر اسلام (شیعه و اهل سنت ) و مسیحیت و یهودیت و زرتشتیت و صابئین و انواع مختلف اندیشه های متضاد و غیره و غیره وجود دارد . 

هیچ شهری در کشور به اندازه طهران محل حضور اینگونه اندیشه های مختلف و بعضا متضاد نیست ! و همچنین طهران بیش از هر شهری دیگر در کشور ، به منبع  آگاهی جهانی متصل است ! 

بنابراین شخصی که بخواهد در باب انواع علوم قدیم و جدید مطالعه و آگاهی کسب  نماید .  و در واقع علوم قدیم و جدید را در وجود خویش جمع نماید . برای این منظور طهران بیش از هر شهر دیگه ای در کشور مناسب است . 😊

 

نکته1 : جمع علوم قدیم و جدید و علوم ظاهری و باطنی در وجود خویش با صفت کمال ارتباط مستقیم دارد . 

 

نکته 2: گفتن ذکر « یا جامع الشتات » به عدد «114 » (ابجد اسم جامع ) در بین الطلوعین برای اینکه شخص انواع علوم(ظاهری و باطنی و قدیم و جدید ) را در وجود خویش جمع نماید مفید  است . البته به شرط مطالعه علوم مختلف وگرنه مطمئن باشید که به صرف گفتن ذکر بدون مطالعه علوم ، اتفاق خاصی نخواهد افتاد !😊

 

 

 

#جغرافیا #علوم_خفیه #قزوین #طهران #کمال #ظلمت #گناه #نور

@soltannasir 

🖤💛🖤💛🖤💛🖤💛🖤💛🖤💛🖤

 

               { درد و دل 61}

 

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 21} 

 

 

ادامه ..👇👇

 

گاه در سیر تفکرات خویش به مسائلی برسد که  آنان را در کتب نخوانده است . 

و ممکن است هنگامی که کتب را مطالعه می نماید . و یا در سر کلاس درس ، با آن مطلب روبرو شود . در حالی که وی بدون خواندن و شنیدن آن مطلب به آن رسیده بود . و این نتیجه هم راستا شدن آگاهی و فکر این شخص با مجموعه آگاهی هایی که در باب علوم دینی در «جو» معنوی شهر قم علی الخصوص در نزدیکی حرم کریمه اهل بیت موجود است . می باشد . 

 

نکته1 : طبیعی است هر چقدر شخص  از نقطه مرکز تجمع انوار و نقطه تجمع فکر و آگاهی دورتر شود . این هم راستایی با نقطه تجمع آگاهی مشکل تر است . 

 

نکته 2:اولیا الله از همین روش هم راستا شدن آگاهی خویش با تجمع آگاهی در علوم مختلف برای دریافت آن علوم استفاده می نمایند . 

یکی از عللی که اولیا الله می توانند در هر علمی سخن بگویند ، دقیقا همین مسئله است . یعنی یک ولی خدا با مطالعات اندک در حیطه یک دانش می تواند . با هم راستا شدن آگاهی خویش با مجموعه تمام آگاهی هایی که در حیطه آن دانش خاص وجود دارد ، از آن دانش خاص تا حدی برخوردار شود .

 

نکته 3: شخصی که در حیطه یک دانش خاص مقدمات فهم آن دانش را در خود فراهم ننموده است . اگر پای در مقام ولایت بگذارد . با هم راستا شدن ذهن و آگاهی خویش با تجمع آگاهی در حیطه آن دانش خاص ، ممکن است بتواند به آگاهی آن دانش دست بیابد . اما فهم درستی از آن دانش نخواهد داشت . 

بنابراین چنین شخصی با وجود آنکه ولی خدا است نمی تواند . قسمت های خوب و بد آن دانش را از هم جدا نماید و به دانش و معارف جدیدی دست پیدا نماید .

نکته 4: اولیای الله هر چقدر که در سیر روح پیشرفتشان بیشتر شود و منازل بیشتری را سپری نمایند . و به اصطلاح در مقامات ولایت متمکن شوند . از فواصل دورتری توانایی هم راستا شدن با آگاهی دانش های مختلف را دارند .

 به همین دلیل هر دانشی که دشمنان جهان اسلام (انجمن های مخفی و قبالیست ها و ...) در آزمایشگاه های فوق سری خویش بر روی آن تحقیق می نمایند . و کدها و اسراری را که باز می نمایند . جزئی از آگاهی جهانی می باشد . و دیگر نابود نمی شود . و قابل دریافت برای اکابر اولیا الله می باشد . 

منتهی این دریافت تنها زمانی مثمر ثمر خواهد بود . که این اکابر(اولیاالله) ، مقدمات فهم این دانش ها را در خویش فراهم نموده باشند .  که متاسفانه علی الظاهر اکابر اولیای الله جهان اسلام ذوق علوم جدید را آنچنان که باید و شاید ندارند . 😔

نکته 5 : اعضای انجمن های مخفی با کمک استفاده از همین تکنیک هم راستا شدن با آگاهی ، تا کنون توانسته اند . اسرار جادو و علوم باستانی را تا حدی رمز گشایی نمایند . زیرا درست است که بخش زیادی از اسرار علوم باستانی از بین رفته است و یا در دل خاک پنهان مانده است . منتهی آگاهی آن در «جو» معنوی👈 خاک👉 مناطق باستانی موجود است . و این یکی دیگر از دلایل حمله به خاک کشور عراق بود . و پیروان انجمن های مخفی در تمام نقاطی که روزگاری معابد این خدایان فرومایه بوده است (در کشور عراق) یا در نزدیکی این مناطق معبد و لژ دارند . و مراسم اجرا می نمایند . زیرا هر چقدر به جغرافیای  منبع آگاهی دانش ارتباط با این خدایان فرومایه نزدیک تر باشند . دانش مربوطه سریع تر برای آنان رمز گشایی می شود . 

 

نکته 6 : عالم ربانی میرداماد استرآبادی در کتاب قبسات خویش نقل نموده است که : شاگردان ارسطو هر وقت مشكلی علمی داشتند به كنار قبر ارسطو می رفتند و آنجا مباحثه مي‌كردند حل مي‌شد . حال عزیزان دقت نمایند که در زیارت قبور بزرگان(چهارده معصوم و انبیا ، امام زادگان ، اولیاء الله ، و علمای بزرگ)  چه اسراری نهفته است . با زیارت قبور این بزرگان. زائر علاوه بر استفاده نوری از مقبره این بزرگان ، به محل تجمع آگاهی علوم این بزرگان نزدیک می شود . و می تواند استفاده علمی ببرد .

 

نکته فوق العاده مهم  7 : اولیای الله جهان اسلام و علی الخصوص اکابر آنان جدای از اصحاب خانقاه از اقطاب سلاسل صوفیه (شیعه و سنی)و علمای ربانی حوزه های علمیه شیعه و اساتید علوم غریبه هستند . اگر مسئولیت جهان اسلام و مبارزه باطنی با جحودان عالم بر عهده این آقایان بود . تا به حال نشانی از اسلام و مسلمانی بر روی زمین باقی نمانده بود . 

 

نکته 8 : حال عزیزان نگاهی به اشخاصی که امروزه در میان جامعه به عنوان ولی خدا شناخته می شوند بیندازند .  نکته جالب در باب این افراد این است که مریدان نه تنها آنان را ولی خدا می دانند بلکه با صفت کامل مکمل و واصل ، از آنان یاد می نمایند . 

نمی دانم صفت کمال ، در پندار این مریدان چیست . سخنان و آثار آقایان در دست است . جملگی آقایان  ریزه خوار بزرگان پیشین هستند . 

 

ادامه دارد ...

 

#درد_و_دل #جغرافیا #البلدان #علم #اولیاالله 

@soltannasir 

🌓🌓🌓🌓🌓🌓

 

      { درد و دل 60} 

 

 { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 20} 

 

حکایت 👇👇👇

 

{ نقلست که یکبار شیخ ابوسعید ابوالخیر قصد زیارت مرو کرد بفرمود تا کلوخ برای استنجاء در توبره نهادند گفتند شیخا در مرو کلوخ همی یابیم سر این چیست شیخ گفت: که شیخ ابوبکر واسطی گفته است و او سر موحدان وقت خویش بوده است که خاک مرو خاکی زنده است روا ندارم که من بخاکی استنجا کنم که زنده باشد واو را ملوث گردانم } (تذکرة الاولیا ذکر شیخ ابوبکر واسطی ) 

 

در قسمت پایانی درد و دل 57 از کلی بودن ویژگی های معنوی اقالیم سبعه و همچنین احکام طالع عمارت یک شهر سخن گفتیم . و همچنین گفتیم که هر شهر را ویژگی هایی است . که نمی توان آن را به تاثیر کواکب نسبت داد . یکی از این ویژگی ها وجود عوالم موازی ، و مثالی است . که گاه عالم این فرومایگان است و گاه عوالم معنوی ای می باشد . که اولیای الله به آن راه دارند . نظیر عالم خاص در اطراف مسجد مقدس جمکران و یا مسجد سهله ،  که بدان پیشتر اشاره نمودیم .

که وجود چنین مکان هایی در بعضی نقاط جهان ، باعث مقدس بودن آن نقاط می باشد . 

عزیزان انتخاب محل مناسب برای زندگی بنا به هدفی که شخص  در زندگی انتخاب نموده است . بسیار مهم است . 

عزیزان دروس تشابه انوار را به یاد بیاورند . همانگونه که اذکار دارای انوار مشخص می باشند . و نور اذکار ادیان مختلف با یکدیگر متفاوت است . «فکر» نیز  دارای قدرت و انرژی می باشد . یکی از مسائلی که در باب اقلیم شناسی و خاک شناسی معنوی  باید عزیزان به یاد داشته باشتند . این است که در هر نقطه ای که یک سری از اعمال و تفکرات در آن(نقطه) بیش از سایر اعمال انجام می شود . انوار و یا ظلمات اعمال مردمان آن نقطه  ، در بعد مثالی و اختری آن شهر ، «جو » معنوی آن شهر را بوجود می آورد . 

من باب مثال در حرم اهل بیت ، در اثر انجام نماز جماعت ، و اذکار و نمازهای مستحبی و توسلات و ادعیه و مناجات با حق ، انوار زیادی ایجاد می شود . 

علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی ، اگر درست در خاطر فقیر باشد در کتاب نور ملکوت قرآن می فرمودند . که این مسئله مهمترین علت ، ساختن حوزه های علمیه (نجف و قم و مشهد و کاظمین و کربلا ) در نزدیکی حرم اهل بیت است . زیرا علمای قدیم شیعه از این مسئله اطلاع داشتند . و سعی می نمودند . با ساختن حوزه های علمیه در نزدیکی محل تجمع انوار (نمازها و اذکار و توسلات و..) طلاب را در حال و هوای معنوی قرار دارند . تا از این انوار معنوی که در آن نقطه تجمع دارد . استفاده نمایند . و بتوانند بهتر به مطالعه علوم دینی بپردازند . 

همچنین مرحوم  آیت الله العظمی بهجت فومنی ، تاکید بسیاری داشتند که طلاب علوم دینی ، در نزدیکی حرم کریمه اهل بیت ، خانه تهیه نمایند . و هم اینکه هر روز به زیارت حرم حضرت معصومه(س) بروند . علت این تاکید ایشان استفاده طلاب  از تجمع انوار در آن نقطه بوده  است . همچنین نقل است که ایشان در جایی گفته اند . که هر کدام از این امام زاده ها مانند میوه های مختلف می مانند . که ویتامین های مختلف دارند . و به زیارت یک امام یا امام زاده خاص بسنده نشود . در واقع منظور ایشان از بیان این جمله این بوده است که  نور ولایت هر امام زاده ای بنا به نسبتی که به یک امام خاص دارد . و اینکه چه اعمال مستحبی ای را با چه کیفیتی انجام می داده است . و چه حال معنوی ای( بسط و قبض و سکر و صحو و محو و ..)  بر وی غالب بوده است . با نور ولایت امام زاده دیگر فرق دارد . 

و از انوار مختلف برخوردار شوید و به یک نور بسنده ننمایید . (البته منظور انوار جهان اسلام است ) 

حال عزیزان توجه نمایند که علاوه بر مسئله نور و انوار ، فکر و آگاهی نیز مسئله بسیار مهمی می باشد . که دشمنان ما با مطالعات گسترده روانشناسی و ماوراء سال هاست در این باب فعال هستند .  

عزیزان افکار و آگاهی نیز  دارای فرکانس انرژی ظریف  هستند . هنگامی که در شهری به مانند شهر مقدس «قم » و علی الخصوص در منطقه اطراف حرم حضرت فاطمه معصومه(س) ، حوزه های علمیه متعدد وجود دارد . که در آن مدرسین و طلاب مشغول آموزش علوم اسلامی هستند . در نتیجه امواج فکر و آگاهی علوم اسلامی شیعه ، در آن نقطه موج غالب می باشد . حال اگر طلبه ای مستعد در آن نقطه ، ساکن باشد و شروع به آموزش و یادگیری علوم اسلامی نماید . 

این طلبه مستعد اگر استعداد معنوی و گیرندگی بالایی داشته باشد . بسیار سریع می تواند ، با یکی شدن و هم راستا شدن افکارش  با موج آگاهی غالب در آن نقطه ، از موج آگاهی افکار علوم اسلامی شیعی که در فضای آن منطقه وجود دارد . استفاده نماید ، و علوم اهل بیت را سریع یاد بگیرد . گاه در سیر تفکرات خویش به مسائلی برسد . که آنان را در کتب نخوانده است . 

.... ادامه دارد 

 

#جغرافیا #درد_و_دل #قم #امواج #غالب #تشابه_انوار #علامه_طهرانی

#آیت_الله_بهجت 

@soltannasir 

🎼🎧🎤🎼🎤🎼🎧🎤🎼🎧🎤🎼

 

             {درد و دل 59} 

 

 { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 19} 

 

ادامه نکته 7: 👇👇👇

 

حال عزیزان جوینده این علوم  نگاهی به اسامی تنی چند از بزرگان علوم غریبه و خفیه بیندازند . تمامی این بزرگان کم و بیش با فلسفه و طب آشنایی داشته اند . 

1: علامه سکاکی خوارزمی

2: خواجه نصیرالدین طوسی

3:علامه محمود دهدار شیرازی 

4: علامه شیخ بهاالدین عاملی 

5: میرداماد 

6: میر فندرسکی 

7: شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی 

8: شیخ المشایخ سعدالدین حمویه 

9: شیخ الاشراق شهاب الدین یحیی سهروردی 

از میان معاصرین 👇👇

10: علامه شعرانی 

11: علامه رفیعی قزوینی 

12: سید موسی زرآبادی (در فلسفه مشاء )

13: شیخ مجتبی قزوینی (فلسفه مشاء) 

14: علامه طباطبایی 

15: استاد حسن الهی (برادر علامه طباطبایی) 

16: سید مهدی قاضی فرزند آیت الله قاضی بزرگ 

17: علامه حسن زاده آملی 

18: آیت الله سید عبدالکریم کشمیری 

19: آیت الله حجت هاشمی خراسانی 

20: آیت الله شیخ حسنعلی نخودکی 

21: سید ابوالحسن حافظیان 

22: علامه سردار کابلی 

23: علامه شمس الدین آملی 

 

 بزرگان متبحر در این علوم بسیار اند . اسامی تنی چند از معروف ترین این بزرگان را به عنوان شاهد آوردیم . تا عزیزان ملاحظه نمایند . که تقریبا تمام این اعاظم ، با فلسفه و علم النفس و طبیعیات قدیم و طب آشنایی داشته اند . و همچنین اکثر این بزرگان شخصیت های جامعی در علوم مختلف بوده اند .

عزیزانی که علاقه مند به یادگیری این علوم می باشند . و آرزو دارند که روزی پای در جای پای بزرگان این علوم بگذراند . باید بدانند که بدون یادیگیری علوم مختلف قدیمه نمی توانند . در این علوم موفق شوند . زیرا جملگی علوم به یکدیگر مرتبطند . و نکات بسیار ظریفی وجود دارد که جویندگان این علم از آن بی خبرند . برای مثال علم البلدان و جغرافیا ، مقدمه یادگیری علم سیمیا است . 😊 

ممکن است شخصی بدون دانستن علم البلدان و جغرافیا ، بتواند به علم سیمیا عملی دست بیابد . چنانچه فقیر دیده ام که بعضی از دراویش بدون دانستن علم البلدان و جغرافیا در بخش عملی سیمیا توانمندی هایی داشته اند . 

منتهی اینان(افرادی که علم البلدان نمی دانند ) فقط به حد ابتدایی این علم می رسند . و هرگز نمی توانند به حد انتهایی علم سیمیا  برسند .

 

نکته 1: علم البلدان و جغرافیا و اقالیم از جنبه جغرافیای معنوی و مثالی و ابعاد مختلف زمین ، در باب علم سیمیا کلید می باشد . یعنی صرف خواندن کتب جعرافیایی قدیم ، کمکی در باب باز شدن در علم سیمیا بر شخص نمی نماید . 

 

نکته 2: از میان موجودات مختلف پریان (موجودات آبی) متخصص در علم سیمیا هستند . بدین خاطر ، تسخیر آنان حتی از تسخیر ملک الموکلین قرآنی نیز سخت تر می با شد . و بسیاری از افرادی که سعی نمودند این موجودات را مسخر خویش نمایند . بدلیل تصرفات ذهنی این موجودات در خیال آنان از تسخیر منصرف شده اند . و یا دیوانه شده اند و یا خود مسخر این موجودات شده اند . 

فقیر نشنیده ام در میان اساتید علوم غریبه  کشور عزیزمان ایران ، شخصی توانسته باشد . یک فامیل یا خاندان پری را مسخر خویش نماید . 

 

نکته 3: علم سیمیا فقط علم تصرفات در خیال نمی باشد .  علم احضارات در آب و آینه بر خلاف نوشته بعضی کتب ،  جزء زیر مجموعه علوم سیمیا می باشد . همچنین علم سفر به عوالم مختلف  روی زمین نیز جزئی از زیر مجموعه علوم سیمیا می باشد .

 

نکته 4: هنگام بین الطلوعین (نیمه دوم آن) 940 بار گفتن ذکر «عزیز» که از اذکار 👈آبی👉 است . در طلب علم سیمیا مفید می باشد . 

 

نکته 5: یکی از توصیه هایی که فقیر از اساتید این علوم(غریبه و خفیه ) در ابتدای شروع سیر مطالعاتی این علوم   شنیده ام . مطالعه کتاب مفاتیح العلوم خوارزمی و سپس کتاب نفائس الفنون فی عرایس العیون علامه شمس الدین آملی است . که هر دو کتاب در بازار کتاب موجود است .

 

نکته 6:  فقیر علاوه بر انتقادی که  به  اساتید این علوم  در باب خساست در باب یاد دادن این علوم به مستعدین دارم . انتقادی هم به جویندگان این علوم دارم . 

امروزه  در عصر دلو    ما شاهد این مسئله هستیم که افراد  زیادی به دنبال یادگیری  علوم خفیه هستند . فردی که فهم کتب فلسفی و یا حساب و هندسه و هیئت و نجوم و طب قدیم برای وی مشکل  است .  باید بداند که هیچ گاه در علوم غریبه هم به مقام استادی (واقعی) نائل نخواهد شد . 

همه بزرگان این علوم جز نوابغ زمان خویش بوده اند . بنابراین هر کسی استعداد یادگیری این علوم را در حد اعلی ندارد . 

این نکته ای است که متاسفانه بسیاری از دوستداران  این علم آن را  درک نمی نمایند . 

این بدان معنی نیست که دوستداران واقعی این علوم ناامید شوند . با همت و پشتکار زیاد می توان بر محدودیت ها غلبه کرد . 

روی سخن فقیر بیشتر با کسانی است که در فهم ساده ترین مسائل مشکل دارند .

 

 

#جغرافیا #درد_و_دل #البلدان #سیمیا 

#پری 

@soltannasir 

🌊💧💦🌊💧

 

              { درد و دل 58} 

 

  { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 18}

 

شاید بر اساس دروس گفته شده عده ای به این نتیجه برسند . که اگر شخصی در هر برجی متولد شود . که منسوب به یک کوکب است ، اگر در اقلیم مربوط به آن کوکب زندگی نماید و شهری که طالع امارتش با آن برج و کوکب هماهنگی داشته باشد . برایش بسیار مناسب خواهد بود . 

تقسیم بندی نسبت کواکب به بروج 👇

(حمل : مریخ ، ثور : زهره ، جوزا : عطارد سرطان: قمر ، اسد : شمس ، سنبله: عطارد ، میزان: زهره عقرب: مریخ ،قوس: مشتری ، جدی : زحل ، دلو: زحل ، حوت:مشتری)  

عزیزان این نوع نگرش تقریبا اشتباه می باشد . عزیزان دروس اربعین را به یاد آورید . 

فرض نمایید شخصی که در برج اسد متولد شده است . و طبیعت برج اسد گرم و خشک  است . و طبیعت مزاجی بدن این شخص نیز ، گرم و خشک باشد . حال در نظر بگیرید که این شخص در شهر مقدس قم(حرم کریمه اهل بیت) ساکن شود . و شهر قم در اقلیم چهارم قرار دارد که اقلیم شمس است و گرم و خشک است . و طالع امارت شهر قم نیز برج جوزا بوده است . و برج جوزا بادی و طبیعت آن گرم و تر است . و خود شهر مقدس قم نیز طبیعت آب و هوایی آن گرم و خشک است . 

حال اگر این شخص به ذکری آتشی که طبیعت آن گرم و خشک است . در فصل تابستان که فصل گرم و خشک است . مبادرت ورزد . 

از نظر مزاجی به سوی افراط در گرم و خشک بودن  می رود . 

 و چنین شخصی نه تنها ممکن است در مسیر پیشرفت در سلوک الی الله قرار نگیرد. بلکه ممکن است دچار امراض مختلف شود . یا دچار مکاشفات و مشاهدات ناصحیح شود . یا پیشرفت سلوکی وی کند شود . 

چنانچه سید علی محمد شیرازی ملقب به باب بنیانگذار فرقه ضاله بابیت ، در گرمای سوزان بوشهر که در اقلیم سوم (مریخ ) که گرم و خشک به افراط  است قرار دارد و خود طبیعت آب و هوایی بوشهر نیز  گرم و تر است . در فصل تابستان(گرم و خشک) رو به سوی خورشید(گرم و خشک) ، عمل ریاضت تسخیر آفتاب را انجام داد . تا به خیال خویش ، نفس فلکی خورشید را مسخر خویش نماید . و در نهایت دچار مکاشفات ناصحیح شد . و به انحراف کشیده شد . 

 

بنابراین یک پیر و استاد کامل اگر در فصل تابستان (گرم و خشک) ، من باب مثال هنگامی که زمان اربعین موسوی   است . (سی روز ذی قعده و ده روز ذی حجه ) که فعلا در فصل تابستان قرار دارد . 

دستور خاص اربعین موسوی آن سال را به سالک تحت تربیت خویش  دهد . (دستور اصلی اربعین مجموعا دوازده دستور خاص است که با دوازده برج و دوازده امام و با دوازده نبی تطابق دارد ) 

اگر مجموعا دستور آتشی باشد . و طبیعت مزاجی سالک نیز آتشی باشد . 

استاد باید دقت نماید که وی در چه منطقه ای زندگی می نماید . کدام اقلیم کدام شهر به کدام طالع امارت و با چه طبیعت آب و هوایی ،اگر محل اسکان سالک منطقه ای گرم و خشک نظیر شهر مقدس  قم باشد . 

باید به سالک تحت تربیت خویش توصیه نماید که به منطقه ای با آب و هوای سرد و تر و یا معتدل برود . تا مزاج عنصری وی در اثر انجام دستور نامتعادل نشود .

نکات👇

1: حال عزیزان در یابند که چرا بعضی از بزرگان معاصر ما که  در این علوم(علوم غریبه و طب و نجوم ) استاد هستند . در فصل  تابستان از قم به مناطق ییلاقی سفر می نمایند . 

 

 2: همانگونه که عزیزان مشاهده می نمایید . فهم درست و کامل نظام چهار عنصری قدیم بیشترین نقش را در درک علوم قدیمه ماوراء دارد . 

 

3:بخش زیادی از احکام نجوم احکامی نیز تابع طبایع عناصر اربعه است . من باب مثال زحل از آن جهت نحس است که سردی و خشکی را به افراط دارد . یعنی متعادل نیست . و شمس سعد است چون گرمی و خشکی را به اعتدال دارد .

 

4: برای اینکه شخص بتواند در علومی نظیر کیمیا و نجوم احکامی و طب و حتی علم جفر و حروف موفق شود . باید درک درستی نسبت به نظام چهار عنصری قدیم پیدا نماید . و برای این مهم  باید علاوه بر مطالعه کتب نجومی و طبی و کیمیا  کتب  طبیعیات و علم النفس فلسفه قدیم را نیز مطالعه نماید .

 

 5: همانگونه که می بینید . این علوم به هم مرتبطند . و بدین خاطر در ازمنه پیشین به طبیب ، حکیم می گفتند . زیرا اکثر طبیبان مانند شیخ الرئیس ابن سینا علاوه بر طبیب بودن ، در فلسفه و حکمت استاد بودند . 

 

6: به نظر فقیر  پیشینیان نیز به همه احکام نجومی آنچنان که باید و شاید دست نیافتند .

 

7 : یکی از اساتید معاصر و در قید حیات که در علوم غریبه تبحر دارند . و از شاگردان فلسفی علامه طباطبایی می باشند . به کسانی که به ایشان برای یادگیری علوم غریبه مراجعه می نمودند . ابتدا فلسفه و حکمت اسلامی تدریس می نمودند اگر شاگرد دروس فلسفه را به درستی می گذراند . آنگاه شروع به آموختن این علوم به شاگرد می نمودند . و طبیعتا اکثر شاگردان همان ابتدا فرار می نمود . زیرا که نمی فهمیدند که اگر فسلفه را پایه ای ندانند .موفق نخواهند شد .  

 

 

 

#درد_و_دل #جغرافیا #قم #بابیت 

 #طبیعت_مزاجی 

@soltannasir 

🌨

 

            { درد و دل 57} 

 

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 17} 

 

ادامه 👇👇

 

نکته 5: در شهریور  سال 2003 (1382) مریخ به نزدیکترین فاصله خویش با زمین می رسید . 

 این یکی از دلایل انتخاب  آمریکایی ها برای حمله به خاک عراق در این سال بود . 

 

نکته مهم 6: علی رغم آنکه اقلیم سوم اقلیم مریخ است و با جنگ ارتباط دارد . 

امن ترین نقطه جهان هستی نیز ،   سرزمینی مقدس در هیمالیا می باشد . که در این اقلیم (سوم) قرار دارد . 

و هر کسی را بدان سرزمین مقدس راه نیست .

 

اما حال به اقلیمی دیگر  اقلیم پنجم(زهره) نظر بیندازیم و تا حدودی آن را بررسی نماییم . بر اساس تقسیم بندی کتاب المدخل حد ابتدایی اقلیم پنجم (زهره)39 درجه و حد پایانی آن 43 درجه می باشد .

(فقیر بیشتر بر درجه 39یا 40 الی 47یا 48 نظر دارم ) 

ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم در باب دلالت کوکب زهره بر خلق و خوی های مردم می آورد 👇👇👇

 

{ نیک خویی ، خوش منشی و گشاده رویی و طیبت عشق و 👈شهوت ورزیدن و آرزویها ، و 👈دوست داشتن سرود و لهو و بازی و سخاوت و آزاد مردی و دل بر هر کس نهادن و شادی نمودن و دل بستگی ، بر دوستان و پاکیزگی و عجب و متکبری و شادی و تجمل و داد و خدایی و دین ، نگاه داشتن و قوت تن و ضعیفی دل و فرزند دوستی ، و مردم دوست داشتن } 

همچنین در دلالت کوکب زهره بر احوالها و کردار ها 👇👇👇

{ کاهلی و خنده و فسوس کردن و پای کوفتن و می و انگبین دوست داشتن و آرزو کردنش و شطرنج و نرد باختن . و و بسیار سوگندان خوردن . و دروغ بی فسادی . و شادی بر هر چیزی و مردمان جستن و خویشتن ماده کردن . و بسیار جماع گونالون ، پیش و پس،. و سودن و شیرینی سخن و زیت و عطر و پیرایه زر و سیم و ماهی و جامه سپید و سبز و کردن تاجها و افسرها و اوستادی بسرود و لحنها و طنبور و بربط زدن و لعبها و قمار } (التفهیم صفحات 390و391} 

 

کشورهای یونان و امپراطوری بزرگ روم باستان که از غرب  ایتالیای امروزی تا ترکیه امروزی را در بر می گرفته است در اقلیم زهره قرار داشته اند . 

نکته : شهر امروز «رم » در  عرض جغرافیایی 41و 54 دقیقه قرار دارد . و بنا به تقسیم بندی اقالیم سبعه به نقل کتاب المدخل در اقلیم پنجم( زهره )قرار دارد . 

نکته 2: قسمت های شمالی ایتالیا بنا به تقسیم بندی کتاب المدخل در اقلیم زهره قرار ندارد  . 

نکته 3: خصوصیات کوکب زهره در علاقه مندی به هنر و موسیقی و رقص و «لهو و لعب» و حب دنیا و عشق و شهوات دنیوی و تجملات ، را می توان در فرهنگ یونان و روم باستان کاملا مشاهده نمود . 

من باب مثال در فرهنگ یونان  به زیبایی اندام ، اهمیت زیادی داده می شد . 

اگر خدایان آریایی فرهنگ هند و ایران  خدایانی با توانایی های متافیظیکی بالا و معنوی و عرفانی  بودند . نظیر ایزد مهر در ایران و یا ویشنو در هندوستان .  

خدایان رم و یونان علی رغم داشتن توانایی های متافیظیکی ، بیشتر خدایانی تنومند  و دارای قدرت های فیظیکی و متافیظیکی بوده اند  که  شهوت ران و دنیوی بوده اند . و حتی توانایی های متافیظیکی آنان نیز صرف امور دنیوی می شده است و یکی از علت های مهم این مسئله را باید در اقلیمی که خاک یونان و روم در آن قرار دارد جستجو نمود . ! عزیزان خاک و جغرافیا را باید شناخت . 😊

نکته4: پیشتر گفتیم که کوکب زهره را با ظهور ارتباطی معنا دار است ! 

حال عزیزان بدانند که چون شمس ولایت ختم ولایت خاصه محمدی حضرت صاحب الامر و الزمان (عجل الله) از نقطه ای در مرز بین اقلیم چهارم (شمس) و پنجم (زهره) از شرق ظهور نماید . و سپس در اقلیم مشتری (مکه) مستقر شود . {از اقلیم چهارم (شمس) و نزدیک به مرز اقلیم پنجم (زهره) ظهور نماید}  کوکب خورشید از غرب طلوع خواهد نمود . 😊

نکته5:  سد ذوالقرنین نیز که در دوره آخرالزمان شکسته خواهد شد . در منطقه قفقاز در اقلیم زهره قرار دارد . و همانگونه که پیشتر گفته شد زهره را با ظهور و ظاهر شدن ارتباط است . 

و پس از شکسته شدن این سد قوم یاجوج و ماجوج از بعد دیگر زمین ما ،  وارد بعد ما خواهند شد . 

نکته 6: خواننده عزیز توجه نماید که  این مسئله اقلیم شناسی معنوی مسئله ای کلی می باشد نه جزئی ، وگرنه هر شهری بنا به طالع بنای آن خود دارای احکامی خاص می باشد . و علاوه بر تاثیر کواکب بر حیطه اقالیم سبعه ،و تاثیر کوکب طالع عمارت باید به 👈بوم شناسی معنوی نیز توجه نمود . چنانچه گاه در یک شهر که یک طالع عمارت مشخص  و در یک اقلیم خاص قرار دارد . و یک نژاد خاص از مردمان در آن زندگی می نمایند .دو نقطه خاص از آن شهر تفاوت معنوی قابل ملاحظه ای  با یکدیگر دارند . و اینجا دیگر مسئله تاثیر کواکب چندان در میان نیست . بلکه علت این تفاوت ها را باید در وجود عوالم این فرومایگان و محل اسکانشان ، و مثبت و منفی بودن اینان جستجو نمود . 

 

ادامه دارد ..

 

#جغرافیا #عراق #دردو_دل #روم #مریخ #اقالیم #یونان #زهره #شمس

 

@soltannasir 

🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️@soltannasir 

 

            { درد و دل 57} 

 

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 17} 

 

ادامه 👇👇

 

نکته 5: در شهریور  سال 2003 (1382) مریخ به نزدیکترین فاصله خویش با زمین می رسید . 

 این یکی از دلایل انتخاب  آمریکایی ها برای حمله به خاک عراق در این سال بود . 

 

نکته مهم 6: علی رغم آنکه اقلیم سوم اقلیم مریخ است و با جنگ ارتباط دارد . 

امن ترین نقطه جهان هستی نیز ،   سرزمینی مقدس در هیمالیا می باشد . که در این اقلیم (سوم) قرار دارد . 

و هر کسی را بدان سرزمین مقدس راه نیست .

 

اما حال به اقلیمی دیگر  اقلیم پنجم(زهره) نظر بیندازیم و تا حدودی آن را بررسی نماییم . بر اساس تقسیم بندی کتاب المدخل حد ابتدایی اقلیم پنجم (زهره)39 درجه و حد پایانی آن 43 درجه می باشد .

(فقیر بیشتر بر درجه 39یا 40 الی 47یا 48 نظر دارم ) 

ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم در باب دلالت کوکب زهره بر خلق و خوی های مردم می آورد 👇👇👇

 

{ نیک خویی ، خوش منشی و گشاده رویی و طیبت عشق و 👈شهوت ورزیدن و آرزویها ، و 👈دوست داشتن سرود و لهو و بازی و سخاوت و آزاد مردی و دل بر هر کس نهادن و شادی نمودن و دل بستگی ، بر دوستان و پاکیزگی و عجب و متکبری و شادی و تجمل و داد و خدایی و دین ، نگاه داشتن و قوت تن و ضعیفی دل و فرزند دوستی ، و مردم دوست داشتن } 

همچنین در دلالت کوکب زهره بر احوالها و کردار ها 👇👇👇

{ کاهلی و خنده و فسوس کردن و پای کوفتن و می و انگبین دوست داشتن و آرزو کردنش و شطرنج و نرد باختن . و و بسیار سوگندان خوردن . و دروغ بی فسادی . و شادی بر هر چیزی و مردمان جستن و خویشتن ماده کردن . و بسیار جماع گونالون ، پیش و پس،. و سودن و شیرینی سخن و زیت و عطر و پیرایه زر و سیم و ماهی و جامه سپید و سبز و کردن تاجها و افسرها و اوستادی بسرود و لحنها و طنبور و بربط زدن و لعبها و قمار } (التفهیم صفحات 390و391} 

 

کشورهای یونان و امپراطوری بزرگ روم باستان که از غرب  ایتالیای امروزی تا ترکیه امروزی را در بر می گرفته است در اقلیم زهره قرار داشته اند . 

نکته : شهر امروز «رم » در  عرض جغرافیایی 41و 54 دقیقه قرار دارد . و بنا به تقسیم بندی اقالیم سبعه به نقل کتاب المدخل در اقلیم پنجم( زهره )قرار دارد . 

نکته 2: قسمت های شمالی ایتالیا بنا به تقسیم بندی کتاب المدخل در اقلیم زهره قرار ندارد  . 

نکته 3: خصوصیات کوکب زهره در علاقه مندی به هنر و موسیقی و رقص و «لهو و لعب» و حب دنیا و عشق و شهوات دنیوی و تجملات ، را می توان در فرهنگ یونان و روم باستان کاملا مشاهده نمود . 

من باب مثال در فرهنگ یونان  به زیبایی اندام ، اهمیت زیادی داده می شد . 

اگر خدایان آریایی فرهنگ هند و ایران  خدایانی با توانایی های متافیظیکی بالا و معنوی و عرفانی  بودند . نظیر ایزد مهر در ایران و یا ویشنو در هندوستان .  

خدایان رم و یونان علی رغم داشتن توانایی های متافیظیکی ، بیشتر خدایانی تنومند  و دارای قدرت های فیظیکی و متافیظیکی بوده اند  که  شهوت ران و دنیوی بوده اند . و حتی توانایی های متافیظیکی آنان نیز صرف امور دنیوی می شده است و یکی از علت های مهم این مسئله را باید در اقلیمی که خاک یونان و روم در آن قرار دارد جستجو نمود . ! عزیزان خاک و جغرافیا را باید شناخت . 😊

نکته4: پیشتر گفتیم که کوکب زهره را با ظهور ارتباطی معنا دار است ! 

حال عزیزان بدانند که چون شمس ولایت ختم ولایت خاصه محمدی حضرت صاحب الامر و الزمان (عجل الله) از نقطه ای در مرز بین اقلیم چهارم (شمس) و پنجم (زهره) از شرق ظهور نماید . و سپس در اقلیم مشتری (مکه) مستقر شود . {از اقلیم چهارم (شمس) و نزدیک به مرز اقلیم پنجم (زهره) ظهور نماید}  کوکب خورشید از غرب طلوع خواهد نمود . 😊

نکته5:  سد ذوالقرنین نیز که در دوره آخرالزمان شکسته خواهد شد . در منطقه قفقاز در اقلیم زهره قرار دارد . و همانگونه که پیشتر گفته شد زهره را با ظهور و ظاهر شدن ارتباط است . 

و پس از شکسته شدن این سد قوم یاجوج و ماجوج از بعد دیگر زمین ما ،  وارد بعد ما خواهند شد . 

نکته 6: خواننده عزیز توجه نماید که  این مسئله اقلیم شناسی معنوی مسئله ای کلی می باشد نه جزئی ، وگرنه هر شهری بنا به طالع بنای آن خود دارای احکامی خاص می باشد . و علاوه بر تاثیر کواکب بر حیطه اقالیم سبعه ،و تاثیر کوکب طالع عمارت باید به 👈بوم شناسی معنوی نیز توجه نمود . چنانچه گاه در یک شهر که یک طالع عمارت مشخص  و در یک اقلیم خاص قرار دارد . و یک نژاد خاص از مردمان در آن زندگی می نمایند .دو نقطه خاص از آن شهر تفاوت معنوی قابل ملاحظه ای  با یکدیگر دارند . و اینجا دیگر مسئله تاثیر کواکب چندان در میان نیست . بلکه علت این تفاوت ها را باید در وجود عوالم این فرومایگان و محل اسکانشان ، و مثبت و منفی بودن اینان جستجو نمود . 

 

ادامه دارد ..

 

#جغرافیا #عراق #دردو_دل #روم #مریخ #اقالیم #یونان #زهره #شمس

 

@soltannasir 

🌙⭐️🌙⭐️🌙⭐️

 

          { درد و دل 56} 

 

{ در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 16} 

 

اکنون که  حدود تقریبی اقالیم را در اختیار  داریم . به داستان ابن فارض مصری باز گردیم . ابن فارض بر اساس آنچه که در داستان وی نقل است . در خاک مصر و اقلیم سوم بوده است . اقلیم سوم  منسوب به کوکب مریخ است . که در نجوم احکامی نحس اصغر می باشد . 

وی برای کشف کلی و فتح باب مکاشفات به اقلیم دوم که اقلیم مشتری(سعد اکبر) است وارد می شود . 

نه تنها به این اقلیم وارد می شود بلکه در معنوی ترین نقطه این اقلیم (مکه )که محل تجمع انوار جهان اسلام است ورود پیدا می نماید . (البته این تمام ماجرا نیست ) 

نگاهی به تقسیم بندی اقالیم سبعه نشان می دهد که بعضی احکام کوکب منسوب به یک اقلیم ، در کل آن اقلیم تا حدودی حاکم است . 

من باب مثال :  به حیطه اقلیم سوم نگاهی بیندازیم که اقلیم مریخ است .

کوکب مریخ را با جنگ و جنگاوری  ارتباط  است . و نگاهی به تاریخ خاورمیانه نشان می دهد بخش زیادی از جنگ های بزرگ در همین منطقه انجام شده است . 

نکته1: از جنگ های معاصر می توان به تجاوز نظامی عراق به خاک ایران و تجاوز عراق به کویت ( جنگ خلیج فارس) ، و حمله نظامی آمریکایی ها به خاک عراق و یا از جنگ های تاریخی می توان به نبرد قادسیه و یا فتح بابل توسط کوروش کبیر و یا فتح بغداد توسط هلاکو خان مغول و یا فتح بیت المقدس توسط «نبوکودوری اوصر» (بخت النصر ) و همچنین توسط مسلمین ، اشاره کرد و اما مهم ترین جنگ آینده نیز یعنی نبرد بزرگ آرماگدون که به کشته شدن موعود امروزه یهودیان یعنی دجال لعین و فتح اسراییل منجر خواهد شد  در همین اقلیم اتفاق خواهد افتاد .

 

نکته2: خاک سرزمین فلسطین اشغالی در اقلیم سوم همواره مورد جنگ و کشمکش بوده است . علاوه بر جنگ های نام برده شده ، به جنگ های دامنه دار صلیبی در دوره اسلامی و هجوم رومیان بدان سرزمین در دوران پیشین و حتی جنگ های اولیه بنی اسرائیل با مردمان فلسطین برای تصاحب آن سرزمین بنا به نقل یهودیان می توان اشاره نمود . گویی که این خاک مقدس جز دوران موقت حکومت داوود(ع) و سلیمان (ع) بر بنی اسرائیل و دوران حکومت حضرت صاحب الامر (عجل الله ) در دوران ظهور قرار نبوده که روی آرامش را ببیند  . 

 بررسی  دوره های متناوب مشکلات مردم  سرزمین فلسطین  در طول تاریخ از منظر نجومی  مطمئنا حاوی نکات جالبی می باشد  . 😊

نکته 3: یکی از مسائل جالب تاریخ اسلام ، انتقال پایتخت خلافت اسلامی توسط حضرت امیر المومنین علی بن ابی طالب (ع)  از مدینه النبی(اقلیم دوم مشتری ) به کوفه (اقلیم سوم مریخ ) است . تا قبل از این انتقال ، نیروهای جهان اسلام بیشتر  در نقش مهاجم بودند. و به سرزمین های مختلف نظیر روم و ایران حمله نمودند . اما پس از این انتقال ، سرزمین اسلامی دچار اختلافات و جنگ های داخلی شد .(البته لزوما ربطی به انتقال نداشته و سنگ بنای اشتباهی که پیشینیان پایه آن را گذاشته بودند بیشترین نقش را داشته است )   انتخاب حضرت امیر (ع) در پایتختی  کوفه به عنوان مرکز دار الخلافه کاملا آگاهانه بوده است .  

از جنبه سیاسی ،  ایشان هم برای کنترل حکومت عظیم اسلامی این نقطه را انتخاب نمودند .زیرا لازم بود که به بخش مرکزی جهان اسلام  نظیر عراق بروند تا بتوانند بلاد اسلامی را بهتر کنترل نمایند .  و هم برای تحت نظر داشتن  غده سرطانی حکومت معاویه . 

اما حضرتش کوفه را که از دیر باز محل تجمع سپاهیان اسلامی بوده از میان مناطق مختلف بلاد عراق  انتخاب نمودند . و اقلیم کوفه ، اقلیم سوم و مریخ است ، و اینگونه به نظر می رسد که حضرتش کاملا آگاهانه از تمامی جوانب به ماجرا نگریسته بودند و بدرستی می دانستند که دنبال چه چیزی هستند و انتخابشان چه تبعاتی را به دنبال خواهد داشت . 

همچنین طالع عمارت کوفه برج دلو است که منسوب به کوکب زحل و عنصر باد است . 

در صفت خوی ها و روش های مردمان برج  دلو  در کتاب التفهیم بیرونی آمده 👇👇👇

{ نیک خو ، سبک بر تجمل و بر مروت حریص . پاکیزه خورش و بسیار سخن .👈سخت بوقت جنبش و 👈دلیر بوقت آسودن و 👈بکار کاهل و آرامیده . بسیار اندیشه در کارها . گرد کننده طعام و بخیل برو . پر خواسته و بددل و کفن باز کننده مردگان } (التفهیم ص 326} 

عزیزان صفات مردمان کوفه در دوران حکومت امیرالمومنین(ع) را با صفات نامبرده شده در بالا مقایسه نمایند .😊

 

نکته 4: شهر طبس هم در عرض جغرافیایی 33 درجه و 35 دقیقه قرار دارد که پایگاه نیروهای آمریکایی بوده که  برای پروژه حمله به سفارت قصد استفاده  از این پایگاه را داشته اند .

بر اساس تقسیم بندی کتاب المدخل حد انتهایی اقلیم سوم مدار 33 درجه و 40 دقیقه است . بنابراین طبس هم در اقلیم سوم بوده است . 

 

#کوفه #اقالیم #جغرافیا #درد_ودل 

#امیرالمومنین_علی_بن_ابی_طالب(ع)

#آمریکا #فلسطین #آرماگدون 

 

@soltannasir 

🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴

 

             { درد و دل 54} 

 

   { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 14} 

 

 

ادامه 👇👇👇

 

تقسیم بندی اجمالی اقالیم سبعه را از منظر علمای جغرافیا و نجوم قدیم ملاحظه نمودید ! هر چند که این تقسیم بندی در کتب مختلف با اختلافاتی ذکر شده است که فقیر تقریبا با اکثر این تقسیم بندی  ها اختلاف دارم . 

ابتدا توضیح مختصری  در باب ربع مسکون از منظر قدما 👇👇👇

  

            {ربع مسکون } 

 

قدما اعتقاد داشتند  که خط استوا زمین را به دو نیمه شمالی و جنوبی تقسیم می نماید . و همچنین آنان  یک خط فرضی دیگر  نصف النهار فرضی   از منطقه  غرب جزایر خالدات(جزایر قناری امروزه )   در غرب قاره آفریقا   در نظر می گرفتند . که این نصف النهار تقریبا معادل نصف النهار 30 درجه غربی (غرب گرینویچ) امروزه می بوده است .

این نصف النهار فرضی زمین را به چهار قسمت مساوی  تقسیم می نموده است . 

اگر از این نصف النهار فرضی 180 درجه به شرق برویم .  به نصف النهار 150درجه شرقی (شرق گرینویچ) می رسیم . که در شرق جزایر «واق واق»  (ژاپن) امروز قرار دارد . 

قدما اعتقاد داشتند که کل جهان باستان و خشکی های بزرگ جهان که تمدن های باستانی پیشین  در آن قرار داشته است . در همین محدوده قرار دارد . این منطقه ( یک چهارم زمین ) را  قدما ربع مسکون یا ربع معمور می نامیدند . 

 همچنین آنان اعتقاد داشتند که در قسمت غرب ربع مسکون دریایی است که آن را بحر محیط و به یونانی اقیانوس  می نامند . و این دریا تقریبا تمام آب های جهان را در بر می گیرد . 

 

نکته :اگر از منظر جعرافیای  امروزی نیز  در نظر بگیریم . تمام آب های آزاد جهان به یکدیگر متصل می باشد .

 

همچنین  قدما بنا به دلایلی خاص (دلایل معنوی) بخشی از ربع مسکون را به اقالیم سبعه تقسیم می نمودند . 

درجه انتهایی عرض جغرافیایی اقالیم سبعه در کتب مختلف متفاوت آمده و اختلافاتی کم و بیش دارد . درجات کتاب المدخل الی علم احکام النجوم را نقل نمودیم . در کتاب تقویم البلدان انتهای اقالیم سبعه را  عرض47 درجه دانسته است . 

اما اساتید ایرانشناسی بر اساس بعضی متون کهن . بیشتر نظر بر عرض جغرافیایی  60 درجه به عنوان حد انتهایی اقالیم سبعه دارند . 

 اگر عزیزان دقت نمایند . در نقشه جهان مختصات طول جغرافیایی 60 درجه شرقی و عرض جغرافیایی 30 درجه شمالی ، نقطه ای در خاک استان سیستان و بلوچستان می باشد . که از آن به عنوان نیمروز یاد می نمایند . و در دنیای باستان نصف النهار 60 درجه شرقی  ، نصف النهار مبدأ بوده است . 

و نام عربی نصف النهار ، ترجمه عربی واژه ایرانی  «نیم روز »می باشد . که «نیم» به «نصف» مبدل گشته و «روز » به «نهار»مبدل شده است .

اما نقطه  نیم روز از آن جهت توسط مغان ایران باستان در دوران کهن به عنوان نصف النهار مبدأ در نظر گرفته شده بود که هنگامی که در این منطقه از زمین (خراسان و سیستان ) روز به نیمه می رسید . در کل جهان باستان روز محسوب میشده و روشن بوده است . 

به همین دلیل در نزد حکمای خسروانین ایران باستان ، ایران ، میانگاه جهان بوده است . 

و هنوز هم  نصف النهار نیم روز بهترین گزینه برای  نصف النهار مبدأ بودن می باشد . که متاسفانه آنگلو ساکسون های نسناس که خویش را آریایی می دانند و مردمان ایران زمین را غیر آریایی ، نصف النهار گرینویچ را که هیچ ویژگی خاصی  برای نصف النهار مبدأ بودن نداشت را در سال 1884 میلادی در کنفرانس بین المللی تعیین نصف النهار مبدأ در واشنگتن به عنوان نصف النهار مبدأ تعیین نمودند . 

 

تفو بر تو ای چرخ گردون تفو 😔

 

#جغرافیا #نیم_روز #ربع_مسکون 

#نصف_النهار #بحر_محیط 

@soltannasir 

🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞

 

             { درد و دل 53} 

 

  { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان13} 

 

 ادامه ...👇👇

 

اما تقسیم بندی اقالیم سبعه به نقل از کتاب المدخل الی علم احکام نجوم اثر ابونصر حسن بن علی قمی  👇👇👇

 

{ اقلیم اول : اما مطالع اندر وسط اقلیم اول آنجا که عرضش بود از خط استوا ، شانزده درجه وبیست دقیقه باشد . 

ابتدای این اقلیم اول خط استوا یعنی صفر درجه است . و انتهایش بیست درجه و سی دقیقه  است . 

و این اقلیم منسوب به کوکب زحل است 

 

اقلیم دوم :اما مطالع اندر وسط اقلیم دوم  آنجا که عرضشان بود از خط استوا بیست و چهار درجه 

محل شروع این اقلیم انتهای اقلیم اول یعنی بیست درجه و سی دقیقه  است و انتهای این اقلیم بیست و هفت درجه و سی دقیقه است . 

این اقلیم در مذهب پارسیان (منجمین ایرانی) اقلیم 👈مشتری👉 است و در مذهب رومیان(منجم غربی) اقلیم شمس  است . 

 

اقلیم سوم : و مطالع اندر وسط اقلیم سیم آنجا بود که عرض استوا در آنجا سی درجه و بیست و دو دقیقه بود . 

محل شروع اقلیم سوم ، انتهای اقلیم ثانی یعنی بیست و هفت درجه و سی دقیقه و انتهای آن سی و سه درجه و چهل دقیقه است .  

و کوکب این اقلیم در مذهب پارسیان مریخ است و در مذهب رومیان عطارد .

 

اقلیم چهارم : و مطالع اندر وسط اقلیم رابع آنجا که عرض از خط استوا سی و شش درجه و پانزده دقیقه می باشد . 

و محل شروع این اقلیم انتهای اقلیم سوم یعنی سی و سه درجه و چهل دقیقه و انتهای آن سی و نه درجه است . 

 و کوکب منسوب به آن در مذهب پارسیان شمس و در مذهب رومیان مشتری است .

 

اقلیم پنجم : و مطالع اندر وسط اقلیم پنجم آنجا عرض بود از خط استوا که چهل و یک درجه و بیست دقیقه است .

و ابتدای این اقلیم انتهای اقلیم چهارم است یعنی سی و نه درجه و انتهایش  چهل و سه درجه است . 

و کوکب این اقلیم در هر دو مذهب زهره است .

 

اقلیم ششم : مطالع وسط اقلیم ششم آنجا است که عرض از خط استوا چهل و پنج درجه و چهارده دقیقه بود . و ابتدای این اقلیم انتهای اقلیم پنجم یعنی چهل و سه درجه است و انتهایش چهل و نه درجه است  . 

و کوکب این اقلیم بر مذهب پارسیان  عطارد و بر مذهب رومیان قمر است .

 

اقلیم هفتم : مطالع اقلیم هفتم اندر وسط که عرض بود چهل و نه درجه بود .

 

 این مسئله  اشتباه است و احتمالا  در نسخه خطی توسط کاتب اشتباه درج شده است و مصحح محترم در تصحیح از قلم انداخته اند . زیرا عرض 49  درجه انتهای اقلیم ششم بود که نمی تواند حد وسط اقلیم هفتم باشد  نویسنده چند صفحه قبل اینگونه  نوشته است . 👇👇👇

اقلیم هفتم درجه  ابتدایش انتهای اقلیم ششم یعنی عرض 49 درجه است و انتهایش عرض 63 درجه می باشد .

 

کوکب منسوب به این اقلیم در مذهب پارسیان قمر و در مذهب رومیان مریخ است .

 

نکته : در کتب مختلف این درجه ها کم و بیش با کمی اختلاف جزئی ذکر شده است . و بلاد مختلفی در این اقالیم نام برده شده است که استاد ابوریحان بیرونی در کتاب التفهیم پیش از آنکه این بلاد را نام ببرد می گوید که این نام ها تقریبی است و نیاز به محاسبه دقیق دارد . 

 

ادامه دارد ...

 

#اقلیم #نجوم #کوکب #درد_و_دل 

#البلدان #جغرافیا 

@soltannasir 

⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

 

             { درد و دل 52} 

 

 { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 12}

 

 داستان ابن فارض مصری دارای نکات جالبی می باشد . داستان  نشان می دهد که  هنگامی که وی در زمین مصر در کوه ها و بیابان ها می گشت . هم هنگام فتح وی فرا نرسیده بود . و هم مکانی که وی در آن به ریاضات می پرداخت . محل فتح وی نبود .

پس از وفات پدر وی زمان «فتح»  وی فرا می رسد . اما همچنان مکان زندگی وی محل مناسبی برای «فتح»  وی نبود . 

یعنی در زمین مصر ابواب مکاشفات عالیه بر وی باز نمی شد . و مکان دولت(عرفانی) وی در خاک مقدس سرزمین حجاز و مکه بوده است .

اینجا نکات مهمه وجود دارد 👇👇

 

نکته اول: ارتباط بسیار مهم زمان و مکان در باز شدن ابواب مکاشفات بر وی . 

یعنی اگر ابن فارض در زمانی که از نظر نجومی علی القاعده باید باب مکاشفات بر وی باز می شده . همچنان در سرزمین مصر بسر می برده و توسط آن ولی خدا به سرزمین حجاز رهنمون نمی شده ابواب مکاشفات بر وی باز نمیشده 

و همچنین اگر وی در زمانی پیش از فرارسیدن زمان باز شدن  ابواب مکاشفات بر وی در سرزمین حجاز و مکه حضور می یافته ، ابواب مکاشفات بر وی باز نمی شده است . 

بنابراین زمان و مکان در این امر ارتباطی  تنگاتنگ با یکدیگر دارند .

نکته دوم : زمان دولت فتح و مکاشفات یک سالک  را می توان از ارتباط سه زایچه بدست آورد !!!  

1: زایچه زمان تشکیل نطفه سالک ، که در واقع عناصر  مولدات نطفه سازنده وجود سالک در حرکت از قوس نزولی  نطفه وجود سالک را می سازد .  

این زایچه بیشتر مربوط به احکام جسم به عنوان مرکب روح  می باشد . 

2: زمان دمیده شدن روح سالک به درون جسم  در رحم مادر  . که روح از عالم برزخ نزولی در قوس نزول حرکت می کند و داخل جسم می شود . (بین صوفیان و حکما در اینجا اختلافاتی وجود دارد ) 

این زایچه بیشتر مربوط به احکام روح و استعدادهای آن می باشد . 

و بدست آوردن آن بسیار مشکل است . 😊

و 3: زایچه زمان تولد سالک  

این زایچه (تولد) مربوط به مجموعه کامل انسانی (جسم و روح ) می باشد .

نکته سوم : ارتباط فرا رسیدن زمان دولت فتح با مرگ پدر ! 

که رضایت والد و والده در این باب بسیار مهم است . زیرا اگر دولت فتح ابن فارض به وی داده می شد . از آنجایی که وی از اصحاب  سکر و جذبه بود . 

توان حضور در نزد پدر بلکه خلایق را نداشت . بنابراین حق تبارک تعالی زمان فتح وی را بعد از وفات پدر در نظر گرفته بود .

نکته 4: مکان مناسب برای فتح است ! 

این مسئله را می توان از دو جنبه بررسی نمود : یکی از جنبه ذات خاک هر منطقه و دیگری از جنبه ارتباط اقالیم و کواکب و حتی طالع نجومی شهرها . 

منجمین و جغرافی دانان قدیم در دوره اسلامی زمین را به هفت اقلیم جغرافیایی تقسیم می نمودند ! و هر اقلیم را منسوب به کوکبی می دانستند . (نظریه حکمای پیشین ایران باستان با نظریه جغرافی دانان و منجمین دوره اسلامی تفاوت دارد . که ان شاء الله هرگاه به صورت تخصصی وارد این مبحث شدیم بدان اشاره خواهیم نمود . )

ادامه دارد ..👇👇

 

 

#درد_و_دل #جغرافیا #ابن_فارض 

#البلدان #زایچه 

@soltannasir 

❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️💛❤️

 

               { درد و دل 51} 

 

   { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 11} 

 

                  { حکایت } 

 

یکی از بزرگترین عرفای تاریخ جهان اسلام ابن الفارض حموی مصری می باشد . که دیوان اشعار وی بسیار مورد عنایت بزرگان علمای ربانی و صوفی مشرب شیعه  نظیر آیت الله سید علی قاضی و آیت الله انصاری همدانی و علامه طباطبایی و علامه طهرانی و استاد سید جلال الدین آشتیانی و ..  همواره قرار داشته است . 

مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی  داستان زندگی وی را در کتاب نفحات الانس خویش  به طور خلاصه آورده است . در این داستان نکاتی وجود دارد که در ادامه بدان نیاز داریم . 

داستان :  👇👇👇

 

{ کنیت وی ابوحفص است و نام وی عمر . از قبیله بنی سعد است , قبیله حلیمه ، مرضعه (دایه حضرت رسول «ص») حموی الاصل بود و مصری المولد و المحتد . پدر وی از اکابر علمای مصر بود . 

فرزند وی (ابن فارض) سیدی کمال الدین محمد گفته است : که وی گفته که « در اول تجرید و سیاحت از پدر خود اجازت می خواستم و در وادیها و کوهها نزدیک به مصر بود می گشتم , و بعد از شبانه روزی کم یا بیشتر جهت مراعات خاطر وی باز می گشتم .

و پیش وی می آمدم . و چون پدر وفات یافت , به تجرید و سیاحت و سلوک طریق حقیقت بالکلیه باز گشتم . 

اما بر من هیچ چیز از این طریق فتح نمی شد . تا آن زمان که روزی خواستم که به یکی از مدارس مصر در آیم , دیدم که بر در مدرسه پیری است بقال وضو می سازد , وضویی نه بر ترتیب مشروع . 

اول دستهای خود بشست ، بعد از آن پایها. را ، بعد از آن مسح سر کشید ، بعد از آن روی بشست . با خود گفتم : عجب از این پیر ! در این سن ، در دیار اسلام بر در مدرسه ، در میان فقهای مسلمانان ، وضو می سازد نه بر ترتیب مشروع ! آن پیر در من نگریست و گفت : ای عمر !

 بر تو در 👈مصر 👉 هیچ 👈فتح 👉نمی شود ، « فتحی » که ترا دست دهد در👈 زمین حجاز و مکه 👉خواهد بود .

قصد آنجا کن که 👈وقت 👉 «فتح» تو رسیده است ! دانستم که وی اولیاء الله است و مراد وی از آن وضوی غیر مرتب اظهار جهل و تلبیس و ستر حال .

پیش وی بنشستم و گفتم : یا سیدی من کجا و مکه کجا ! غیر موسم حج است , و هیچ رفیق و همراه یافت نیست . به دست خود اشاره کرد و گفت : اینک مکه پیش روی تست . نظر کردم مکه را دیدم . وی را بگذاشتم و روی به مکه نهادم , و مکه از نظر من غایب نشد تا به آنجا در آمدم و ابواب «فتح»  بر من گشاده شد و آثار آن مترادف گشت .

 ....وی را دیوانی است مشتمل بر عیون معارف و فنون لطایف که یکی از قصاید آن قصیده تاییه است که هفتصد و پنجاه بیت است کما بیش . و همان این قصیده در  بین مشایخ صوفیه و غیر آنان از فضلا و علما بسیار مشهور است . و علی الحقیقه آنچه بعد از سیر و سلوک تمام در این قصیده از حقایق علوم دینیه و معارف یقینیه از ذوق خود و اذواق کاملان اولیا و اکابر محققان مشایخ روح الله تعالی ارواحهم اجمعین  جمع کرده است در چنین نظمی رایق فایق ، گفته اند که کسی دیگر را میسر نشده است و میسور هیچ کس از اهل فضل و هنر ، بلکه مقدور اکثر نوع بشر نتواند بود .  شیخ رضی الله عنه فرموده است که :«چون قصیده تائیه گفته شد، رسول را صلی الله علیه وسلم  به خواب دیدم فرمودند که : یا عمر ! قصیده ات را چه نامیدی? گفتم : یا رسول الله ! آن را لوایح الجنان و روایح الجنان نام کرده ام . پس رسول الله (ص) فرمود : نه بلکه آن را نظم السلوک بنام ! پس نامیده شد آن بدان نام . و حکایت کرده اند از اصحاب وی که : گفتن وی این قصیده را نه بر قاعده شعرا بود ، بلکه گاهی وی را جذبه ای می رسید ، و روزها ، هفته ، یا ده روز کما بیش از حواس خود غایب می شد . چون به خود حاضر می شد ، املا می کرد سی بیت  یا چهل یا پنجاه ، آنچه خداوند_سبحانه_ بر وی در آن غیبت فتح کرده بود بعد از آن ترک می کرد تا آن وقت که مثل آن حالت معاودت کردی . }

 

(نفحات الانس جامی صفحات 539و540و 541) 

 

 

#ابن_فارض #مصر #مکه #درد_و_دل 

#جغرافیا #البلدان #حکایت 

@soltannasir 

🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴

 

             { درد و دل 48} 

 

{ انتقاد از وضعیت پژوهش در علوم انسانی در کشور 16} 

 

 { در اهمیت علم جغرافیا و البلدان 10}

 

ادامه 👇

.... یکی از بزرگترین حکمای صدرایی در قرن اخیر  آیت الله سید ابوالحسن رفیعی قزوینی بودند . که اکثر بزرگان معاصر در حوزه ,  ایشان را در تدریس اسفار اربعه ملاصدرا بینظیر می دانستند .

از مهم ترین شاگردان ایشان می توان  به حضرت امام خمینی  و استاد سید جلال الدین آشتیانی و علامه حسن زاده آملی و  دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی و  استاد محمد خواجوی اشاره کرد  . 

مرحوم محقق جناب استاد محمد خواجوی می فرمودند : چون از جناب آیت الله رفیعی قزوینی خواسته شد که به قم بیایند و تدریس اسفار نمایند ایشان نپذیرفتند . و ایشان ظاهرا به قم و حوزه علمیه قم چندان عنایتی نداشتند . ایشان  در واکنش به احادیثی در باب آشکار شدن علم از قم می فرمودند : علم مگر سوهان است که از قم بیرون بیاید . 

عزیزان ایشان ,  با علوم غریبه و خفیه آشنایی کامل داشتند و دارای وسعت مشرب عرفانی بودند . ایشان هنگامی که تصمیم داشتند که مثنوی معنوی تدریس نمایند . به شاگردان خویش می فرمودند : بیایید تفسیر ملامحمد بلخی  بخوانیم .😊

اما با این حال ایشان هم مانند استاد مرحوم فقیر محمد حسن قاضی جهرمی , به دنیای باستان و همچنین به روایت های شفاهی در باب ساخت شهر قم توسط طهمورث دیوبند و طالع ساخته شدن آن در برج جوزا توجه ننمودند !

اگر ایشان به طالع ساخته شدن شهر قم در برج جوزا توجه می نمودند . 

علت آشکار شدن علم از شهر قم را در می یافتند . 

نکته : علاوه بر طالع بنای شهر قم در برج جوزا خود نام «قم» به حساب جمل« 140 »می شود . و «علم» نیز به حساب جمل «140» می شود . که اشاره به ارتباط معنا دار نام قم با علم دارد . 

 

نکته2:  حدیث امام صادق (ع) : 👇

«به زودی کوفه از مؤمنان خالی می‌گردد، و علم از آن همچون ماری که در لانه‌اش جمع می‌شود، جمع و برچیده می‌گردد و سپس در شهری که آن را «قم» می‌گویند آشکار می‌شود و آنجا مرکز علم و فضیلت خواهد شد...» (بحار الانوار جلد 60)

 

از سویی نگاهی به تاریخ شهر قم نشان می دهد که قم در دوران پیش از اسلام نیز محل زندگی زرتشتیان معتقد بوده است . و مردمان آن مردمی مذهبی بوده اند .

عزیزان این اهمیت علم جغرافیا و البلدان است . خاک هر منطقه ای با خاک منطقه ای دیگر متفاوت است و ویژگی های خاصی در زمینه معنوی دارد . 

من باب مثال پیشتر گفتیم که خاک منطقه حلب در سوریه تقریبا انواع طلسم و سحر را باطل می نماید !!! 

اینها ویژگی های مناطق مختلف روی زمین است .

مشاهده نمودید که چگونه  دو بزرگ (آیت الله رفیعی قزوینی و استاد محمد حسن قاضی جهرمی ) علی رغم مقام معنوی شان  به این مسئله ساده توجه ننمودند .

مهمترین علت این عدم توجه را باید در جهان بینی این بزرگان جستجو نمود . جهان بینی ای که معمولا به جهان باستان کم توجه است . و همه چیز را در حیطه تمدن اسلامی آن هم به طور ناقص جستجو می نمایند !

فقیر نیز زمانی به این مسائل بی توجه بودم . شناخت دشمن و فعالیت های آنان مهمترین علت توجه فقیر به دنیای باستان بوده است . 

اگر دشمنان ما به جهان باستان توجه دارند . باید از خود پرسید که چرا ? 

آنان بدنبال چه مسائلی می باشند ?! 

فقیر امیدوارم که عزیزان خواننده نیز به مسائل و حقایق از جنبه ای دیگر بنگرند .

 

نکته 3: امروزه در کشور ما نیز به مانند  غرب بسیاری از جوانان سعی در آموختن علم  نجوم احکامی دارند . اما کمتر کسی به دانش شناخت «خاک» و احکام «خاک» توجه می نماید ! 

  در دوران قدیم  علم نجوم قدیم با دانش زمین و جغرافیا البلدان و اقالیم  آمیختگی داشته است  . 

 

اما با این حال دانشمندان نجوم احکامی نیز توجه درستی به خاک شناسی و علم احکام خاک ننمودند ! 

عزیزان اعضای انجمن های مخفی (فراماسونر ها و ایلومیناتی ها و ..) سالهاست که توجه شان به به این مسئله جلب شده است . و سعی در شناخت خاک و احکام خاک (ویژگی های خاص خاک هر منطقه ) هر منطقه از زمین دارند  . 

براستی که باید خاک و اسرار آن را شناخت , زیرا که سر خلیفة اللهی انسان  در آن تعبیه شده است . 

اکنون شاید خواننده های عزیز در یابند چرا فقیر مبحثی را تحت عنوان جغرافیای علوم غریبه شروع نمودم . 

که ان شاء الله همچنان ادامه خواهد داشت . 

ادامه دارد ...

 

#درد_و_دل #جغرافیا #البلدان #رفیعی_قزوینی #قم 

@soltannasir 

❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️

 

  {جغرافیای علوم غریبه در ایران 63}

 

               {جمشید 7}

 

ادامه 👇👇

نیکوکارانی از این دست به 👈دود 👉 و از دود به👈 شب 👉 [از شب به نیمه تاریک شب ]از آنجا به 👈دیار نیاکان 👉و سرانجام به 👈ماه👉 راه می یافتند .

راه یافتگان ماه بنا به روایتی (با ماه , سومه , روغن های خوشبو و خوراک های بهشتی )

👈 خوراک خدایان👉 می شدند . 

و از خدایان به فضا , از فضا به ابرها , از ابرها به باران و از باران به زمین باز می گشتند . و در هیأت موجودی جدید زاده می شدند .

به روایت دیگر ارواح مردگان نیکوکار (به ویژه قدیسان و قهرمانان ) یا به روایتی زنان مرده و نیکوکار به ستارگان آسمان تبدیل می شدند . 

به روایت دیگر پرهیزکارانی به دیار خدایان راه می بردند که به هنگام زنده بودن پرهیزکارانی وفادار به شریعت و کسانی بودند که با روح جهان پیوند یافته و از سمساره (زنجیره کارما که منجر به تناسخ می شود بنا به نظر هندوان) رهایی یافته بودند . 

بدین روایت فرزانگان عارف پس از مردن و پالوده شدن با آتش مراسم مرده سوزی به هیأت شعله در می آمدند . 

و از این طریق به 👈روز 👉و از روز به 👈دیار خدایان 👉 و آذرخش راه می یافتند .

و این مرتبه ئی بود جاودانی , سعادت آمیز و بی زوال . 

{کتاب اساطیر هند : ورونیکا ایونس صفحات 58و59و60}

 

در ادامه تحلیل و نقد کوتاهی از این فقرات  ارائه خواهد شد . و کمی هم به درد و دل در باب حیطه ادیان پژوهی در کشور پرداخته می شود تا تنفس الصدائی باشد بر وضعیت پژوهش در کشور ما علی الخصوص دانشگاه ها و حوزه های علمیه  . 😔

 

 و سپس در ادامه  دوباره وارد داستان جمشید اینبار از متون ایرانی خواهیم شد . 

و این داستان مقدمه ای خواهد بود بر آنچه در دروس  سال آینده در باب اسطوره ها و  اسطوره خلقت و آفرینش و تاریخ دنیای باستان  ارائه خواهد شد . 

و پس از  آن به ضحاک و فریدون و درفش کاویانی خواهیم پرداخت که بر خلاف آنچه در کتب تاریخی منقول است . درفش مقدس ما

 تا کنون سالم و پای برجا است . 

و ان شاء الله پیش از ظهور در دستان خراسانی بزرگ_ که احتمالا با  «شاه بهرام ورجاوند» در متون ایرانی همسانی دارد .  _خواهد بود و آشکار می شود . 😊

 

نکته : درفشی که به نام درفش کاویانی در دوران ساسانی در لشکر ایرانیان وجود داشته است  نسخه باز طراحی شده درفش توسط مغان ایرانی بوده است . 

و درفش اصلی هرگز به  دست شاهان ساسانی نرسیده است . زیرا  شاهان ساسانی و همچنین شاهان مادی و  هخامنشی و اشکانی لیاقت مالکیت  آن را نداشته اند . و هیچ گاه  وارث درفش کاویانی نبوده اند . 

 

#جمشید #ادیان #دین_پژوهی #تحلیل #بهشت #ایندرا #یمه #جغرافیا 

 

@soltannasir

🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌞🌝🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕

 

 {جغرافیای علوم غریبه در ایران 62}

 

         {جمشید 6}

 

بهشت «ایندرا» را نیز توشتری بنا نهاده و «سورگ» نام دارد .

«سورگ» در 👈کوه مرو 👉قرار دارد و به گونه ای است که چون گردونه ای به هر جا کشیده می شود . 

«سورگ » نیز چون بهشت های دیگر باروئی از درختان بهشتی دارد و پرندگان خوشنوا بر شاخسارش آواز می خوانند و از بوی گل ها سرشار است . 

«ایندرا » در بارگاه خود با ملکه خویش بر مسندی با شکوه نشسته و با جامه های سفید و تاج گل و گردن بند های رخشان آراسته است .

خادمان بارگاه ایندرا از ماروت ها , خدایان بزرگ , فرزانگان عارف , قدیسان و کسانی که ارواح پاک و بی گناه آنان چون آتش می درخشد تشکیل می شود . و هنوز از بهشت «ایندرا» با چنین ویژگی هایی یاد می شود . 

بهشت «ایندرا » دیاری بدون اندوه , بی نشان از رنج و ترس , مأوای ارواح نیکبخت , مردان دین , و پیروان شادمان , فرزانه و وفادار است . 

در این بهشت جلوه های طبیعت چون باد , تندر , آتش , آب ابرها , نباتات , ستارگان و سیارات نیز وجود دارند . و شادمانی ساکنان این دیار را «آپسره ها » و «گند هروها» , ارواح بهشتی و قهرمانان و جنگجویان آسمانی با خواندن سرود و نواختن ساز و برپا کردن مراسم آئینی و مقدس فراهم می آورند . 

در این بهشت پیامبران آسمانی پیوسته در گردونه های بهشتی از این سوی به آن سوی می روند . و بهشت توسط خدای جنگ اداره می شود .

در بسیاری از روایات بهشت ایندرا جایگاه همیشگی یا موقتی جنگجویان است . 

در کتاب «مهابهاراته » پسر ایندرا , آرجونا جنگجوی بزرگ ساکن کوه «مرو» کس است که ورود قهرمانان دو لشکر و کسانی را  که وظایف جنگی خود را انجام داده اند . به بهشت خوشامد می گوید . برخی از کسانی که به بهشت «ایندرا» وارد می شوند . از امتیازات خاصی برخوردار می گردند . که از آن جمله بهیشما که به مقام مشاوری ایندرا دست می یابد . 

با پیدایی بهشت های دیگر نقش «یمه» تغییر می یابد. و بهشت به جای آنکه جایگاه هم مردگان باشد پاداش فضیلت و تقوا و نیز افراد بد اقبالی است . که بی فرزند مرده اند و کسی نیست که برای آنان فدیه و قربانی بدهد . 

به تدریج آرزوی رفتن به 👈سرزمین نیاکان👉 به آرزوی  رفتن به 👈دیار خدایان 👉تبدیل می گردد . 

و پس از آن اندک اندک قلمرو یمه به دوزخ و جایگاه شکنجه گناهکاران تبدیل می شود . 

«یمه » در این نقش سیمایی وحشت بار دارد و در روایات مختلف از چندین دوزخ سخن می رود . برخی تعداد دوزخ ها را صدها هزارها و برخی از «28» و یا «7 »دوزخ سخن می گویند . در این دوزخ ها شکنجه ها مختلف و در خور گناهکاران است : انسان های ظالم را در

👈 روغن👉 می جوشانند ; آنان که به حیوانات ستم روا می دارند . به دوزخی می روند که آنجا هیولایی آنان را تکه تکه می کند . و این شکنجه جاودان ادامه دارد ; آنکسی که برهمنی را بکشد به اعماق دوزخی فرستاده می شود . که دهانه آن چون ماهیتا وه ئی است . شاهان ستمگر میان دو غلتک خرد می شوند و این شکنجه آنان همیشگی است ; آن کسی که پشه ای را بکشد به شکنجه بی خوابی گرفتار می شود .

آن کسی میهمان نواز نیست به دوزخی می رود که به کرم بدل می شود و کرم های دیگر او را می خورند ; کسی که با فردی خارج از کاست خود ازدواج کند محکوم می شود هیأت انسانی آتشین را در آغوش کشد ; فرامانروایان و وزیرانی که به مراسم آیینی بی اعتنا بوده اند در رودی از وحشتبار ترین ناپاکی ها افکنده می شوند تا طعمه حیوانات خبیث آبزی شوند .

این نظریه های استادانه درباره زندگی پس از مرم توسط بسیاری از فیلسوفان دوره برهمنی مورد تایید قرار گرفت و تعمیم یافت .

اکنون برهما نزد عامه مردم همانا آفریننده بود و رشد و گسترش اعتقاد برهمنی اعتقاد به تناسخ , مهاجرت روح و ادامه زندگی بعد از مرگ را پدید آورده بود .

اعتقادی که از اعتقاد به زایش دیگر باره , سمسارا [دایره وجود] و پیوند روح فرد با روحی جهانی بود که عامه مردم به درستی آن را درک نمی کردند .

اعتقاد بر این بود که گناهکاران پس از مردن به هیأت کرم , شب پره , اژدرمار سمی و جز آن در می آمدند و در جنوب و در یکی از دوزخ های «یمه» مأوا می گزیدند ; و نیکوکاران به سرزمین نیاکان در جنوب شرقی می رفتند . 

و از آنجا از طریق 👈ماه👉 به شمال و سرزمین خدایان و سرانجام به 👈خورشید👉 راه می یافتند . بدان سان گناهکاران را به گروه های مختلف تقسیم می کردند نیکوکاران نیز چنین بودند . بدین سان با گذشت زمان سرزمین نیاکان از قلمرو «یمه» به بهشت های دیگر منتقل شد . 

و تنها کسانی به دیار نیاکان راه می یافتند که پیرو «درمه»  خویش و مطیع باشند و به هنگام زنده بودن به مراسم قربانی , بخشندگی و ریاضت کشیدن وفادار و به عبارت دیگر پیرو سنت ها باشند . {کتاب اساطیر هند ورونیکا ایونس صفحات 56و58} 

ادامه دارد ...👇

 

#جغرافیا #علوم_غریبه #جمشید #یمه #بهشت #ایندرا 

 

@soltannasir 

 

🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴?

 

  {جغرافیای علوم غریبه در ایران 58} 

 

                   {جمشید2}

 

در ادامه شناخت ریشه واژه جمشید 👇

 

واژه جام نیز از ریشه جم می باشد . 

در زبان پهلوی جام به صورت : «jam» 

و «jamak» و «yam» و«yamak» خوانده می شود . 

زیرا جمشید را بر طبق اساطیر جامی جهان بین بود که در آن عالم را مشاهده می نمود . عده ای از محققین داستان جام جم را متاخر می دانند . اما خود به کار بردن واژه جام برای شیئی که در ایران باستان ساختن آن سابقه ای بس طولانی دارد . آن هم با گرانبها ترین فلز یعنی فلز طلا , نشان از این دارد که هر چند که در داستان های  متاخرتر برای جمشید جام جهان بین ذکر شده است . منتهی چون نام این شئ جام نامیده شده , و از ریشه واژه جم می باشد . نشان دهنده این حقیقت می باشد که داستان جام جهان بین برای جمشید ریشه در دوران کهن تر دارد . (ان شاء الله در آینده به جام در آیین های کهن ایرانی و آیین های باستانی اشاره خواهیم نمود)

اما بر طبق متون کهن ودایی و همچنین برخی متون ایرانی و پهلوی , جم را خواهری بوده همزاد و دوقولو که «یمی» «yami» یا «جمی» «jami» یا به فارسی میانه جمیک « «jamig» نامیده می شده است .

بنابراین علت اینکه« جم» یا «yama» در زبان های کهن آریایی (هند و ایران) , به معنای دوقولو یا همزاد است . از زایش این برادر و خواهر به شکل  دوقولو ناشی می شود .

اما لقب جم همانگونه که پیشتر گفته شد در اوستا «خش ات » «khsha eta» یا«xsaeta»

است .  که به معنای درخشش و تابناکی است .

این واژه بعد ها در زبان پهلوی با حذف واک اول یعنی «خ» و تغییر تلفظ «الف » به گونه «ی» تبدیل به «شیت» یا «shate» شده است .

این واژه بعد ها در فارسی امروز به گونه «شید» 

یا «sheed» در آمده است . که در واژه هایی نظیر «خورشید» و «فرشید » و همچنین «جمشید» بکار می رود  .

و «خورشید » یعنی «خور» درخشان  و فرشید یعنی «فر» درخشنده و جمشید یعنی دوقولوی درخشان .

بی آنکه سعی بر تطبیق نمایم . به شباهت واژه «شیت » «shate» در زبان پهلوی که صفت جم و جمک خواهر وی است .با واژه شیث (ع) توجه نمایید . که نام وی در کتاب مقدس «شت» یا «שת» می باشد . که این واژه در زبان عربی به صورت شیث در آمده است . 

و علی الظاهر شیث (ع) نیز بر طبق روایات اسلامی (در کتب تاریخی و اهل سنت) , مانند سایر فرزندان آدم(ع) خواهری دوقولو  داشته که توامان با او بدنیا آمده است و نام وی عزورا بوده است .

شیث را به معنای هبة الله (خدا داد) بخشیده شده توسط الله ترجمه نموده اند . البته این واژه در ادبیات عبرانی به معنای رکن و پایه و اساس و کفل و سرین نیز معنا می دهد .

و عزورا  احتمالا از ریشه «עזר»به معنای« کمک داد خدا»است .

و وقتی ماجرا جالب تر می شود که بدانیم بر اساس متون ودایی یمه (جم)  و یمی(جمک) نیز

برادر و خواهری هستند که با ازدواج آنان نسل انسان بوجود می آید .

نام پدر «یمه» در اوستا به نام«وی ونگه » و یا «ویونگهان»  و یا« وی ونگهن»  «vivanghana» و «vanghana»  است .

واژه «وی ونگهن » در اوستا از یک پیشوند «وی» به معنای (جدا کننده,  دور کننده , نشانه جدایی و دوری ) به همراه «ونگهن» به معنای «لباس» «پوشش» و «جامه» است. 

و در مجموع این واژه به معنای «بی جامه » و

« بی لباس» و «برهنه » معنی می دهد .

نکته : دقت نمایید نام پدر جمشید در شاهنامه  طهمورث ذکر شده است . همچنین از جمشید در بعضی متون متاخر  به عنوان برادر طهمورث یاد شده است . اما در متون کهن همانگونه که ملاحظه نمودید  نام پدر  جمشید «وی ونگهن » آمده است . و این همان احتمال وجود دو شخصیت است که با یکدیگر خلط شده اند . 

یکی جمشید باستانی در نزد آریایی ها (هندو ها و ایرانی ها ) . و دیگری جمشیدی که متاخر است و نشانی از جمشید باستانی دارد . 

نکته2: معنای نام پدر جمشید« وی ونگهن»«بی جامه»  که  در بعضی بخش های وداها به عنوان انسان اولیه از وی یاد شده است . به داستان  برهنه بودن آدم (ع) و حوا(س) در بهشت  شباهت دارد . 

نکته3: با وجود شباهت «وی ونگهن » به آدم(ع) و «جم» و «جمک» به شیث(ع) و عزورا  و شباهت هایی که در ادامه دروس از نظر خواهید گذراند .  فقیر  اعتقادی به تطبیق این شخصیت ها با یکدیگر  ندارم . 

 

#جم #جمشید #جمک #جغرافیا #شیث(ع)

#عزورا #طهمورث 

@soltannasir 

👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭👫👭


{ جغرافیای علوم غریبه در ایران 57}

   { مقدمه ای بر داستان فریدون و ضحاک و درفش کاویانی3}

            { جمشید } 

{ وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَانًا نَصِيرًا (80) 
و بگو پروردگارا مرا [در هر كارى] به طرز درست داخل كن و به طرز درست‏ خارج ساز و از جانب خود براى من تسلطى يارى‏ بخش قرار ده (80) }

چون با جمعی از عزیزان خویش  در باب این که داستان فریدون و ضحاک را چگونه آغاز نمایم . سخن گفتم . آنان را نظر بر این بود که داستان را از کمی پیشتر یعنی خلاصه ای از داستان جمشید آغاز نمایم . 
و فقیر نمی دانم که با دانش اندک خویش به درستی  از عهده نقل این داستان بر می آیم یا که  خیر . امیدوارم خوانندگان گرامی  کم و کاستی ها را به بزرگی خویش بر بنده ببخشایند . آنچه فعلا در دروس بدان اشاره خواهد شد . پیش زمینه ای است . برای  نظریاتی خامی که در باب دنیای باستان شاید حدود یک سال دیگر در کانال ارائه شود . 
نظریات خامی که شاید برای تکمیل آن به ده الی  پانزده سال تحقیق مستمر و حفاری های دامنه دار در کشور نیاز است . ان شاء الله 

                {داستان جمشید }

نام جمشید , در زبان اوستایی به گونه ییم خش ات (yima khsha eta ) یا (yimaxsaeta ) آمده است . که خود  از دو بخش «ییم»(yima)  و «خش ات» (khsh eta) تشکیل شده است . 
«ییم» در زبان اوستایی به معنای «همزاد » یا «دوقولو» معنی می دهد . 
 است . (فرهنگ واژه های اوستایی جلد نخست صفحه  181)
این واژه در زبان سنسکریت (yama) و سپس از زبان اوستایی به زبان پهلوی بگونه «یم » (jam) تغییر شکل داده است . (آشنایان با علم زبان شناسی و زبان های آریایی می دانند که واک «ی» و «ج» گاه به یکدیگر تبدیل می شوند چنانچه واژه یاتو به جادو تبدیل شده است   .}
و در بعضی نقاط ایران زمین همچنان به همان صورت اولیه با «ی» تلفظ می شود . 
چنانچه در استان کرمان دو فرزند همزاد را «یومولو» می نامند . در زبان مردمان میناب و همچنین بخش هایی از تاجیکستان نیز کم و بیش اینگونه است . 
در بجستان استان خراسان این واژه بگونه 
 «جملی » و در زبان لری بویر احمدی «جومو جومو» می خوانند .
همچنین در زبان کوردی به آن «جمیک » و   «جمک » و « جه وی » می گویند و در زبان شیرازی این واژه به صورت «جومولی» یا «جومولو» تلفظ می شود . 
در ارومیه به گونه «جمیل » و در خوی و ماکو«جمیک» و در یزد «جملی» خوانده می شود . 
 در زبان فرانسه نیز که شاخه ای از درخت بزرگ زبان های آریایی است . این واژه بگونه «jumelle»  تلفظ می شود .
همچنین واژه «gemini» در زبان انگلیسی که نام صورت فلکی جوزا یا دو پیکر است ریشه در این نام دارد . 
{کتاب مانی و مانویان نوشته دکتر ایرج وامقی صفحه 268و 269}
نکته : نام صورت فلکی جوزا نام سومین برج از صور فلکی دایره البروج می باشد . که در فارسی امروز  دو پیکر نامیده می شود  . و در زبان یونانی باستان ظاهرا (didymoi) خوانده می شود  .  که جزء دوم واژه یعنی ymoi بی شباهت به( yima) در زبان اوستایی نیست . 

نکته 2: عزیزان به ریشه ها در فرهنگ کهن خویش توجه نمایند . 

#جغرافیا #علوم_غریبه #جمشید #جوزا 
#فریدون #ضحاک 
@soltannasir 

☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️

 

{ جغرافیای علوم غریبه در ایران 56}

{ مقدمه ای بر داستان فریدون وضحاک و درفش کاویانی2} 

ادامه ...👇👇👇

 

از نظر ایشان دوران هزار ساله ای حکومت آژی دهاک بر خاک ایران (بنا به نقل  بعضی متون نظیر شاهنامه )  .همان  دوران هزار ساله فوران آتشفشان دماوند است که از 7000سال پیش شروع و در حدود 6000سال پیش  پایان یافته است . که هنوز این مسئله از نظر دانش زمین شناسی به اثبات نرسیده است . 

 

اما  فقیر برخلاف  اسطوره شناسان و اساتید تاریخ باستان  و ایرانشناس , داوود(ع) و سلیمان (ع) را اشخاص حقیقی و تاریخی می دانم . 

و اساسا شاکله فکری فقیر در باب مسائل تاریخی و ماوراء با آقایان متقاوت است .

 

اما در باب ماجرای سلیمان (ع) , آنچه که ما از روایت شفاهی در وادی این موجودات در اختیار داریم . 

پس از وفات سلیمان (ع) در بنی اسرائیل پسر وی رهبعام جانشین سلیمان (ع) شد . 

اما سلیمان(ع) همسر و فرزندی در ایران نیز داشته است . فرزندی که وارث بخشی از دانش وی شد . و حکومت وی نیز بر بخشی از خاک ایران علی الظاهر مانند برادرش در فلسطین چندان  دوام نیاورد .  و وی بدست گروهی از مغان سیاه کار (جادو گران سیاه )  و همکاران جحودشان که به دنبال یافتن امانات سلیمان(ع) بودند . به قتل رسید .

این فرزند , به قالیچه پرنده و تخت پرنده دسترسی داشته , که در شاهنامه بخشی از داستان زندگی وی با جمشید باستانی خلط شده و در هم آمیخته شده است .

بعضی را گمان بر این است که مغان ایرانی هنگام حضور سلیمان(ع) به وی قالیچه پرنده اهدا نمودند . و یا  دانش بافتن قالیچه پرنده را به سلیمان (ع) آموختند . 

اما در روایت شفاهی از این موجودات اینگونه  نقل است که  قالیچه با نقش ستاره ایرانی شش پر با تمام ریزه کاری ها توسط سلیمان (ع) طراحی شد . 

و جنیان این قالیچه را برای وی بافتند . قالیچه ای که تاکنون در کف دریاچه تخت سلیمان  مدفون است .

 از این دوران به بعد ظاهرا سنت وجود قالیچه پرنده در ایران زمین سنتی ادامه دار بوده است زیرا در داستان های هزار و یک شب و سایر افسانه های ایرانی به  وجود چنین قالیچه هایی اشاره شده است .

نکته : مهمترین امانات سلیمان(ع)  انگشترین سلیمانی است که شامل انگشتری  نرینگی و انگشتری  مادگی می باشد . 

و همچنین مهر جداگانه سلیمانی که با انگشترین متفاوت است . و همچنین گردنبند سلیمان(ع) 

که همگی توسط سلیمان (ع) به مغان مهری ایرانی(نحله مغان سفیدرنگ و الهی) تحویل داده شد . و این امانات در عوالم خاص حفظ می شده تا از دست اندازی تشنگان قدرت محفوظ بماند . جحودان از همان دوران بخوبی از این نکته اطلاع دارند . که امانات سلیمان هرگز حتی به انبیای بنی اسرائیل نرسید . 

جحودان برای بدست آوردن این امانات با  مغان سیاه کار ایرانی وارد معامله شدند . و بر سر اهداف مشترک به توافق رسیدند و با یکدیگر همکاری نمودند . در واقع  یهودیان به سرزمین ایران پس از وفات سلیمان (ع) وارد شدند . 

به طمع یافتن امانات وی و بدست آوردن قدرت در جهان ماوراء . 

شاید اکنون پاسخ این سوال که در تمام دوران پس از سلیمان(ع) انگشتری وی کجا بوده و چه سرنوشتی داشته تا حدودی روشن شود . ان شاء الله در آینده بیشتر بدان خواهیم پرداخت. 

نکته2: در باب روایت شفاهی باید بگویم تعدادی از جنیان و پریان عصر سلیمان(ع) هنوز زنده می باشند . و تعداد زیادی  نیز با یک واسطه عصر وی را درک نموده اند . 

چنانچه ملکه قیطون , ملکه خاندان خدام مسکنیة , از جنیان شیعه , که 42 سال پیش به رحمت حق رفت . و 17 سال هم همسر سلمان فارسی بوده است . مادر وی ملکه قنطونه از همسران سلیمان(ع) بوده است .  

نکته3 : در کتاب اسوه عارفان صفحه 111 آمده 👇👇

علامه طباطبائی می‌فرماید؛ برادر ما به وسیله شاگردش از حضرت قاضی سوال کرده بود که: قالیچه حضرت سلیمان که آن حضرت روی آن می‌نشست و به مشرق و مغرب عالم می‌رفت؛ آیا روی اسباب ظاهریه و چیز ساخته شده‌ای بود؟ و یا از مُبدعات الهیّه بود و هیچ گونه با اسباب ظاهریه ربطی نداشت؟  

آن شاگرد چون از مرحوم قاضی سوال می‌کند، ایشان فرموده بودند: فعلا چیزی در نظرم نمی‌آید و لیکن یکی از موجوداتی که در زمان حضرت سلیمان بودند و در این کار تصدّی داشتند الان زنده‌اند، می‌روم و از او می‌پرسم.

در این حال مرحوم قاضی روانه شدند و مقداری راه رفتند، تا آنکه منظره کوهی نمایان شد چون به دامنه کوه رسیدند یک شبحی در وسط کوه که شباهت به انسان داشت دیده شد. آن شاگرد از مکالماتشان هیچ نفهمید، ولی چون مرحوم قاضی برگشتند، گفتند: می‌گوید از مبدعات الهیه بود و هیچ‌گونه اسباب ظاهریه در آن دخالتی نداشته است.

نکته :نظر فقیر همان است که در بالا گفته شد و این که قالیچه بدون هر نوع دخالت اسباب ظاهری ایجاد شده  برخلاف ممشای الهی و روایت شفاهی  است . 😊

 

#جغرافیا #علوم_غریبه #سلیمان #داوود #انگشترین #مغان #قالیچه 

@soltannasir 

❤️💛💜❤️💛💜❤️💛💜

 

{ جغرافیای علوم غریبه در ایران 54}

                                              

        { زوهر و زاهاو3} 

 

       { نگاهی مجدد به واژه زوهر }

 

نکته جالبی در باب واژه زوهر وجود دارد . 

و آن اینکه این واژه با کمی تغییر در تلفظ در ایران باستان نیز رایج بوده است . 

واژه «زوهر » از  آن در اوستا زَاُثرَzaothra و در پهلویzavrو زوهر zohr است.

امروزه زردشتیان آن را آب «آب زور» می نامند که معنی دهش و نذر آشامیدنی و مایع را می دهد.

زوهر پیشکش یا نثاری است که به منظور تقدیس و برکت بخشی به👈« آتش» 👉

یا 👈«آب» 👉می دهند .

در آیین زرتشتی به دو نوع زوهر , یعنی

👈« آتش زوهر»👉 و 👈«آب زوهر»👉

بر می خوریم . «آتش زوهر » نثار و پیشکشی به آتش است . که پیه یا چربی و روغن برای سوختن آن می نهند . 

رسم نهادن چربی حیوانی بر آتش به عنوان زوهر از 50 سال پیش در ایران منسوخ شده است .

معمولا هنگام نشاندن آتش بهرام , زوهر نثار می شود .

آتش زوهر را می توان به آتش های دیگر نیز داد . آتش واسطه رسانیدن قربانی به خدایان تمدن آریایی (هند و ایران) است . که بقایای آن به شکل دادن زوهر به آتش تا امروز پابرجا است .

(نکته : در آیین یهودیت نیز قربانی حیوانی را طی مراسم خاصی می سوزانند . و همچنین در آیین های باستانی خدایان میان رودانی نیز چنین عملی انجام می شود)

زوهر گوسپند و بز و گاو و خر و خوک نیز جایز است . در قرن های بعد از اسلام بتدریج زوهر خوک و گاو ترک شد . 

زوهر همچنین در مورد گوشت قربانی که به ایزدان اهدا می شده به کار رفته است .

این رسم در میان زرتشتیان ایران بسیار رایج است . و در میان پارسیان هند نیز اثری از آن را می یابیم : گوسفندی را می کشند . و سرخ می کنند و قطعه کوچکی از آن موبد در هنگام اجرای

مراسم یزش خاص می خورد . 

بخشی از آن را به فقرا می دهند و بقیه به موبد می رسد . 

آب زوهر , آب تقدیس شده است . که در مراسم مذهبی مانند یسنا , ویسپرد و وندیداد از آن استفاده می شود . تهیه آب زوهر مراسم خاصی دارد و معمولا ترکیب آب با هوم , شیر و یا انار است که با دعا خوانده شده و گیاه دیگری آمیخته می شود . 

در کتاب مینوی خرد یکی از تاثیرات آب زوهر نابودی حیوانات موذی دریایی ذکر شده است .

 

نکته :  مقدس بودن آب و آتش و آیین های مربوط به آن در نزد ایرانیان سابقه ای بسیار طولانی دارد . 

 آیین پیشکشی زوهر آب مربوط به ایزد «اردوی سورا آناهیتا» است .  . زیرا ایزد آناهیتا ایزد آب است که با کوکب زهره مرتبط است به همین دلیل این کوکب در ایران ناهید نامیده می شود .و عنصر کوکب زهره در نجوم  آب است . 

و زوهر آتش پیشکشی به ایزد مهر است . که ایزد کوکب خورشید است و عنصر کوکب خورشید آتش است .

آنچه اینجا برای ما اهمیت دارد این است که چرا به پیشکشی قربانی  زوهر گفته می شود  .

ما در روایت شفاهی داریم که مردمان تمدن باستانی ساکن در اطراف دریاچه ارومیه برای الهه «زوهر» و اله «زاهاو» قربانی می نمودند .

و الهه «زوهر» نیز الهه کوکب زهره است و با عنصر آب مرتبط است . 

و اله «زاهاو » نیز اله کوکب شمس است و با عنصر آتش مرتبط است .

آیا ممکن است قربانی هایی که در دریاچه ارومیه به این دو خدای باستانی پیشکشی می شده است . باعث این شده باشد که در دیانت زرتشتی به پیشکشی به درگاه ایزدان و علی الخصوص پیشکشی آب و آتش , زوهر بگویند .

اگر تاریخ زندگانی زرتشت در حدود سه الی چهار هزار سال پیش بوده باشد.  این احتمال وجود دارد .

نکته دیگر آنکه واژه زوهر به صورت زور در می آید و امروزه زرتشتیان به آب زوهر «آب زور» می گویند . 

و واژه «زاهاو» در پارسی به صورت «زر» در می آید .

بنابراین دو واژه آشنا در ادبیات عامیانه مردمان ایران  یعنی دو کلمه  «زر» و «زور» که همواره در کنار هم بکار می رود , شاید ریشه در داستان الهه «زوهر »و اله «زهاو» داشته باشد . 

 

            {ادامه روایت شفاهی 2} 

 

👇👇👇

 

{ ادامه روایت شفاهی ..... طراحی ستاره شش پر و طلسمات آن برای اولین بار توسط این دو خدای کیمیاگر { «زوهر » و «زاهاو»}  انجام شد .

این دو خدای کیمیاگر  در دوران سلطنت شاه فریدون افسانه ای از خدمت گزاران وی بودند . و در دانش کیمیاگری و طلسمات و افسونگری بسیار  به وی کمک نمودند . ... ادامه دارد } 

 

نکته :حکیم نظامی گنجوی در کتاب شرفنامه 

در بخش رفتن اسکندر به کوه البرز بدنبال گنج فریدون آورده :👇👇

باید ساقی آن شیر شنگرف گون 

که عکسش در آید به سیماب خون 

به من ده که سیماب خون گشته ام

 به سیماب خون ناخنی رشته ام 

بر آنم من ای همت صبح خیز 

که موج سخن را کنم ریز ریز 

به زرین سخن گوهر آرم به چنگ 

سر زیر دستان در آرم به سنگ 

👈زر 👉آن👈 زور👉 و زهره کی آرد به دست 

که دارای دین را کند  زیر دست 

 

در ادامه به داستان فریدون می پردازیم  

 

#زوهر #زاهاو #زر #زور #زرتشت #جغرافیا

#علوم_غریبه 

@soltannasir 

☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️☃️

 

 { جغرافیای علوم غریبه در ایران53}

 

    { «زوهر» و «زاهاو» 2}

 

 { ریشه شناسی واژه «زوهر»و «زاهاو»}

 

پیش از ادامه روایت و داستان شفاهی به ریشه شناسی و معنی نام خدایان« زوهر» و « زاهاو» می پردازیم .

واژه «زوهر» در ادبیات عبری «זהר»یا «זוהר»به صورت« zohar»تلفظ می شود .  و این واژه از ریشه «ز ه ر» «זהר» به معنای« درخشنده» و «درخشندگی » می باشد . 

چنانچه در ادبیات عرب نیز واژه «زهراء» از همین ریشه به معنای «درخشان »و «درخشنده روی» و «روشن» می باشد .

همچنین نام کوکب «ناهید» از آن جهت در نزد سامیان «زهره» است. که این کوکب پس از قمر درخشان ترین جرم آسمان شب است .

بنابراین «زوهر» را با کوکب «زهره » ارتباط است . و الهه «زوهر» الهه ای مونث است . که با کوکب زهره ارتباط دارد . 

از سویی دیگر کوکب زهره با مسئله «ظهور» در ارتباط است . زیرا ظهور حضرت صاحب الامر (عجل الله) در روز جمعه است که به کوکب زهره  منسوب است . 

ضمن اینکه خود واژه «زهره» و« ظهور» نیز به واقع از یک ریشه زبانشناسانه مشترک هستند .

آشنایان با تاریخ الفبا به خوبی می دانند . که در الفبای سامی نظیر عبری و آرامی و فینیقی تعداد حروف 22 حرف می باشد .که شامل (ابجد هوز حطی کلمن سعفص قرشت ) است . 

یا (אבגד הוז חטי כלמנ סעפצ קרשת ) است .

و در واقع در سیستم حروف الفبای سامی اا {عبرانی ها و کلدانی ها و آرامی ها و ...}  ما فقط یک نوع «ز » داریم . و حروف« ثخذ ضظغ» در سیستم حروف عربی ,  بعدها اضافه شد برای آنکه سیستم تقسیم بندی و پخش اعداد  1تا 1000 بر روی الفبای عربی به شکل کامل انجام شود .

بنابراین در گذشته های دور در نزد اعراب زهراء به معنای درخشان از ریشه «ز ه ر» با «ظهور» از ریشه «ظ ه ر» به معنای ظاهر شدن  یک ریشه اولیه مشترک داشته اند  . 

زیرا همه چیز در برابر درخشنگی نور است که ظاهر می شود یا ظهور می یابد .  

و در روز در برابر درخشندگی نور خورشید همه چیز ظاهر می شود . و ظهر از آن جهت ظهر نامیده می شود . که خورشید به بالاترین ارتفاع خویش در آسمان می رسد . و درخشنده تر از هر زمانی دیگر در طول روز می باشد .

از سوی دیگر در ادبیات عرب از آن جهت به «پشت»  «ظهر» «zahera» می گویند .

 زیرا فرزندان از پشت انسان (صلب انسان ) ظاهر می شوند .

چنانچه حق تعالی در آیه 172 سوره اعراف می فرماید : 👇👇👇👇👇👇👇👇

 

{ وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ(172) 

و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم (172) }

 

نکته : عزیزان در یابند که نام« زوهر» که نام مهمترین کتاب عرفان یهودی «قبالا» است . ریشه در نام الهه مونث« زوهر» دارد. 

نکته 2: ممکن است نام زهره نیز مشتق از نام  الهه باستانی «زوهر»  باشد . زیرا الهه زوهر نیز با کوکب زهره مرتبط است . 

در  افسانه های بابلی زهره نام زنی است که  هاروت و ماروت را به فتنه انداخت و پس از یادگیری اسما خاص به کوکب زهره در آسمان رفت . هر چند این داستان خالی از اشکال نیست . اما اگر فرض را بر صحت بخشی از داستان بگذاریم . شاید زهره داستان هاروت و ماروت « الهه زوهر » مرتبط با جغرافیای دریاچه  ارومیه بوده باشد !!!

از سویی دیگر واژه «زاهاو» در ادبیات عبرانی و آرامی باستان«זהב» و به عربی «ذهب» است . که به معنی طلا می باشد . 

و اله «زاهاو» مذکر است و جز خدایان خورشید می باشد . 

پیش تر  گفته شد که در علم کیمیاگری فلز مس را که منسوب به کوکب زهره هست طی عملیاتی یک درجه ترقی عنصری (بر اساس طرح عناصر کیمیاگری و فلکیات قدیم) می دهند و تبدیل به طلا می نمایند که فلز منسوب  به کوکب شمس است . 

و الهه «زوهر» مونث است و جز الهه های کوکب «زهره» یا «ناهید» است . 

و اله «زاهاو» مذکر و جز الاهان کوکب شمس است .

نکته :شاید علت اینکه سامیان به طلا« ذهب» یا «زاهاو» می گویند . ریشه در نام این خدای باستانی داشته باشد . 

زیرا بسیاری از اسامی باستانی ریشه در اسطوره دارد . و اسطوره ها ریشه در حقایق . 

چنانچه  در تمدن میان رودان نیز نام خدای خورشید شمش به عبری و آرامی باستان {שמש}(shemesh) است . و واژه شمش طلا(shemsh) در  واقع اشاره به خدای شمش و کیمیاگری وی دارد  . 

 نکته 2:  نام شمش عبرانی{שמש}  در ادبیات عربی به صورت شمس در آمده است . عزیزانی که با زبان عبری آشنایی پیدا نموده اند . می دانند که حرف «ש شین »اگر نقطه بالای آن جا به جا شود به صورت «س» تلفظ می شود.

 

 

#زوهر #زاهاو #کیمیا #طلا #زهره #جغرافیا

@soltannasir 

☀️🔥💧☀️🔥💧☀️🔥💧☀️🔥💧☀️🔥💧☀️🔥💧

 

{ جغرافیای علوم غریبه در ایران 52} 

 

    { روایت شفاهی علت حضور داوود(ع) و سلیمان (ع) در ایران }

 

         { «زوهر» و «زاهاو »} 

                                                   

از آنجا که پیشتر گفته شده بود که ما از حضور داوود(ع) و سلیمان(ع) در خاک جغرافیای مورد نظر به مرکزیت حیطه دریاچه ارومیه روایت شفاهی در اختیار داریم و گفته شد که مهمترین علت حضور این دو نبی الهی در آن منطقه را هنوز بازگو ننمودیم . 

فقیر اکنون تصمیم بر این دارم که داستان شفاهی را نقل و سپس تا حدی شرح دهم .

بیش از چهل سال است که سران قبالای یهودی داخل و خارج از کشور از  این داستان اطلاع دارند . این داستان تا آنجا که فقیر تحقیق نمودم در هیچ کتاب داخلی و خارجی چاپ نشده است . و آقایان قبالیست ها علاقه ای به فاش نمودن این داستان تاکنون نداشته اند . 

بنابراین داستانی که در ادامه می خوانید . داستانی مستند به کتب چاپی و الواح و گل نوشته ها نیست . داستانی است که روایت شفاهی آن در وادی این موجودات حفظ شده است . هر چند که بخشی از اسناد این داستان در دل خاک سرزمین مقدس آذرباییجان  موجود است و تنها نیاز به حفاری های گسترده دارد .

فقیر از  همه خوانندگان علی الخصوص افرادی که در حیطه دشمن شناسی فعالیت دارند تقاضا دارم که این داستان را با دقت مطالعه نمایند . 

زیرا راز بعضی مسائل پس از مطالعه این داستان مشخص خواهد شد .

 

داستان خدای «زوهر» و «زاهاو» :👇👇👇

 

{ در حدود هفت هزار سال پیش یعنی زمانی که هنوز حضرت آدم صفی الله توسط «الله »متعال خلق نشده بود . و زمانی که بشر پیشین یعنی بشری که پیش از خلقت آدم(ع) بر روی زمین ساکن بود . دورانی که از آن در متون اسطوره ای به عصر زرین یاد می شود . یعنی عصری که خدایان(فرومایه ) و انسان های پیشین بر روی زمین در جوار یکدیگر زندگی می نمودند . 

در این دوران در حیطه جغرافیایی اطراف  دریاچه ارومیه تمدنی وجود داشت . که بخش اعظم  خاک مقدس آذرباییجان  (اردبیل و آذرباییجان شرقی و آذرباییجان غربی ) را به همراه بخشی از استان کردستان و کرمانشاه و زنجان را در بر می گرفته است . مرکز این تمدن باستانی تپه حسنلو در شهرستان نقده در استان آذرباییجان غربی بود .(با تمدن مان ها که بعد ها در حدود سه هزار سال پیش در این منطقه حکومت داشتند اشتباه نشود ) در این دوران رهبری این تمدن باستانی بر عهده دو خدای کیمیاگر بوده است . که این دو خدای باستانی را ما به نام «زوهر » و «زاهاو» می شناسیم .

در این دوران در حیطه سرزمین میان رودان نیز تمدنی وجود داشت .( که شاید همان سومر باستانی باشد یا تمدنی که بعدها هسته اولیه تمدن سومر را تشکیل داد ) در این دوران سه تن از  خدایان این تمدن یعنی خدایانی که ما آنان را امروزه با نام «مردوخ» و «انلیل» و «نرگل» می شناسیم . به دلیل بعضی دشمنی ها و اختلافات با خدای «زوهر» و «زاهاو» با سپاهی متشکل از انسان ها (انسان های پیش از آدم «ع») و سایر موجودات فرومایه (احتمالا  جنیان و دیوان و پریان و یا بعضی از آنان ) که در حیطه جغرافیای میان رودان بودند . به خاک امروز آذرباییجان و تمدن باستانی آن منطقه به مرکزیت تپه حسنلو حمله نمودند . و از این دو خدای کیمیاگر و ساحر که رهبری  مردمان آن تمدن را بر عهده داشتند شکست خوردند . ...} 

ادامه دارد 

 

#جغرافیا #علوم_غریبه #زوهر #زاهاو #انلیل 

#مردوخ #نرگل #حسنلو #نقده 

@soltannasir 

☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️

 

 {جغرافیای علوم غریبه در ایران51} 

 

   { ارتباط داوود(ع) با ایران8} 

 

             { محراب 2}

 

عده ای از اساتید ایرانشناس و پژوهندگان تاریخ معماری نظر بر این دارند که کلمه  محراب پس از حمله تازیان به خاک ایران وارد فرهنگ واژگان مسلمین شده است . و این کلمه همان مهراب یا مهراوه ایرانی است . 

 به نظر فقیر شق دوم نظر آنان درست است . منتهی اگر این اساتید کمی با قرآن مجید آشنایی داشتند . متوجه این نکته می شدند .که واژه محراب پیش از حمله تازیان به ایران در  قرآن مجید بکار رفته است . بنابراین حداقل می توان گفت که اعراب با این واژه یک  آشنایی اولیه داشته اند .

همانگونه که گفته شد فقیر را نظر بر این است که داوود(ع)  پس از آشنایی با مهرپرستان و  گذراندن دوره های سلوکی در نزد مغان مهری (بنا به روایت شفاهی)  در منطقه آذرباییجان از  شیوه معماری  مهراوه اصلی که در آن مغان مهر پرست ایرانی به سوی پیکره  ایزد مهر نیایش می نمودند . تاثیر گرفت و برای پرستش یهوه «خدای یکتا» محراب(مهراب) ساخت . منتهی در مهرابه های آیین مهر پرستی به سوی پیکره ایزد مهر نیایش می شد و در محرابی که داوود(ع) ساخت «یهوه» خدای یکتا  پرستش می شد . چنانچه امروزه در محراب مساجد اسلامی «الله»  تبارک تعالی(خدای یکتا) عبادت می شود . 

اما مهمترین دلیل بر ساخت اولین محراب(مهراب) توسط داوود(ع) خود قرآن مجید است . 

آیاتی از قرآن که کلمه محراب به صورت مفرد  در آن آمده  به این ترتیب می باشد .

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

{ فَتَقَبَّلَهَا رَبُّهَا بِقَبُولٍ حَسَنٍ وَأَنْبَتَهَا نَبَاتًا حَسَنًا وَكَفَّلَهَا زَكَرِيَّا كُلَّمَا دَخَلَ عَلَيْهَا زَكَرِيَّا الْمِحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقًا قَالَ يَا مَرْيَمُ أَنَّى لَكِ هَذَا قَالَتْ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ(آیه 37 سوره آل عمران )  

{پس پروردگارش وى [=مريم] را با حسن قبول پذيرا شد و او را نيكو بار آورد و زكريا را سرپرست وى قرار داد زكريا هر بار كه در محراب بر او وارد مى ‏شد نزد او [نوعى] خوراكى مى‏ يافت [مى]گفت اى مريم اين از كجا براى تو [آمده است او در پاسخ مى]گفت اين از جانب خداست كه خدا به هر كس بخواهد بى شمار روزى مى‏ دهد }

و 👇👇👇👇👇👇

{ فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَى مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ(آیه 39سوره آل عمران )

{پس در حالى كه وى ايستاده [و] در محراب [خود] دعا میکرد فرشتگان او را ندا دردادند كه خداوند تو را به [ولادت] يحيى كه تصديق كننده [حقانيت] كلمة الله [=عيسى] است و بزرگوار و خويشتندار [=پرهيزنده از آنان] و پيامبرى از شايستگان است مژده مى‏ دهد( آیه39آل عمران) }

و 👇👇👇👇👇👇

{ فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا (آیه 11 سوره مریم) 

{ پس(زکریا ع) از محراب بر قوم خويش درآمد و ايشان را آگاه گردانيد كه روز و شب به نيايش بپردازيد (آیه 11سوره آل عمران)}

و واژه محراب  به شکل جمع(محاریب) مهرابه ها  👇👇👇👇👇

{ يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ (آیه 13 سوره سبأ)

{[آن متخصصان] براى او هر چه مى‏ خواست از نمازخانه ‏ها و مجسمه ‏ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ‏ها و ديگهاى چسبيده به زمين مى‏ ساختند اى خاندان داوود شكرگزار باشيد و از بندگان من اندكى سپاسگزارند}

دقت در این آیات و البته آیه «21 سوره صاد » که پیشتر گذشت نشان می دهد که داوود(ع) قدیمی ترین شخصیت تاریخی قرآن است که الله تبارک تعالی در کتاب خویش کلمه محراب عبادت را برای وی بکار می برد . و سلیمان(ع) فرزند وی و زکریا(ع) و مریم(س) همگی بعد از دوران داوود(ع) زندگی می نمودند . بنابراین سنت ساختن محراب(مهرابه) اولین بار توسط داوود(ع) وارد معماری عبرانیان شده است . و این پس از آشنایی داوود(ع) با مغان مهر پرست ایرانی در مهرابه های ایران بوده است .  زیرا انبیای بنی اسرائیل را بنا به گزارش عهد عتیق رسم بر این بوده که یهوه در خیمه اجتماع بر آنان تجلی نماید و بقول راویان عهد عتیق ظاهر شود . 

 

#محراب #داوود(ع) #ایران #جغرافیا #علوم_غریبه 

@soltannasir 

🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷

 

{ جغرافیای علوم غریبه در ایران49} 

 

    { ارتباط داوود(ع) با ایران6}

 

  { نگاهی به مراسم رقص مذهبی2} 

 

نگاهی به مراسم سماع و رقص مذهبی نشان می دهد که این روش مذهبی و عبادتی بیش از آنکه در سیره انبیای الهی و ادیان توحیدی وجود داشته باشد. در ادیان باستانی اولیه و آیین های شرک آمیز رسم بوده است .  پیشتر به فلسفه سماع و رقص در این آیین ها اشاره نمودیم . که این رقص های مذهبی برای خلسه و حضور یافتن خدایان در بین رقصندگان  انجام می شده است . 

 در سنت اسلامی (احادیث محکم و با سند صحیح) سماع و رقص مذهبی نه از رسول الله(ص) و نه از امامان معصوم(ع) گزارش  نشده است .  (ان شاالله بررسی علت این موضوع در دروس مربوط به سماع در آینده )

هر چند صوفیان و عرفای جهان اسلام سعی نمودند در آثار خویش دلایلی را برای مجوز سماع در سنت رسول الله(ص) بتراشند . اما به نظر فقیر در این امر ناموفق بودند و دلایل آنان کافی نمی باشد . 

درست ترین نظر در باب سماع آن است که آن را از ابداعات صوفیان ایرانی جهان اسلام بدانیم که از فرهنگ و آیین های ایران باستان علی الخصوص مهر پرستی و زرتشیت گرفته شده است . نگاهی به نحله های غربی تصوف در جهان اسلام در کشورهای مصر و اندلس و شام و .. نشان می دهد که انجام مراسم سماع هیچ موقع در میان صوفیان غرب جهان اسلام آنگونه که در میان صوفیان ایرانی مرسوم بوده , رایج نبوده است . 

مقایسه شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی به عنوان بزرگترین نماینده صوفیان غرب جهان اسلام از سرزمین اندلس(اسپانیا) و مولانا جلال الدین بلخی رومی بزرگترین نماینده صوفیان شرق جهان اسلام از ایران , که تقریبا معاصر یکدیگر بودند . خود نشان دهنده تفاوت دو مکتب شرق و غرب تصوف در جهان  اسلام می باشد . (توضیح این که ابن عربی اهل سماع نبود و مولانا صاحب سماع بود.) 

اما  داوود(ع) بنا به روایت عهد عتیق _نه روایت قرآنی _ و همچنین روایت شفاهی که در آن داوود(ع) در دوره ای در خاک اطراف دریاچه چیچست باستانی( دریاچه ارومیه) به سر برده است . یکی از اولین اشخاصی بوده است  که پس از آشنایی با مغان مهر پرست , از رقص و موسیقی به عنوان ابزاری برای عبادت خدای یگانه استفاده نمود  . 

عبادتی که به جای حضور خدایان باستانی این بار با تجلی یهوه همراه می شده است . 

همانگونه که در مراسم رقص و سماع صوفیان نیز بنا به گزارشی  که بر اساس تجربیات درونی آنان می باشد . حق تعالی بر ایشان تجلی می نموده است . 

چنانچه مولانا جلال الدین می گوید : 👇👇

 

{در آن مجلس كه درويشان شراب عشق مي نوشند

درآيد خضر پيغمبر شود ساقي درويشان

درآن مجلس كه درويشان به ذكر حق مي جوشند

👈خدا »آيد در آن مجلس شود مهمان درويشان}

 

یهودیان علی الخصوص یهودیان حسیدیسم و همچنین مسیحیان سعی می نمایند که رقصیدن و تشکیل حلقه رقص و سماع و  سرود خوانی همراه با آلات موسیقی را به داوود(ع) نسبت دهند . 

در حالی که آنان خود به خوبی می دانند که  وام دار  فرهنگ ایران زمین و علی الخصوص آیین مهرپرستی باستانی می باشند . 

در تاریخ کلیسای عیسوی راجع به تنظیم سرودهای مذهبی چیزی نوشته اند که :

 « در قرن پنجم میلادی (عصر ساسانیان) دو نفر ایرانی برای یاد دادن سرودهای مذهبی به "میلان می روند . آهنگهایی که این دو نفر در کلیسا تنظیم کرده  بودند به طوری موثر بوده که سنت اگوستین هنگام شنیدن آنها اشک از چشماش روان می گردیده است. » 

امروزه اکثر محققین بی طرف در حیطه ادیان  به تاثیر عمیق آیین  مهر پرستی بر آیین مسیحیت اذعان دارند . 

تاثیر پذیری یهودیت حسیدیسم نیز از آیین مهری در بعضی موارد نظیر حلقه رقص شبیه حلقه رقص مهرپرستان و یا حلقه ذکر صوفیان و استفاده از کمربند مقدس نظیر کمربند کستی زرتشتیان و مهرپرستان و همچنین استفاده از مشعل در اجرای بعضی مراسم ها کاملا مشهود است . 

نکته : مسئله سماع و رقص و موسیقی مسئله بسیار حساسی است . و شاید بهترین جمله در وصف سماع آن است که رسول الله (ص) به ابوسعید خراز فرمودند : «شر این از خیر این بیش است .» صوفیان متشرع خود در کتب خویش مسئله سماع را مورد بررسی قرار داده اند و به نقات قوت و ضعف آن اشاره نموده اند .

 

#سماع #جغرافیا #علوم_غریبه #ادیان 

#مهر_پرستی #حسیدیسم 

@soltannasir 

☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️☀️

 

{ جغرافیای علوم غریبه در ایران48} 

 

 { ارتباط داوود(ع) با ایران 5} 

 

     { نگاهی به مراسم رقص مذهبی } 

                                                                 

حکیم معروف یونانی فیثاغورث در  سفرنامه خویش در باب دیدار از یک مهرابه(معبد مهری) اینگونه می نویسد : 👇👇👇👇👇👇👇

 

{ در بیرون شهر (شوش) در مدخل غاری تاریک حاضر شدم از غرابت تعیین این محل , برای برپا داشتن جشن درخشنده ترین ستارگان(خورشید) متعجب بودم , با تنی چند از تماشاچیان به درون رفتم ; آن قدر اعمال و شعائر و مراتب ستایش از پیش چشمم گذشت که حافظه درستکار من توانایی بیان آن را ندارد , واقفان اسرار را  دیدم , پیرامون چشمه آب روان , بدن را می شستند... به مساعدت 👈جامه پشمین خویش 👉که ماننده جامه حاضرین بود  توانستم به پیکر مقدس مهر نزدیک شوم ... ایرانیان در نیایش و مناجات به مهر های سه گانه توجه داشتند ... و با رقص هایی که حاکی از حرکات سالانه و روزانه آفتاب بود , جشن مقدس را به انتها می رسانیدند}

نکته1: توجه نمایید که مهرپرستان از جامه پشمین یا صوف در بیش ار دو هزار سال پیش استفاده می نمودند و پوشیدن جامه صوف توسط صوفیان ریشه در آیین های ایرانی نظیر مهرپرستی دارد . ضمنا پوشیدن جامه صوف با سند اتصال نسبت خرقه صوفیان تا رسول الله(ص) متفاوت است .

نکته2:  در هند نیز در آیین یوگا هندوان در روز  به هنگام نیایش ایزدخورشید (سوریا) حرکات ناشی از طلوع و غروب خورشید به نام «سوریا ناماسکار» 👈به معنی سلام بر ایزد خورشید سوریا 👉انجام می دهند . که این حرکات با حالات طلوع تا غروب خورشید ارتباط دارد .

 

نکته3: سابقه رقص مذهبی دست جمعی در فلات ایران قدمتی چند هزار ساله دارد و در ادیان اولیه فلات ایران دیده می شود . امروزه نقش های مانده از رقص مذهبی دسته جمعی ، قدمتی بیش از هفت هزار  سال  یافته است. در حفاری های تل جری فارس در نزدیکی تخت جمشید  ظرف سفالی ویژه ای به دست آمده است که رقص مذهبی را در یک مراسم آیینی نشان می دهد. در این ظرف که در موزه ایران باستان

نگهداری می شود . گروهی از مردان عریان را نشان می دهد که در حالی که نیم خیز هستند، در لبه دوار ظرف سفالی حلقه ای را تشکیل داده اند و هر مرد دست بر شانه مرد روبرو گذاشته است. این ظرف متعلق به هزاره پنجم قبل از  میلاد است.  نمونه هایی دیگری  از این دست  در حفاری های تپه های باستانی سیلک، تل جری ،چشمه علی و ... به دست آمده و نمایانگر برخی آیین های باستانی است که در آن رقص و موسیقی با اشکالی از فرم های رقص های گروهی وجود دارد .

 

نکته4 : مراسم رقص فردی و دسته جمعی در تمام طول دوران باستان در میان تمدن های کهن  منطقه خاورمیانه وجود داشته است . و تنها به آیین مهر پرستی ارتباطی ندارد . اصولا در  دنیای باستان رقص مذهبی را در معابد برای خدایان باستانی انجام می دادند . گاه این رقص به شکل دسته جمعی توسط پرستندگان انجام می شده و گاه به شکل انفرادی (رقص انفرادی بیشتر توسط کاهنه های زن انجام می شده)  همچنین مراسم ها گاه با لباس خاص مذهبی و گاه  به صورت نیمه برهنه یا کاملا برهنه در معبد خدایان انجام می شده است .  علت انجام رقص مذهبی  رسیدن به حالت خلسه عرفانی بوده  بدین علت که خدای مورد نظر از عالم خویش که عمدتا در ابعاد دیگر کواکب منظومه ما بوده به زمین سفر نمایند و در نزد پرستندگان خویش حاضر شود و ظهور یابد و رقصندگان خویش را با حضور و ظاهر شدن خویش مورد مرحمت قرار دهد . در دوران بسیار گذشته که مرز عوالم باز بوده و بعد مثالی و یا مینوی عالم با بعد مادی آمیختگی داشته (البته بر طبق نظر قدما و حکما. این نظر آنان هر چند درست است ولی ناقص است توضیح موکول به آینده ) این ظهور به صورت کامل بوده , که برای همگان قابل رویت بوده است  . اما در دوران های بعد که مرزها تا حدودی بسته شدند . حضور خدایان فقط برای عده ای خاص که کاهنین بودند قابل رویت شد . 

 در بعضی از  اسطوره ها این خدایان  مورد نظر بر کاهنه های زن وارد می شدند و پس از آمیزش با آنان به عالم خویش باز می گشتند. (فراعنه سلسله اول تا سوم مصر خود را از نسل رع می دانند چون که خدای فرومایه رع عاشق کاهنه ای که خود همسر یکی از  کاهنانش  بوده  در هنگام رقصیدن در معبد شده و او را به همسری خویش در آورده است . فراعنه خود را از نسل این زن و خدای رع می دانند . و یا سارگون اول پادشاه آکد نیز از مادری کاهنه و پدری از خدایان که با مادر وی هنگام رقصیدن آمیزش نموده  بدنیا آمده است ) 

ادامه دارد 

#رقص #جغرافیا #فیثاغورث #علوم_غریبه 

#مهر #عوالم 

@soltannasir 

💽💽💽💽💽💽💽💽💽💽💽💽💽💽

 

 {جغرافیای علوم غریبه در ایران 48}

 

    {ارتباط داوود(ع) با ایران 4}

 

 حال باید به شباهت های روایت زندگی داوود(ع) با فرهنگ  ایران زمین و مغان بپردازیم . گفته شد که در زمان داوود(ع) زبان بخش زیادی از مردم ایران زمین زبان اوستایی بوده است . 

علی ای حال فارغ از اینکه زرتشت پیش از داوود(ع) در ایران بوده یا پس از آن شواهدی مبنی بر تاثیر پذیری  داوود(ع) از فرهنگ آریایی و مغان ایران زمین وجود دارد . 

1 سرودن شعر و مناجات با خداوند در قالب اشعار و کلام موزون و آهنگین : داوود(ع) شعر می سروده و مزامیر وی به شکل مناجات و شعر با خداوند می باشد . 

گاتاهای زرتشت نیز به شعر است . و زبان اوستایی زبانی آهنگین بوده است . و ایرانیان چه در دوران حکومت دین زرتشیت و چه پیش از آن در دوران مهرپرستی خویش به مناجات های آهنگین می پرداختند . (در فرهنگ و آیین ودایی هندوستان نیز سروده های وداها و بهاگوادا گیتا به زبان آریایی سنسکریت و همچنین شعر گونه و آهنگین است ) 

نکته : این سنت سرودن اشعار  عرفانی تا دوره اسلامی در میان صوفیان و عرفای اسلامی زنده مانده است . 

2: مسئله نور و ظلمت : در کتاب دوم شموئیل فصل 22م آیه 29 اینگونه آمده است 👇👇?

{ بدرستی که ای خداوند👈 نور من تویی و خداوند 👈تاریکی مرا به روشنایی مبدل خواهد نمود}

اندیشه اینکه  نور بنده از خداوند است و امیدواری به این مسئله که حق تعالی  تاریکی من را به روشنایی بدل کند .  شباهت زیادی به جایگاه نور و ظلمت در حکمت مغان ایران باستان و اوستای زرتشتیان دارد . اندیشه ای که در مناجات داوود(ع) شکل توحیدی دارد . منتهی در ایران باستان به مرور زمان شکل ثنویت به خود می گیرد .

به هر حال شکل مناجات های زبور شباهت زیادی به بخش های مختلف اوستا نظیر یسنا و گاتاها و...دارد . که این مسئله نیازمند تحقیق و بررسی گسترده دارد . که در این مختصر نمی گنجد. 

3 : استفاده  از ابزار و آلات موسیقی مشابه.

 با مغان مهرپرست توسط داوود(ع) به روایت عهد عتیق و مزامیر  :در کتاب مزامیر یا تهیلیم در مزمور هشتاد ویکم اینگونه آمده است 👇👇

{ 1: ترنم نمایید برای خدایی که قوت ماست برای خدای یعقوب آواز و شادمانی دهید 

2: سرود را بلند بخوانید و دف را بیاورید , و بربط دلنواز را با رباب بنوازید .} 

نکته: خاستگاه بربط با استناد به نگاره‌های کنده شده عیلامی در هزاره سوم  پیش از میلاد، جنوب و جنوب غربی ایران است .

نکته2: در فقراتی دیگر از مزامیر صحبت از چنگ نیز شده که آن نیز سازی متعلق به فلات ایران و تمدن ایلامی است . 

نکته 3 : همانگونه که گفته شد بسیاری از علما این روایت را در مورد داوود(ع) نمی پذیرند.

4: رقصیدن و وجد و سماع به مانند مغان مهر پرست ایرانی بنا به روایت عهد عتیق و مزامیر  👈نه روایت قرآنی 👉 : { هللویا خداوند را با سرود تازه بسرایید و تسبیح او را در جماعت مقدسان (1)  و بنی اسرائیل  در پادشاه خويش وجد نمايند و پسران صهیون در پادشاه خویش وجد نمایند( 2 )نام او را با رقص تسبيح بخوانند,  با بربط و عود او را بسرايند. (3) 

زيرا خداوند از قوم خويش رضايتمندي دارد، مسكينان را به نجات خرسند مي‌سازد. (4) 

مقدسان از جلال فخر بنمایند و بر بستر های خود ترنم بکنند .(5)ستایش بلند خدا در دهان ایشان باشد, و شمشیر 👈دو دمه👉در دست ایشان. (6)تا از امت ها انتقام بکشند و تأدیب ها بر طوایف بنمایند(7) و پادشاهان ایشان را به زنجیرها ببندند, و سروران ایشان را به پایبندهای آهنین(8) و داوری را که مکتوب است بر ایشان اجرا دارند , این کرامت است برای همه مقدسان او هللویا}(مزمور 149) 

 این فقره از مزامیر  را بدین خاطر انتخاب نمودم زیرا که به نظر فقیر هم بشارت وجود رسول الله(ص) را در خود مستتر دارد . و هم بشارت عصر ظهور حضرت صاحب الزمان(عجل الله ) را . 

و شمشیر دو دم در این فقره می تواند نشانی از شمشیر  ذوالفقار باشد. 

ادامه دارد .... 

#جغرافیا #علوم_غریبه #داوود(ع) #مزامیر

#زرتشت 

@soltannasir 

💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦

 

{جغرافیای علوم غریبه در ایران 47} 

 

   { ارتباط داوود(ع) با ایران3 } 

 

     (زمان زندگی و ظهور زرتشت )

 

                      

در دوران زندگانی حضرت داوود(ع) یعنی در حدود 3000 سال پیش زبان بخش زیادی از  مردم  فلات ایران زبان اوستایی بوده است . که به همراه زبان سنسکریت هندی دو زبان مادر برای درخت بزرگ زبان آریایی(نه واژه جعلی هندو اروپایی) در جهان هستند . که بزرگترین درخت زبانی جهان است .

از ویژگی های زبان اوستایی و سنسکریت غنای موسیقیایی این زبان هاست . که این زبان ها بسیار آهنگین است . وعلاقه به موسیقی  در فرهنگ آریایی فلات ایران و هند کاملا مشهود است . 

 پیشتر در مقاله تحقیق خط آمد که مسعودی در مروج الذهب می گوید { زردشت پور اسپتمان از اهل آذربایجان بود و او پیغامبر مجوس است و کتاب معروف را که عوام آن را 👈زمزمه گویند و مجوسان آن را ابستا مینامند آورد. حروف معجم این کتاب که او برای ایشان آورد شصت حرف معجم دارد. در حروف زبانهای دیگر حروف معجم بیشتر از این نیست} 

در مورد زمان ظهور زرتشت(ع) در عرصه فلات ایران و محل زندگی  وی اختلافات بسیار است .

دانشمندان اوستا شناس محل زندگی وی را آذرباییجان و خوارزم و خراسان و سیستان و... دانسته اند .

و اما زمان تولد و ظهور وی نیز بسیار مورد اختلاف است . 

در کتاب بندهش از متون بسیار مهم زرتشتی به زبان پهلوی و همچنین مسعودی و ابوریحان بیرونی , زمان ظهور و بعثت زرتشت را  در حدود258 سال پیش از حمله اسکندر به ایران می دانند , که حدودا  در سال 330 پیش از میلاد انجام شد . یعنی در حدود 2600 سال پیش .

استاد پور داوود مصحح اوستا بر اساس بعضی شواهد تاریخی احتمال می دهد که  زمان تولد و وفات زرتشت در 2700 الی  2800 سال پیش در دوران پادشاهی سارگون دوم باشد  .

بیشتر زبانشناسان غربی بر اساس کهن ترین قسمت اوستا یعنی گاتاها نظریه 1400تا 1000سال پیش از میلاد مسیح را احتمال می دهند .

جامعه زرتشتیان ایران بر اساس بعضی محاسبات گاهشماری  تاریخ زادروز زرتشت را 

در روز  6فروردین 1768پیش از میلاد وتاریخ درگذشت او را 5 دی 1691 پیش از میلاد می دانند . (زرتشتیان هند این نظر را قبول ندارند)

اما کهن ترین سند در باب زندگی زرتشت نوشته خانتوس لیدیایی یا کسانتوس است که در قرن پنجم پیش از میلاد می زیسته است  . 

 در یک نسخه این تاریخ این سند می‌گوید که زرتشت ۶۰۰ سال پیش از لشکرکشی خشایارشاه  به یونان می‌زیسته‌است. اما در نسخه‌های دیگر(اکثر نسخه ها)  به جای ۶۰۰ رقم ۶۰۰۰ آمده‌است.

شهبازی رقم ۶۰۰ را صحیح دانسته و به نظر او زرتشت در ۱۰۸۰ سال پیش از میلاد می‌زیسته است اما نیولی با انتقاد از نظر شهبازی، رقم ۶۰۰۰ را درست می‌داند بر این اساس که در میان دانشمندان و نویسندگان یونان این تمایل وجود داشته‌است که افلاطون  را از طریق دو دورهٔ سه هزار ساله به زرتشت پیوند دهند.

(ظاهرا ارسطو یکی از این افراد بوده است )

نکته : اگر روایت سند تاریخی خانتوس مبنی بر ظهور زرتشت در 1080 پیش از میلاد  را مد نظر داشته باشیم . با توجه به اینکه داوود(ع) بنا به نظر کارشناسان کتاب مقدس احتمالا در بازه زمانی  1040 پیش از میلاد تا 970 پیش از میلاد می زیسته است . اگر داوود(ع) به ایران آمده باشد احتمال دیدار داوود(ع) با زرتشت و یا یکی از شاگردان زرتشت محتمل است . 😊

 

نکته 2: به نظر اکثر کارشناسان و محققین زرتشت شناس  , تاریخ 2500الی 2600سال پیش برای زندگی زرتشت  و  همچنین تاریخ 6000سال پیش از افلاطون نامعقول است . 

و زمان زندگی زرتشت در بازه زمانی بین 3800 الی 2700 سال پیش بوده است . 

 

#زرتشت #جغرافیا #علوم_غریبه #افلاطون

#ارسطو #اوستا #گاتاها

@soltannasir 

📓📓📓📓📓📓📓📓📓📓📓📓

 

 {جغرافیای علوم غریبه در ایران 46} 

 

   {ارتباط داوود(ع) با ایران2} 

 

 در داستان زندگی حضرت داوود(ع) اشاره شد که وی از دست شاول به خارج کشور گریخت .

و شاول به تعقیب وی پرداخت , در این داستان که در عهد عتیق آمده به امکنه بسیاری اشاره شده است . شهرها و کوه های مختلف و بیابان و جنگل که داوود (ع) در هر کدام  از این امکنه مدتی ساکن بوده است . 

داوود(ع) گاه به تنهایی و گاه با خانواده و گاه با گروهی حدود 400 الی 600 نفر مدام در فرار بود و شاول هم نمی توانست . به وی دست یابد . در این تعقیب و گریز ها اشاره ای به حضور داوود(ع) در ایران زمین نشده است !

به نظر فقیر  داستان این تعقیب و گریز ها تا حد زیادی کودکانه است . و به آن اشکالاتی وارد است . که نیاز به بررسی کامل و بیطرفانه دارد  .

که در این مختصر نمی گنجد . 

اما شواهد حضور داوود(ع) در ایران زمین : 

 

 در  قرآن مجید در آیات 17 تا 19 در وصف داوود(ع) اینگونه آمده است . 

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

 

{اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ(17) إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِشْرَاقِ (۱۸)وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ(19)} (سوره صاد آیات 17الی19) 

{ بر آنچه مى‏ گويند صبر كن و داوود بنده ما را كه داراى امكانات [متعدد] بود به ياد آور آرى او بسيار بازگشت‏ كننده [به سوى خدا] بود (۱۷)

ما كوهها را با او مسخر ساختيم [كه] شامگاهان و بامدادان خداوند را نيايش میکردند (۱۸)

و پرندگان را از هر سو [بر او] گرد [آورديم] همگى [به نواى دلنوازش] به سوى او بازگشت‏ كننده [و خدا را ستايشگر] بودند (۱۹)}

 

دقت در آیات فوق نشان می دهد که حق تعالی پس از توصیه ای که  به صبر کردن به رسول الله (ص) دارند . از داوود(ع) به عنوان بنده ای بازگشت کننده_و صبور_ یاد می نماید  . 

سپس اشاره به این نکته دارد که همانا ما👈 کوه ها را مسخر وی👉 نمودیم .  که شامگاهان و بامدادان خداوند را نیایش می کردند . 

و پرندگان را نیز مسخر او ساختیم و آنها در حالی که از هر سو بر گرد او گرد می آمدند . به همراه نوای دل انگیزش خدا را تسبیح می گفتند .

نکته : در علوم غریبه و علم المسخرات هر کوه یک یا چند موکل دارد . که محافظت از کوه را بر عهده دارند . چون جبال مسخر داوود(ع) شد . 

پس ایشان موکل کل جبال را مسخر نمودند . 

نکته 2:  مسخر نمودن پرندگان نیز با تسخیر موکل کل پرندگان ممکن است . 

نکته 3:  شرط این تسخیرات در سطح بالا_نظیر سطح داوود(ع) _آشنایی با دانش صوت و اصوات و آواشناسی و هجا شناسی وموسیقی و قرائت و تجوید و شعر است . زیرا هم کوه را با انعکاس صدا ارتباط هست و هم پرندگان را با آواز خواندن.  😊

نکته4: داوود(ع) بنا به داستان عهد عتیق نوازنده بود .(عده نسبتا زیادی  از علمای اسلام که نواختن موسیقی را حرام می دانند و یا چنین عملی را از یک نبی الهی امری زشت می دانند منکر نواختن موسیقی توسط داوود(ع) هستند و اعتقاد بر این دارند که چون  در قرآن کریم اشاره ای بدین موضوع نشده است . این از جعلیات اسرائیلیان می باشد که در ادامه اعمال شنیعی که بنی اسرائیل به انبیای خویش نسبت داده اند می باشد  ) و داوود(ع) شعر نیز می گفت . و مزامیر از سروده های داوود(ع) است . 

نکته5: بنا به روایت اسلامی خداوند به آن حضرت _داوود (ع) _آوایی دل انگیز و صدایی خوش و دلنواز ارزانی داشته بود ; به گونه ای که هرگاه با آوای دل انگیز خویش آواز می خواند  و صدای دلنشین او در کوه ها و دره ها طنین انداز می شد , و آن گاه همان ندای دل انگیز تکرار می شد و باز می گشت . مرغان نیز در اطراف وی جمع می شدند و به صدای وی گوش فرا می دادند .

 

#جغرافیا #علوم_غریبه #داوود(ع) #مرغان 

#کوه #موسیقی 

@soltannasir 

🎹🎷🎺🎸🎻🎹🎷🎺🎸🎻🎹🎷🎺🎸🎻

 

   {جغرافیای علوم غریبه در ایران45} 

 

    (ارتباط داوود(ع) با ایران )

 

از ارتباط سلیمان(ع) با ایران علی الخصوص خاک جغرافیای مورد نظرمان به مرکزیت تخت سلیمان در استان آذرباییجان غربی سخن گفتیم . 

و باز سخن خواهیم گفت , زیرا هنوز مهمترین علت حضور این پیامبر عظیم الشأن را در این منطقه بازگو نکردیم . 

اما به اعتقاد فقیر بر اساس روایات شفاهی , پیش از سلیمان(ع) داوود(ع) در ایران و خاک استان آذرباییجان حضور یافته است . ( در آینده خواهیم گفت که  چرا ?) 

پیشتر حدیثی از امام محمد باقرالعلوم (ع) نقل نمودیم که  آن حضرت حکومت داوود(ع) را تا حدود منطقه اصطخر در استان فارس دانسته اند . 

منتهی حدیث حضرت  به دوران پادشاهی داوود(ع) اشاره دارد .  ولی بنا به روایت شفاهی داوود(ع) پیش از رسیدن به مقام پادشاهی مدتی هر چند کوتاه به ایران آمده است . 

پیش از آنکه به شواهد حضور داوود(ع) در ایران بپردازیم مختصری از داستان زندگی وی را به نقل از منابع کلیمیان نقل می نماییم . 

در کتاب تاریخ قوم یهود در ایران نوشته حبیب لوی صفحات 61 الی 64 اینگونه آمده است . 

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

 

{ شموئیل نبی(ع)  که پیشوا و داور بنی اسراییل بود . طبق خواسته قوم , شاول ابن قیش را که از سبط بنیامین کوچکترین اولادان یعقوب(ع)

بود انتخاب و او را مسح نموده به پادشاهی بنی اسرائیل منصوب کرد . 

شموئیل از داوران متنفذ و مورد احترام ملت بود  و این انتصاب مورد قبول کلیه اسباط واقع گردید و با خوشرویی پذیرفتند. 

شاول مردی شجاع و رشید و خوش قیافه بود . اسباط 12 گانه اسرائیل را با هم متحد و متفق ساخت و به تجاوزات عمونیان _ فلسطینیان عمالقیان ; با کمک سردارانی مانند پسرش یوناتان و داوود ابن ایشای(ع) اهل بیت لحم خاتمه داد .

دختر خود میکال را به نکاح داوود(ع) در آورد . داوود(ع) در کلیه جنگ ها شجاعت قابل توجهی از خود ابراز کرد . گلیاد پهلوان فلسطینی را کشته و فتوحات بزرگی بر دشمنان اسراییل نمود . 

و چون روز به روز بیشتر مورد محبت ملت واقع می گردید . لذا مورد حسادت شاول واقع و میخواست که او را از میان بردارد . ولی هر مرتبه اقبال و شجاعت او را یاری کرده از مهلکه رهایی می یافت تا بالاخره مجبور به👈 فرار خارج از کشور گردید . 👈عمل تعقیب و مخالفت با داوود(ع) یکی از اشتباهات بزرگ شاول بود که موجب گردید سرداری رشید و شجاع مانند داوود(ع)  را از دست بدهد , آنهم در موقعیکه دشمنان خارجی از هر طرف برای جنگ با او صف آرائی می کردند . فلسطینیان بار دیگر با لشکر مجهزتر برای جنگ با شاول تا کوه های گلیبوعه و دشت یزرعل رسیدند و در این واقعه یوناتان و دو پسر دیگر شاول کشته شدند و چون شاول به شکست خود اطمینان یافت در میدان جنگ خودکشی کرد 😳 . مدت سلطنت شاول بر بنی اسرائیل 20 سال بوده است . و در کلیه ایام سلطنت او بنی اسرائیل به دستورات حضرت موسی(ع) رفتار نموده و موحد بوده اند . 😳

داوود(ع) که در شهر صعلغ مقیم بود از کشته شدن شاول و پسر او یوناتان دوست خود باخبر شده ماتم گرفت . داوود(ع) به کشور مراجعت کرد و در حبرون ساکن و روسای قوم او را به سلطنت برگزیدند . 

از طرف دیگر سردار شاول , ایشبوشت بن شاول را بر سایر اسباط  اسرائیل به سلطنت انتخاب نمود که این سلطنت بیش از دو سال دوام نیافت . 

#جغرافیا #داوود(ع) #سلیمان(ع) #ایران #علوم_غریبه #شاول 

@soltannasir 

⚒⚒⚒⚒⚒⚒⚒⚒⚒⚒⚒⚒⚒⚒⚒

 

  (جغرافیای علوم غریبه در ایران 44) 

 

 { ارتباط سلیمان(ع) با ایران 5} 

 

از کیمیاگری سلیمان(ع)و تاثیر جانداری به نام آرتمیا در علم کیمیاگری سخن گفتیم . یکی از موادی که در علم کیمیاگری استفاده فراوان دارد گوگرد است . که در لجن های دریاچه ارومیه به وفور یافت می شود . 

ضمن اینکه در اطراف تخت سلیمان در شهرستان تکاب نیز , چشمه های متعدد گوگردی وجود دارد . 

و ماده معدنی پایه ای دیگری که در علم کیمیاگری مورد نیاز است . «جیوه » است که در اطراف تخت سلیمان معدن آن وجود دارد و  اکنون مورد استخراج قرار می گیرد .

نکته : در مورد ایزد وای گفته شد که  وی جامه ارغوانی پوشیده است , که جامه ارتشتاری(لباس ارتشی و جنگ) است . زیرا او ارتشتار سالار(فرمانده جنگی) مینوان است .

همچنین از سوی دیگر ایرانیان سه آتش و آتشکده مقدس در دوران باستان داشته اند . که به ترتیب 👇👇👇👇

1: آذرفرنبغ : کاریان فارس  اتش موبدان و روحانیان

2: آذربرزین : خراسان (محل آن را سبزوار و نیشابور و بردسکن می دانند و محل اختلاف است ) آتش برزیگران و کشاورزان

3: آذرگشنسپ نزدیک شهر تکاب آتش خانواده شاهی و 👈ارتشتاران👉

بنابراین آتش مقدس زرتشتیان در آذرباییجان متعلق به ارتشیان بوده است . و ایزد «وای» نیز ایزد ارتشتیان بوده است . لباس ایزد وای , لباسی ارغوانی و یا سرخ  بوده است . 

که ظاهرا بدلیل ارتباط ایزد وای با ارتشیان و  این منطقه جغرافیایی , پوشیدن لباس سرخ در میان لشکریان , و مردمان این منطقه امری رایج بوده است . 

این پوشش تا دوره اسلامی ادامه پیدا کرد . چنانچه  خرمدینان که از این جغرافیا برخاستند  لباس سرخ بر تن می نمودند  .

نکته دیگر در باب ارتباط ایزد وای با جغرافیای مربوطه , وجودی شهری به نام وایقان در استان آذرباییجان شرقی است . که در جنوب شهرستان شبستر قرار دارد .

در وجه تسمیه نام گذاری این شهر  محمدحسین خلف تبریزی در جلد چهارم برهان قاطع صفحه ۲۵۵۵ در ریشه یابی واژه وایقان آن را در زبان فارسی به دو بخش جداگانه وای و قان تقسیم می‌نماید و می‌نویسد : قان کلمه فارسی باستان و همردیف کلمه کند، گند، جنگ، جان به معنای آبادی و شهر است و وای به معنی چاه بوده‌است. و علت آن چاه ها و قنات‌های فراوان بوده است که در این منطقه وجود داشته است .😳

حال آنکه واژه وایقان از به هم پیوستن دو کلمه وای+ قان ایجاد شده است . 

و «وای» به زبان پهلوی نام ایزد باد است . و قان نیز فراگشته واژه اوستایی کان یا کن به معنای خانه یا جایگاه است .

بنابراین وایقان در وجه تسمیه باستانی خویش از منظر لغوی بیشتر به معنای جایگاه ایزد وای است . تا جایگاه چاه ها.  

 

#وای #جغرافیا #علوم_غریبه #ارومیه #گوگرد 

#تکاب #وایقان #شبستر #آذرباییجان 

 

@soltannasir 

🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨🌨

 

 

(جغرافیای علوم غریبه در ایران43) 

 

 {ارتباط سلیمان(ع) با ایران 4} 

 

علل حضور سلیمان (ع) در ایران : 

1: علت اول احتمالا  تسخیر نمودن ایزد وای است . اگر سلیمان (ع) برای تسلط بر دیوان ایزد وای را تسخیر نموده باشد . آنگونه که در اوستاو متون پهلوی در مورد تهمورس آمده است . پس سلیمان (ع) نیاز داشته است که برای این تسخیر به خاک ایران زمین بیاید . زیرا همانگونه که پیشتر گفته شد . خدایان باستانی با جغرافیای زمین ارتباط مستقیم دارند . و ایزد وای یک ایزد آریایی (متعلق به تمدن هند و ایران ) است . پس سلیمان(ع) برای موفقیت در امر تسخیر نیاز داشته که به ایران زمین بیاید .

نکته: اینجا بد نیست به شواهد دیگری از ارتباط سلیمان (ع) با ایران زمین  اشاره نماییم . 

حق تعالی در آیه 82 انبیا می فرماید : 👇👇👇

{ وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ عَاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَكُنَّا بِكُلِّ شَيْءٍ عَالِمِينَ}  (آیه 81سوره انبیا) 

{ و براى سليمان تندباد را [رام كرديم] كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه در آن بركت نهاده بوديم جريان مى‏ يافت و ما به هر چيزى دانا بوديم}

براستی این سرزمینی که  حق تعالی در آن برکت نهاده بود . کدام سرزمین است ? عده ای از مفسرین(بیشتر مفسرین اهل سنت) می گویند : سرزمین شام. اما به نظر فقیر این سرزمین پربرکت خاک ایران زمین به مرکزیت تکاب در آذرباییجان غربی  بوده است .

دقت در آیه نشان می دهد .که  حق تعالی بادی(ریح) را که به سوی سرزمین پربرکت جریان می یافت را با صفت عاصفه توصیف می نماید . که به معنای سخت است . که در اصطلاح به معنای تندباد است . یعنی سرعت این باد بسیار زیاد بوده است . به طوریکه با توجه به آیه 12 سوره سبأ مسافتی که در طی یک ماه طی می شده را در طی یک نیمروز طی می نموده است . و با توجه به شواهد تفسیری و شواهد طبیعی اگر باد به دستور سلیمان(ع) به سوی مشرق در خط مستقیم حرکت نموده باشد بی شک مقصد  باید نقطه ای از خاک ایران زمین بوده باشد .

در این آیه نکته مهم دیگری نیز وجود دارد .

باد (ریح) در این آیه با صفت عاصفه(سخت) توصیف شده است . و در آیه 36 سوره صاد با صفت رخاء (نرمی) توصیف شده است .👇

{ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ }(36) سوره صاد ترجمه👈 { پس باد را در اختيار او قرار داديم كه هر جا تصميم مى‏ گرفت به فرمان او نرم روان مى ‏شد(36)}

عده ای از مفسرین گفته اند که اینجا هیچ تناقضی وجود ندارد بلکه باد مسخر سلیمان(ع) شده است . که به فرمان وی به نرمی و آرامی حرکت می نموده است  . و یا با تندی و سرعت حرکت می نموده است .

اما دقت در آیه 82 سوره انبیا نشان می دهد که تندباد یا طوفان «الریح عاصفة» مسخر سلیمان(ع) شده است . و در آیه 36سوره صاد باد «الریح» مسخر سلیمان(ع) شده است . که به فرمان سلیمان(ع) به نرمی روان می شده است .

عزیزان بخاطر بیاورند که پیشتر در مورد ایزد باد «وای»  گفته شد که  در متون اولیه  «وای»شخصیت واحدی است. با سیمایی دوگانه 

 نیکوکار و در عین حال شوم . در تفکرات بعدی 

او تبدیل به دو شخصیت شده است . 

وای به (وای خوب ) که بخش زبرین فضا را در اختیار دارد. و ایزد بادهای بارانزا است .  

 وای بد که بخش زیرین فضا را در اختیار دارد .

اگر بپذیریم که وای شخصیت واحدی است با دو صفت نیکوکار(باد نرم )  و شوم(باد تند و مخرب) با صفت رخاء و عاصفه که در قرآن مجید در وصف «ریح» آمده هماهنگی دارد . 

و چنانچه اگر  «وای» را به دو شخصیت مجزای وای نیک و بد تقسیم نماییم . نیز آن دسته از کسانی که قائل به تفاوت ریح عاصفه و ریح رخاء هستند پاسخشان را خواهند گرفت .

 اما 

2 : علت دوم حضور سلیمان(ع) در خاک ایران  و ناحیه تخت سلیمان در تکاب , طلا بوده است . همانطور که گفته شد . بزرگترین معدن طلا خاورمیانه در نزدیکی تکاب وجود دارد . 

اینکه در زمان سلیمان(ع) چه میزان طلا در آن ناحیه موجود بوده است . که حضرت موفق به استخراج آن شده  نامشخص است . 

منتهی اینجا یک نکته مهم وجود دارد . در آیه 12 سوره سبأ صحبت از استخراج مس شده است . و آشنایان به دانش کیمیا می دانند که در این علم مس ماده اولیه برای تبدیل به طلا است زیرا  متعلق به کوکب زهره و فلک سوم است و ماده ای است که کیمیا گران آن را با یک درجه ترقی(از فلک زهره  به فلک شمس یا فلک چهارم) تبدیل به طلا می نمایند . 

اما اینجا نکته مهم دیگری نیز وجود دارد . در دریاچه ارومیه جانداری آبزی به نام آرتمیا زندگی می نماید . که این جاندار در علم کیمیا و تبدیل مس به طلا  نقش بسیار مهمی دارد . 

نکته : آرتمیا انواع گوناگونی دارد . منتهی آرتمیای دریاچه ارومیه منحصر به فرد است . و تنها این گونه منحصر به فرد در علم کیمیا مهم است

 

#جغرافیا #علوم_غریبه #سلیمان(ع) #کیمیا #آرتمیا #مس #طلا #ارومیه 

@soltannasir 

💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰💰

 

(جغرافیای علوم غریبه در ایران 41)

 

   {ارتباط سلیمان(ع) با ایران2 }

 

اما نقطه ای که سلیمان(ع) با خادمان خویش فرود می آمده کجا بوده است ? 

در کتاب تفسیر مجمع البیان در تفسیر آیه 36سوره «ص»  آمده است .  👇👇👇👇

{ و حسن آورده است که سلیمان (ع) برای تدبیر امور فرمانروایی گسترده اش بامدادان از فلسطین حرکت می کرد , به هنگام نماز نیمروزی در «قزوین» و شب هنگام در « کابل» بود . }

همچنین در تفسیر مجمع البیان در تفسیر  آیه 12 سوره سبأ آمده است . 

{ «حسن » در این مورد آورده است که : سلیمان بامدادان از دمشق حرکت می کرد و ظهر به سرزمین «اصفهان» می رسید و این مسافت را که مسیر یک ماه برای یک سوار تیزتک و تندرو بود , در نیمی از روز می پیمود ; و ظهر از سرزمین اصفهان حرکت می کرد و در کابل به استراحت می پرداخت و مسیر یک ماه را در نیم روز دوم روز می پیمود ; ما باد را به جای مرکب های تندرو برای او رام ساخته و فرمانبردارش نموده بودیم که او و اشکریانش را به هر نقطه ای که می خواست می برد .

همچنین در کتاب میزان الحکمه جلد 11 ذیل نام داوود(ع) آمده است . 👇👇👇👇👇

{ الإمامُ الباقرُ عليه السلام : و أمّا داوودُ فمَلَكَ ما بَينَ الشّاماتِ إلى بلادِ إصطَخرَ ، و كذلكَ كانَ مُلكُ سُلَيمانَ .

امام باقر عليه السلام : داوود بر سرزمين هاى ميان شامات تا بلاد اصطخر پادشاهى كرد و قلمرو پادشاهى سليمان نيز چنين بود.}

یعنی حیطه حکومت داوود(ع) و سلیمان (ع) تا حدود سرزمین اصطخر در استان فارس بوده است . 

نکته مهم : در اکثر این تفاسیر و روایت ها آمده  است که سلیمان (ع) در  خاک سرزمین ایران زمین فرود می آمده است . که این روایت ها با متن آیه قرآن نیز هماهنگی دارد زیرا فاصله شهری نظیر قزوین تا بیت المقدس در روزگاران گذشته , حدود یک ماه بوده است .  

همچنین عزیزان به یادبیاورند  که پیش تر در مورد وادالنمل گفته شد که بر طبق بعضی داستان های شفاهی منطقه مورچه خورت در استان اصفهان بوده است .

اما بر اساس روایت های شفاهی در وادی این موجودات فرومایه و همچنین اساطیر و داستان های عامیانه  , محل  فرود آمدن سلیمان (ع) منطقه تخت سلیمان در اطراف شهرستان تکاب در استان آذرباییجان غربی بوده است . 

یعنی محلی که ایرانشناسان و مورخین آن را آتشکده آذرگشنسپ در شهر شیز  می نامند . 

تقریبا تمامی بزرگان علوم غریبه جهان اسلام اجماع بر این دارند که تخت سلیمان در نزدیکی تکاب محلی بوده که سلیمان (ع) فرود می آمده است . و قبالیست های یهودی نیز از این ماجرا به خوبی خبر دارند . و پیشتر در شهرستان  تکاب همواره گروه کوچکی یهودی زندگی می نمودند . 

علت این اطمینان اساتید وادی علوم غریبه  وجود تعدادی از شاهدین زنده این ماجرا در میان جنیان است . و ضمن اینکه سایر این فرومایگان نیز با یک یا دو واسطه , دوران سلیمان(ع) را درک نموده اند . 

و نکته مهم درروایت این موجودات وجود گنج بزرگ حضرت سلیمان (ع) در زیر  دریاچه تخت سلیمان است . که به مرور زمان به حجم این گنج افزوده شده است . زیرا ایرانیان نیز بعضی اشیاء قیمتی خویش را به عنوان هدیه در این دریاچه می ریخته اند .

در روایت های شفاهی این فرومایگان قالیچه معروف اسطوره ای حضرت سلیمان در این دریاچه قرار دارد .  

در دوران ریاست جمهوری جناب هاشمی رفسنجانی 😊 که ایشان و پسرانشان هیچ علاقه ای به وادی گنج و دفینه و علوم غریبه ندارند !😉 تعدادی از غواصین , به غواصی در این دریاچه پرداختند و غرق شدند .  هرگز حتی جسد این غواصین یافت نشد . 

غواصی در این دریاچه نیاز به مهارت خاص دارد و آنهایی که پس از غواصی در این دریاچه زنده مانده اند . هیچ گاه به عمیق ترین قسمت های دریاچه نرفته اند . زیرا هر کسی که سعی نموده به عمیق ترین قسمت دریاچه برود ._ به دلیل وجود نیروی کشش خاص دریاچه در عمق این دریاچه , دیگر باز نگشته است .

در پایگاه خبری تکاب در مورد آب این دریاچه اینچنین آمده است . 👇👇👇👇👇👇👇

{ آب دریاچه نسبت به آبهای معمولی بدلیل املاح فراوان آهک ، هیدروسولفید، آهن و منگنز سنگین تر است . هر کس که با بدن لخت غرق شده جسدش بالا نمی آید  بدلیل  اینکه آب دریاچه در 36 ساعت گوشت را تجزیه و از بدن جدا میسازد و چون استخوان سنگین است ته دریاچه میماند(شاید یکی دیگر از دلایل کنده شدن گوشت بدن گرمای زیاد عمق پایین باشد).ولی اگر با لباس غرق شده باشد بدلیل حفظ جسد توسط لباس و تشکیل گاز در بدن بعد از 6 روز روی آب فرستاده میشود . در اتفاق سال 90 هر جای بدن بیرون از لباس بود گوشت نداشت ولی بدلیل لباس مقاوم جسد ، جنازه بعد از 7 روز با فشار از آب بیرون آمد. } 

نکته: مطلب بالا مورد تایید فقیر نیست. زیرا حداقل دوبار غواصین زبده در دریاچه غواصی کردند که منجر به مرگشان شد و جسدشان یافت نشد. 

#جغرافیا #علوم_غریبه #ایران #تخت_سلیمان

#شیز 

@soltannasir 

🔥🏰🔥🏰🔥🏰🔥🏰🔥🏰🔥🏰🔥🏰🏰🔥🏰

 

 (جغرافیای علوم غریبه در ایران40) 

 

 {ارتباط سلیمان(ع) با ایران }

 

{ وَلِسُلَيْمَانَ الرِّيحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَيْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ يَعْمَلُ بَيْنَ يَدَيْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَنْ يَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِيرِ } آیه (۱۲)سوره سبأ 

ترجمه :{و باد را براى سليمان [رام كرديم] كه رفتن آن بامداد يك ماه و آمدنش شبانگاه يك ماه [راه] بود و معدن مس را براى او ذوب [و روان] گردانيديم و برخى از جن به فرمان پروردگارشان پيش او كار میکردند و هر كس از آنها از دستور ما سر برمى‏ تافت از عذاب سوزان به او مى‏چشانيديم } (آیه 12 سوره سبأ)

علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ المیزان این آیه را اینچنین تفسیر نموده است . 👇👇👇

{ یعنی ما برای سلیمان باد را در شعاع یک ماه راهی که انسانها طی می کنند . مسخر کردیم به طوری که مسیر «غدو» یعنی از اول روز تا ظهر آن یک ماه باشد ; و مسیر « رواح» یعنی از ظهر تا به عصرش نیز یک ماه باشد , و در نتیجه از صبح تا غروب دو ماه مسافت را طی کند .

« و اسلنا له عین القطر» _ کلمه «اسلنا» از مصدر اساله است . که باب افعال از سیلان به معنای جریان است , و کلمه «قطر » به معنای مس است . و معنای جمله این است که ما معدن مس را مانند آب برای او روان و جاری کردیم .

« و من الجن من یعمل بین یدیه باذن ربه » _ یعنی و جمعی از طایفه جن _ چون بعدا فعل جمع به آنها نسبت داده , می فرماید :«یعملون له» , پس معلوم می شود جمعی از جن بوده اند _ که نزد او  و به اذن پروردگار او کار می کردند ; چون خدا آنها را مسخر وی کرده بود . 

« و من یزغ عن امرنا » _ یعنی و هر یک از امر ما منحرف می شدند , و اطاعت سلیمان نمی کردند , « نذقه من عذاب السعیر» از عذاب آتش به وی می چشاندیم . از ظاهر سیاق بر می آید که مراد از عذاب سعیر , عذاب آتش دنیا بوده نه آخرت , و از ظاهر الفاظ آیه بر می آید که : همه طوایف جن مسخر وی نبوده اند , بلکه بعضی از جن مسخرش بوده اند .}

ثعلبی نیشابوری از مفسرین اهل سنت روایت کرده است که : چون سلیمان (ع) بر بساط سوار می شد . اهل و حشم و خدمتکاران و کاتبان و لشکر خود را با خود می برد و اینها در سقفها بودند  بر روی یکدیگر در خور درجه های خود , و مطبخ آن حضرت همراه او بود با تنورهای آهن و دیگهای بزرگ که در هر دیگی 👈بیست شتر 👉

پخته می شد . و میدانها برای چهارپایان در پیش مجلس او بود , و طباخان مشغول طبخ بودند و سایر صنایع مشغول اعمال خود بودند , و اسبان در پیش روی آن حضرت بودند و بساط در هوا می رفت . 

بنابراین بر طبق داستان ها کاخ سلیمان  با خدم و حشم ,  توسط باد مسافتی را که یک کاروان در طی یک ماه طی می نموده , را در طی یک نیمروز طی می نموده است .

 

#جغرافیا #علوم_غریبه #ایران #سلیمان(ع) 

#باد #طباطبایی #المیزان 

@soltannasir 

🌊🌪🔥🌊🌪🔥🌊🌪🔥🌊🌪🔥🌪🌊🔥

 

(جغرافیای علوم غریبه در ایران 39)

 

{شباهت تهمورس به سلیمان (ع) } 

 

تصمیم بر این نداریم که  بخواهیم وارد تاریخ خط و الفبا در جهان شویم , اما شما عزیزان بدانید که باستان شناسان در تمدن 6000ساله جیرفت ,  قدیمی ترین خط جهان , را پیدا کرده اند . خطی که قدیمی تر از خط سومری است .وتمام معادلات باستان شناسان و مورخین جهان با این اکتشاف علمی به هم ریخته است . و هنوز هم غربیان که دشمن ایران و ایرانیان  هستند , به این قضیه با دیده شک و تردید نگاه می نمایند . و در محافل علمی همچنان پیدایش خط را به سومریان نسبت می دهند . 😠

گفته شد که ایجاد خطوط (دبیره های )هفت گانه را به تهمورس دیوبند نسبت می دهند . 

 حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه  اینچنین آورده است : 👇👇👇👇👇👇

{ جهاندار طهمورث بافرین

بیامد کمربستهٔ جنگ و کین

یکایک بیاراست با دیو چنگ

نبد جنگشان را فراوان درنگ

ازیشان دو بهره به افسون ببست

دگرشان به گرز گران کرد پست

کشیدندشان خسته و بسته خوار

به جان خواستند آن زمان زینهار

که ما را مکش تا یکی نو هنر

بیاموزی از ما کت آید به بر

کی نامور دادشان زینهار

بدان تا نهانی کنند آشکار

چو آزاد گشتند از بند او

بجستند ناچار پیوند او

نبشتن به خسرو بیاموختند

دلش را به دانش برافروختند

نبشتن یکی نه که نزدیک سی

چه رومی چه تازی و چه پارسی

چه سغدی چه چینی و چه پهلوی

ز هر گونه‌ای کان همی بشنوی

جهاندار سی سال ازین بیشتر

چه گونه پدید آوریدی هنر

برفت و سرآمد برو روزگار

همه رنج او ماند ازو یادگار }

این خطی که جامع تمام خطوط جهان باستان بوده و قدرت تبدیل تمامی خطوط را داشته همان ویسپ دبیره است . که بنا به روایت های شفاهی حدود 365 حرف داشته است . که با آن تمامی اصوات از جمله  صدای شرشر آب را نیز می شد نوشت . بنابراین این خط جامع ترین خط و الفبای  جهان از منظر آواشناسی بوده است . 

با وجودی که در داستان های سلیمان (ع) فقیر به پیدایش خط توسط ایشان بر نخورده ام . 

اما یک نکته جالب در روایت قرآنی در داستان سلیمان (ع) است . و آن این آیات سوره نمل است . 👇👇👇👇👇👇

{ وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ وَ قالَ یا أَیُّهَا النّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْء إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ (16) سوره نمل }ترجمه : (و سلیمان وارث داود شد، و گفت: «اى مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده; این فضیلت آشکارى است»)

و 

{ حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِ النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (۱۸) فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِنْ قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ ﴿۱۹﴾}

ترجمه : { تا آنگاه كه به وادى مورچگان رسيدند مورچه‏ اى [به زبان خويش] گفت اى مورچگان به خانه ‏هايتان داخل شويد مبادا سليمان و سپاهيانش نديده و ندانسته شما را پايمال كنند (۱۸)[سليمان] از گفتار او دهان به خنده گشود و گفت پروردگارا در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى سپاس بگزارم و به كار شايسته‏ اى كه آن را مى ‏پسندى بپردازم و مرا به رحمت‏ خويش در ميان بندگان شايسته‏ ات داخل كن (۱۹)}

سلیمان (ع) توان شنیدن اصوات فراصوت مورچگان و فهم کلمات آنان و همچنین فهم صدا و سخن  پرندگان را داشته است . (احتمالا توانایی شنیدن اصوات فروصوت را نیز داشته است ) 

به نظر فقیر بین این ویژگی سلیمان (ع) با ایجاد خط ویسپ دبیره که از نظر آواشناسی ,  غنی ترین خط جهان بوده است . ارتباط معنا دار وجود دارد . خطی که توان نوشتار هر صوت و صدایی را در خود داشته است . 

مسلما مبدع چنین خطی  باید انسانی باشد که   توانایی خاص شنیدن انواع اصوات و تفکیک اصوات از یکدیگر  را داشته باشد . و بنا به فرموده قرآن , سلیمان (ع) این ویژگی را داشته است . و طهمورث نیز بنا به روایت شفاهی خطوط هفت گانه از جمله ویسپ دبیره را ایجاد نموده است . 

پس این خود دلیل دیگری بر شباهت این دو شخصیت با یکدیگر است . 

نکته : احتمالا خط ویسپ دبیره توسط مغان ایرانی و زیر نظر سلیمان (ع) ایجاد شده است . 

در ادامه دروس به پیوند و ارتباط سلیمان (ع) با خاک ایران زمین وعلی الخصوص  جغرافیای مورد نظر مان و مغان ایرانی خواهیم پرداخت . 

 

#سلیمان(ع) #تهمورس #جغرافیا #علوم_غریبه

#دبیره #جیرفت #خطوط #صوت 

@soltannasir 

🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜🐜

 

(جغرافیای علوم غریبه در ایران 38) 

 

  {شباهت تهمورس به سلیمان (ع)3}

 

در منابع روایی اهل سنت داستانی درباره سلیمان (ع) آمده است . که از عنصر داستان پردازی و اسرائیلیات خالی نیست . اما نکته جالبی نیز در بر دارد . 

علامه مجلسی در کتاب حیات القلوب پس از نقل این داستان آن را مخالف عقیده علما و متکلمین شیعه می داند . 

داستان :👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

 

{حضـرت سلیمان علیه السلام خبر به او رسـیدکه شـهري در میان دریا هست ، پس بر بساط خود نشـست با لشکرخود و باد آنرا برد به آنشهر و آنشهر را فتح کرد و پادشاه آن شـهر راکشت ، و آن پادشاه دختري داشت که او راجراده می گفتند و در نهایت حسن وجمال بود ، 

پس آن دختر را براي خود گرفت و مسلمان کرد او را و با او مقاربت نمود و او را بسیار دوست می داشت . 

چون جراده بر مفارقت پدرخود بسـیار می گریست ،حضرت سلیمان شیاطین را امر فرمودکه صورتی شبیه پدر اوساختند  و 

آن دختر جامه اي مثل جامه پـدر خود ساخت و بر آن صورت پوشانیـد، هرصـبح وشام باکنیزان خود به نزد آنصورت می رفتنـدو آن راسـجده می کردنـد، پس آصف خبر داد حضـرت سـلیمان را به این واقعه وسـلیمان علیه السـلام آن صورت را 

شکست و آنزن را عقوبت نمود وخود به خلوت رفت و بر روي خاکستر نشـست و تضرع و توبه و استغفار می نمود ،کنیزي داشت او را امینه می گفتندو هرگاه به بیت الخلاء می رفت یا با زنی مقاربت می کرد ، انگشترخود را به او می سپرد .  پس روزي انگشتر خود را به او سپرد و داخل بیت الخلاءشد  پس شـیطانی که سـرکرده شـیاطین دریا بود به صورت سـلیمان 

علیه السـلام به نزد امینه آمـد و گفت : اي امینه ! انگشتر مرا بده ؛ انگشتر راگرفت و رفت بر تخت حضـرت سـلیمان نشـست جن و انس وحیوانات همه مطیع او شدند. وصورت سـلیمان علیه السلام متغیرشد. چون به نزد امینه آمد و انگشتر راطلبید، امینه او را نشـناخت و دورکرد ، پس دانست که اثر آن گناه که درخانه او واقع شده بود به او رسـیده است ، و به نزد هر یک 

از زنان و کنیزان خودکه رفت او را نشناختند و دورکردند، پس به کنار دریا رفت وخدمت صیادان می کرد و ماهی از براي ایشان به خانه هاي ایشان نقل می کرد ، هر روز دو ماهی به او می دادنـد، بر این حال بود تاچهل روز به قدر آنچه درخانه او بت پرستیده بودند. 

وچون آصف و عظماي بنی اسرائیل اطوار شیطان وحکم او را مخالف آداب وحکم سلیمان یافتند .  از زنان سلیمان احوال او را پرسـیدند . گفتنـدکه : درحیض با ما مقاربت می کند و غسل جنابت نمی کند. 

بعضـی گفته اندحکم شـیطان بر همه چیز 

سلیمان جاري شد بغیر از زنان او که بر ایشان دست نیافت . } 

جدای از اینکه چه میزان از داستان نقل شده در بالا ممکن است در مورد سلیمان (ع) درست باشد .

 زیرا آنچه مسلم است بخش هایی از داستان منطبق با واقع نیست . (نظیر ترویج بت پرستی توسط سلیمان (ع) که ریشه در کتاب عهد عتیق و باور یهودیان  دارد ) .  اما نکته مهم این داستان بیشتر شفاهی , شباهت آن به داستان تهمورس است . 

در داستان تهمورس اهریمن با فریب همسر وی

به راز ضعف تهمورس که در ترس وی هنگامی که بر فراز البرز  بود . پی برد . و وی را بر زمین زد و درید . 

در داستان سلیمان (ع) , صخر جنی انگشتر را از کنیز سلیمان گرفت . و به جای وی بر تخت نشست . و علت این امتحان در حق سلیمان (ع)  بت پرستی همسر سلیمان(ع)  در خانه وی بوده است .

شباهت این دو داستان نیز علی رغم آنکه از عنصر  داستان پردازی و تحریف مصون نمانده است . نشانی دیگر از اشتراکات دو شخصیت سلیمان (ع) و تهمورس است . 

 

 

#جغرافیا #علوم_غریبه #سلیمان #تهمورس 

#صخر_جنی #اهریمن #آصف 

@soltannasir 

🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿

 

(جغرافیای علوم غریبه در ایران 37) 

 

 { شباهت تهمورس با سلیمان (ع)2} 

 

از شباهت های دیگر تهمورس و سلیمان (ع) وجود یک وزیر خردمند برای هر دو شخصیت است .

نام وزیر تهمورس شهراسپ یا شیداسپ بوده  و نام وزیر خردمند سلیمان (ع) بنا به بعضی روایات آصف بن برخیا بوده است . 

ابیات شاهنامه در وصف شهراسپ وزیر تهمورس 👇👇👇👇👇👇👇👇

 

مر او را یکی پاک دستور بود 

که رایش ز کردار بد دور بود 

خنیده به هر جای شهرسپ نام 

نزد جز به نیکی به هر جای گام 

همه روز بسته ز خوردن دو لب 

به پیش جهاندار بر پای شب 

چنان بر دل هر کسی بود دوست 

نماز شب و روزه آیین اوست 

سر. مایه بد اختر شاه را 

در بسته بد جان بدخواه را 

همه راه نیکی نمودی به شاه 

همه راستی خواستی پایگاه

چنان شاه پالوده گشتی از بدی 

که تابید ازو  فره  ایزدی

وصف آصف بن برخیا در قرآن مجید  سوره نمل آیات 38الی 40 :👇👇👇👇👇👇👇

{قالَ یا أَیُّهَا الْمَلَؤُا أَیُّکُمْ یَأْتِینِی بِعَرْشِها قَبْلَ أَنْ یَأْتُونِی مُسْلِمِینَ (38)

قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ (39)

قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ وَ مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیٌّ کَرِیمٌ(40)}

 

 ترجمه: 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

{38 ـ (سلیمان) گفت: «اى بزرگان! کدام یک از شما تخت او را براى من مى آورد پیش از آن که به حال تسلیم نزد من آیند»؟

39 ـ عفریتى از جنّ گفت: «من آن را نزد تو مى آورم پیش از آن که از جایت  برخیزى و من نسبت به این امر، توانا و امینم»!

40 ـ (اما) کسى که دانشى از کتاب (آسمانى) داشت گفت: «پیش از آن که چشم بر هم زنى، آن را نزد تو خواهم آورد»! و هنگامى که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را به جا مى آورم یا کفران مى کنم؟! و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر مى کند; و هر کس کفران نماید (به خویش زیان نموده، که) پروردگار من، غنى و کریم است»}

اکثر  مفسرین در باب شخصیتی که در آیه 40 سوره نمل دانشی از علم کتاب داشته و تخت بلقیس را در نزد سلیمان (ع) حاضر نموده است . اجماع دارند که نام وی آصف بن برخیا بوده است . وزیر دانای سلیمان و همچنین. 👈 فرزند خواهر وی 👉  که صاحب سر سلیمان (ع) و همچنین صاحب اسم اعظم بوده است . که بنا بر داستان های منقول  بخش زیادی از مسئولیت دولت سلیمان (ع) بر عهده وی بوده است .  

در روایت فردوسی از شهراسپ نیز وی نقش مهمی در حکومت تهمورس دیو بند داشته است . 

 

(ان شاالله در باب جایگاه آصف بن برخیا و مقام وی در باب مقام عاملیت در علوم غریبه و رهبرعاملین جهان و اسم اعظم سخن خواهیم گفت )

 

#آصف #تهمورس #سلیمان (ع) #عاملیت #جغرافیا #علوم_غریبه 

@soltannasir 

🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑🌑

 

(جغرافیای علوم غریبه در ایران 36)

 

  {شباهت تهمورس با سلیمان (ع) }

 

یکی از نکات جالب داستان تهمورس شباهت زیاد آن به داستان حضرت سلیمان (ع) است .

تهمورس برای ایزد وای قربانی می کند و از او می خواهد که به وی این موهبت داده شود که بتواند بر دیوان و مردمان و جادوگران و پریان پیروز شود .(اوستا یشت 15 , بند 12)

در قرآن مجید و عزیز در وصف در خواست سلیمان (ع) اینگونه آمده است :👇👇👇👇

 

{ قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (35) فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ (36) وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ (37) وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ(38) } (سوره ص آیات 35 تا 38)

ترجمه : 👇👇👇

{ گفت پروردگارا مرا ببخش و ملكى به من ارزانى دار كه هيچ كس را پس از من سزاوار نباشد در حقيقت تويى كه خود بسيار بخشنده‏ اى(35) پس باد را در اختيار او قرار داديم كه هر جا تصميم مى‏ گرفت به فرمان او نرم روان مى ‏شد(36) و شيطانها را [از] بنا و غواص (37) تا  ديگرانی را كه جفت جفت با زنجيرها به هم بسته بودند [تحت فرمانش درآورديم] (38) }

 

شرح  : تهمورس برای ایزد وای (باد) قربانی می نماید . و از او می خواهد بر دیوان و جادوان و.... غلبه نماید . سلیمان (ع) به فرموده قرآن مجید از خداوند می خواهد که به وی ملکی عطا شود . که هیچ کس پس از وی سزاوار آن نباشد . 

بنابراین سلیمان قرآنی از اینکه از موجودی نظیر خدای باد (وای) در خواست چنین دولتی را نماید مبرا است . 

منتهی نکته مهم روایت قرآنی این است. که پس از درخواست سلیمان (ع) از خداوند که به وی چنین ملکی عطا شود . خداوند در آیه بعدی یعنی آیه «36 سوره ص» می فرماید : 👇👇

{پس باد را مسخر وی ساختیم که هر جا تصمیم می گرفت به فرمان او نرم روان می شد }

یعنی دولتی که سلیمان (ع) از الله تبارک تعالی در خواست آن را می نماید . لازمه اش مسخر داشتن باد است .  

پیشتر گفتیم که کسی که موکل یا اله بادها را مسخر نماید .  تمامی 72 نژاد دیو را مسخر خویش خواهد نمود .

اهل باطن به خوبی می دانند  این که حق تبارک تعالی در قرآن عزیز می فرماید : پس باد را مسخر او قرار دادیم . این مسخر داشتن باد چیزی جز مسخر کردن موکل یا اله کل بادها نیست . 

و مسخر کننده. آن چون به این موجود که بر تمامی باد ها فرمانروایی دارد . فرمان دهد : باد به فرمان وی به نرمی حرکت می نماید . 

بنابراین سلیمان (ع) به جای اینکه نژاد به نژاد و طایفه به طایفه این فرومایگان را مسخر نماید .اقدام به تسخیر موکل یا اله کل بادها نمود . و با مسخر نمودن وی تمامی این موجودات بادی را مسخر خویش نمود.

چنانچه بلافاصله پس از مسخر شدن باد به دست سلیمان (ع) در آیات بعد اینگونه آمده : 

{و شیاطین را از بنا و غواص[ مسخر وی نمودیم ] (37) و بقیه آنان را جفت جفت در زنجیر کردیم (38)} 

لفظ شیاطین یک لفظ عام است . که بر انواع این فرومایگان اطلاق می شود . تمامی 72 نژاد دیو بدون استثنا جز شیاطین می باشند . و بخش زیادی از 53 نژاد جن نیز جز گروه شیاطین می باشند . 

آیه اشاره به این نکته دارد که  شیاطین هم مسخر سلیمان (ع) شدند . که عده ای برای وی بنایی و عده ای غواصی می نمودند . 

نکته : در بین نژاد های دیو تا آنجا که فقیر اطلاع دارم ما نژاد غواص نداریم . 

اما در بین جنیان خاندان سقلابی (سگ آبی) که جز شیاطین مسلمان شده و شیعه هستند . مانند سگ آبی غواصی می نمایند . 

ضمن اینکه بخش زیادی  از پریان نیز آبزی هستند . (پریان دریایی) منتهی اطلاق لفظ شیاطین بر پریان چندان مطابق واقع نیست . 

زیرا این موجودات شیطانی نیستند . 

البته گستردگی موجودات بر روی زمین ما بسیار بیش از طبقه بندی های رسمی و شناخته شده می باشد . چنانچه حماطرها موجوداتی با خلقتی از آب هستند (و پری هم نیستند )  . که بنا به نقل اساتید فن  مسخر سلیمان (ع)بودند . و برای وی غواصی می نمودند . در ادامه آیه از غل و زنجیر کردن شیاطین سخن گفته شده است .

و تهمورس نیز دیوان را در بند کرد . بدین خاطر به وی لقب تهمورس دیو بند را داده اند . و این خود شباهت دیگر تهمورس به سلیمان (ع) است .

در  قرآن مجید از علت در خواست سلیمان (ع) از پروردگار برای بخشیدن ملکی که پس از او احدی سزاوار آن نباشد  سخنی به میان نیامده است . 

و اینکه چرا سلیمان (ع) باد و  شیاطین را مسخر نمود . اما در داستان تهمورس وی از ایزد «وای» می خواهد که به وی این موهبت داده شود که بر دیوان و جادوگران و پریان پیروز شود . 

و این نشان می دهد که در آن عصر با مرئی شدن  این موجودات  فرومایه حیطه دخالت آنان در زندگی آدمیان بسیار زیاد شده بود . و انسان ها از دست آنان در عذاب بودند . 

 

#تهمورس #سلیمان #دیو_بند #جغرافیا #علوم_غریبه 

@soltannasir 

⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

 

 (جغرافیای علوم غریبه در ایران 35)

 

   (داستان تهمورس دیوبند 4) 

 

      (ایزد وای یا ایزد باد2 )

 

درمتون پهلوی آمده است که در روز رستاخیز , کیخسرو بر «وای » «دیرنگ یا دیرنده خدای » می نشیند و به پیشواز سوشیانس می آید . 

به هنگام قربانی گوسپند , سر(کله) از  آن ایزد وای است .

همچنین بیست و دومین  روز هر ماه از سال خورشیدی با ایزد وای مرتبط است زیرا در نزد ایرانیان نام 22مین روز هر سال خورشیدی  , وات «باد»  بوده است .

ایزد وای آنچنان  جایگاهی در نزد ایرانیان داشته که هنوز در محاورات روزمره ,  نام وی بر زبان می آید . 

چنانچه در جمله «ای وای خدای من » این ایزد مورد خطاب قرار می گیرد . 

یا در جمله « وای بر تو » که معمولا  پس از عمل یا سخن ناشایست به کار می رود .   یعنی سر کار تو با ایزد « وای » خواهد بود . 

همچنین وقتی در اصطلاح می گویند فلانی پشتش باد خورده در حقیقت یعنی فلانی پشتش بات خورده که مفهومش این است که فلانی از حمایت ایزد وات یا بات برخوردار است و به آن پشت گرم است بنابراین از خودش حرکتی انجام نمی دهد و کم کم مفهوم تنبلی را پیدا کرده است .

ایزد وایو در اساطیر هند اینگونه توصیف شده است . 👇👇👇👇👇👇👇👇👇

{وایو خدای هوا یا باد به روایتی از نفس «پوروشه» هستی یافت . با آن که در ودا ها به ندرت از این خدا یاد می شود . 

اما از خدایان مهم و کهن در شمار یکی از نخستین خدایان سه گانه ئی است . که همراه با سوریا(خدای خورشید) و آگنی(خدای آتش)  از آنان یاد می شود . 

و ایندرا (خدای توفان و پدید آورنده رعد) با به قدرت رسیدن جای او را می گیرد . 

اما با وجود برتری ایندرا , وایو خود را ابقا و تا به امروز باقی می ماند . 

گاه در برخی روایات او را پدر ماروت ها ( ارواح توفان و تندر ) می خوانند . 

و چون آنان بر گردونه ای می نشیند که گوزنی نر آن را حمل می نماید .

در روایات دیگر بیش تر شبیه ایندرا است . و چون او بر گردونه ئی می نشیند . که دو اسب سرخ رنگ آن را حمل می نمایند . 

در برخی روایات نیز ارابه ران ایندرا است . و در چنین حالتی ارابه او از طلا است و هزار اسب آن را می کشند . 

وایو تنها در نقش یک خدای طبیعت پدیدار نمی شود . و دم او زندگی بخش خدایان وانسان هاست .  وایو داماد خدای توشتری (خدای صنعتگر و آهنگر خدایان) می باشد } (کتاب اساطیر هند صفحه 23) 

 

#جغرافیا #علوم_غریبه #وایو #وای #اساطیر

#هند #سوریا #ایندرا 

@soltannasir 

🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪🌪

 

(جغرافیای علوم غریبه در ایران 34)

 

    (داستان تهمورس دیوبند 3)

 

   (ایزد وای , یا ایزد باد کیست ? ) 

 

واژه باد در زبان اوستایی (وات ) بوده این واژه در زبان سنسکریت( زبان هم ریشه اوستایی ) «ووت» می باشد . در پارسی میانه (پهلوی )نیز  به گونه وات بوده است . 

در علم زبان شناسی معمولا واکه های «ب» و «و» به یکدیگر تبدیل می شوند .

چنانچه حرف دوم الفبای عبرانی ها یعنی «ב» در صورت داشتن نقطه ب تلفظ می شود . و بی نقطه آن «و» تلفظ می شود . 

 همچنین در علم زبانشناسی و آواشناسی  واکه «ت» و «د» نیز در بسیاری موارد  به یکدیگر تبدیل می شوند .

چنانچه اقوام گوناگون چین کتاب معروف لائوتزه را  با نام تائو ته جینگ و یا دائو ده جینگ میخوانند .(بنا به زبان ها و گویش های مختلف رایج در این کشور ) یا واژه زرتشت و زردشت که هر دو صورت استعمال می شود . 

به واژه وات برگردیم . این واژه در فارسی امروز با تغیر واکه «و» به «ب» در بخش ابتدایی کلمه و تغییر واکه «ت» به«د» در بخش پایانی کلمه به صورت باد  در آمده است .

همچنین واژه وات در زبان روسی که از درخت بزرگ زبان های آریایی است به صورت «ویت» 

دگردیسی یافته است . در زبان لاتین به گونه «ونتوس» در فرانسه به گونه «ونت» و در انگلیسی به صورت «وایند » windدر آمده است .

هم چنین نام دیگر ایزد «وات» یا «باد» در متون پهلوی ایزد «وای» می باشد . 

واژه «وای» (way) در فارسی میانه (پهلوی) از واژه قدیمی تر «وایو » در زبان اوستایی گرفته شده است . که بنا به نظر محققین به معنای فضا و باد و هم چنین ایزد جنگ است .این واژه در وداها (متون مقدس هندوان )نیز وایو (wayu) می باشد . 

کلمه «view» «ویو»  در زبان انگلیسی نیز به معنای چشم انداز و منظره , احتمالا از ریشه «وایو» اوستایی و سنسکریت به معنای فضا گرفته شده است .

وایو بیشتر به معنای جنبه مینوی(ملکوتی) باد می باشد . ایزد وایو , زیبا و تندرو چون خیال و دارای یکهزار چشم است . گردونه درخشان او را گروهی و گاه دو اسب سرخ یا گلگون می کشند . 

گروه اسبانش به 99 یا 100 و گاه به هزار 

می رسد . او نخستین جرعه از افشره سومه (سومه به سانسکریت و هوم به اوستایی گیاهی مقدس و انرژی زا ) را در آیین ها به عنوان سهم خویش می نوشد . 

او تندرو ترین خدایان است . و در مسابقه ای که برای نوشیدن نخستین جرعه سومه در گرفت , از همه خدایان پیشی جست . او نگهبان سومه است است و به مردمان ناموری , ثروت , اسبان نیکو , گاوان نر و زر می بخشد . او دشمنان را می تاراند و نیازمندان را یاوری می دهد .

«وای» در اوستا از ایزدان نیرومند دین زردشتی است و پانزدهمین یشت به نام اوست . 

او تجسمی است از فضا و همچنین باد که در ابر بارانزا زندگی می آورد .  و در طوفان , مرگ , او یکی از اسرار آمیزترین خدایان آریایی تمدن هند و ایران است . 

در هند باستان او را بر آمده از نفس غول جهانی می دانند , که دنیا از بدن وی ساخته شده است . در ایران هم هورمزد و موجوادات خوب و پارسا برای او قربانی می کنند . و هم موجودات اهریمنی , ولی دعاهای آفریدگار و موجودات خوب مستجاب می شود . و خواسته ویرانگرانه برآورده نمی گردد . 

ایزد «وای» جنگجویی سهمناک و فراخ سینه است . در حالی که جامه نبرد بر تن دارد و مسلح به نیزه ای تیز و جنگ افزاری زرین است . در تعقیب دشمنان خود خطر می کند . تا اهریمن را نابود سازد و از آفرینش اورمزد پاسداری کند . 

در ادبیات زرتشتی «وای» میان تاریکی و روشنی , اورمزد و اهریمن , قرار دارد و از این لحاظ دو جنبه دارد یکی جنبه نیکی و آن بخش زبرین است . که از آن به «وای وه» (وای خوب و سرد ) تغییر می شود و از ایزدان زرتشتی است !  دیگری وای «وتر» یا گرم است . که در بخش زیرین جای دارد !  

از این جهت یک مفهوم بی طرفی در او وجود دارد . در دوران اولیه تصور می کردند که «وای»شخصیت واحدی است. با سیمایی دوگانه 

 نیکوکار و در عین حال شوم . در تفکرات بعدی 

او تبدیل به دو شخصیت شده است . 

وای به (وای خوب ) که بخش زبرین فضا را در اختیار دارد. و ایزد بادهای بارانزا است .  

وای نیکو, جامه زرین , سیمین , گوهر نشان و 

👈جامه ارغوانی 👉 پوشیده است که جامه ارتشتاری است . زیرا او ارتشتار سالار(فرمانده ارتش) مینوان(موجودات مینوی) است . 

 وای بد بخش زیرین فضا را در اختیار دارد . 

یعنی جایی که روان در گذشتگان از آن می گذرد . اوست که جان را از تن جدا می کند . 

بدین جهت «وای وتر » (گرم) دیو مرگ است . 

 

#تهمورس #وای #وایو #باد #جغرافیا #ایزد 

 

@soltannasir 

🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾

تعداد صفحات : 2

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 13
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 181
  • آی پی دیروز : 217
  • بازدید امروز : 234
  • باردید دیروز : 379
  • گوگل امروز : 33
  • گوگل دیروز : 61
  • بازدید هفته : 1,744
  • بازدید ماه : 12,610
  • بازدید سال : 97,922
  • بازدید کلی : 1,166,360