loading...
سلطان نصیر

 

              { درد و دل 75 } 

 

  { تشابه انوار و جغرافیای ادیان 3 } 

 

      { حفظ نور }

 

یکی از مسائلی که در سلوک الی الله  کلید است . مسئله حفظ نور است . سالکی در راه عرفان موفق است که نور اعمال و عبادات خویش را با ظلمت  گناه از بین نبرد . اما توجه داشته باشید که انوار عبادات و اعمال فقط با گناه نکردن حفظ نمی شود . بلکه راه های دیگری نیز برای حفظ انوار اعمال در محل  وجود دارد .

از دوران بسیار کهن مغان مهرپرست ایرانی ، مهرابه های خویش را در دل صخره ها و یا غارها ایجاد می نمودند که ریشه در اسطوره زایش مهر از تخم بزرگ کیهانی داشته است . و صخره نمادی از این تخم بزرگ بوده است . که انوار ایزد مهر هنگام این زایش از تخم (صخره ) خارج می شود . 

اما با این حال این تنها  دلیل این مسئله نبوده است . ساخت بنای معابد مهری در دل کوه و در درون غارها این امکان را به مغان مهری می داده است که انوار حاصل از عبادات خویش را در آن حفظ نمایند . زیرا نور عبادات اگر چه لطیف و مثالی است . اما با این حال نمی تواند از  اشیاء ضخیم عبور نماید . و بخش زیادی از انوار در بر خورد با اجسام ضخیم در محل تولید نور باقی می ماند .

 مهرابه ها در غارها یا در دل زمین ساخته می شد و معمولا یک در ورودی بزرگ داشت . و بعضا کانال هایی برای عبور  هوا و آب داشت . 

مغان در درون این مهرابه ها ریاضات می کشیدند . انوار حاصل از این  ریاضات و عبادات چون راه چندانی به بیرون نداشت . اکثرا در محل مربوطه حفظ می شد . و این مسئله باعث می شد که به مرور زمان نورانیت آن مکان افزایش یابد . و  انواری که با سالها  عبادت ، در آن محل ایجاد می شد ، در آنجا تجمع و حفظ شود .در نتیجه سالکین جدیدی که به آن محل برای سلوک راه و رسم مهری وارد می شدند . سرعت سیرشان سریع تر می شد . 

و این نور حتی پس از تخریب اکثر  مهرابه ها  در دوران قدرت موبدان زرتشتی در ایران  و حتی پس از آن یعنی در دوره اسلامی نیز در محل باقی بوده است . 

چنانچه حافظ شیرازی می گوید : 👇👇👇

 

در خرابات مغان نور خدا می‌بینم

 

این عجب بین که چه نوری ز کجا می‌بینم

 

بر  اساس معماری مهرابه ها  بوده است که صوفیان در شکل ساختمان خانقاه های خویش ، چله خانه و خلوت خانه  را به صورت فضای کوچکی می ساختند و معمولا  در جلوی آن پرده ای آویخته می شده است . تا سالکین هنگامی که در آن به ذکر می پردازند . انوار در همان محل خلوت بماند . و محل خلوت نورانی تر شود . 

 

نکته 1 : در داستان شیخ علاالدوله سمنانی که از نفحات نقل شد که  وی (سمنانی )در خلوت جنید بغدادی ذوق بیشتری ، نسبت به  مزار وی (جنید )می یافت . هم علت این امر ، به نظر فقیر بیشتر همین مسئله حفظ نور است . زیرا انوار ذکر در خلوت تا سالیان سال باقی می مانند بخصوص آنکه اگر این انوار تمدید شود . و انوار خلوت جنید سالهای سال توسط صوفیان صافی که در آن محل خلوت می کردند  تمدید می شد .  

نکته 2 : صوفیان در خلوت خانه های خانقاه ها معمولا تنها به یک ذکر (خفی)  می پرداختند . (معمولا ذکر لااله الا الله ) 

و پرداختن به اذکار مختلف و متفاوت را جز در تعقیبات نمازهای یومیه درست نمی دانستند . و از نظر آنان پرداختن به اذکار متفاوت ، باعث به تاخیر افتادن باب مکاشفات و مشاهدات بوده است .

حق با صوفیان است . زیرا اذکار متفاوت دارای انوار متفاوت می باشد . و این انوار متفاوت روند رسیدن به کشف کلی را به تاخیر می اندازد .  

 

نکته مهم 3 : پیشتر گفتیم که حضور اولیه یهودیان در ایران به دوره پس از وفات سلیمان(ع) بر می گردد . 

آنان از همان زمان با آیین مغان آشنا شدند . و به مرور زمان  از آن تأسی گرفتند . یکی از مسائلی که خاخام های یهودی بخوبی دریافتند این است که حکم دادند که خانه یهودیان از محل کنیسه نباید از مقدار مشخصی بیشتر  باشد . از آنجا که یهودیان در کشور های دیگری نظیر ایران ساکن بودند . که در آن دین غالب و نور غالب (دین و نور ) زرتشیت بوده است . این حکم به آنان کمک می نمود که انوار عبادات خویش را  در یک منطقه خاص از شهر به مرکزیت کنیسه جمع نمایند . 

همچنین بعضی قبالیست های یهودی ساکن شهرهای اصفهان و تهران و شیراز و مشهد در منازل  خویش پنجره هایی چوبی  دارند که از درون بسته می شود . 

تا انوار عباداتشان از خانه خارج نشود . 

علت این امر دو مسئله است . یکی حفظ نور عبادات خود تا پیشرفتشان سریع تر شود . و دیگر برای جلوگیری از شناسایی توسط اولیاء الله در عالم اسلام اینکار را انجام می دهند . 

 زیرا ، نور عبادات اهل سلوک علی الخصوص اگر دارای مکاشفات و مشاهدات باشد . برای اهلش دیده می شود . 

عزیران توجه داشته باشید که قبالیست های یهودی نیز از همین روش در شهرهای بزرگ ، استعدادهای خاص معنوی جهان اسلام را شناسایی می نمایند . 

 

 

#جغرافیا #حفظ_انوار #مهرابه #مغان 

#نور #حافظ #یهودیان 

 

@soltannasir 

🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞🌞

            { پیام بازرگانی 8} 

 

  { پیشنهاد ازدواج جنیان به سالکین و امتحان سلوکی 2 } 

 

ادامه ...👇👇👇

{  ... بی درنگ عازم مسجد سهله شدم و در آنجا افراد مشخصی را دیدم که در فراق مولای خود امام زمان (عج) ناشکیبی می کنند و با جامه های خاک آلوده زاری می کنند و امام خود را می طلبند. به سراغ آنها رفتم و آنان را از خاک بر گرفتم و به شیوه ای که می دانستم با آنان همدلی کردم و دلداریشان دادم و حالت بی قراری را با عنایت علوی از آنان گرفتم و بعد با هم از مسجد بیرون آمدیم.

ماشین بنز مدل بالای آنان حاکی از

تمکن مالی شان بود. 

همین که خواستند حرکت کنند دیدم که باطنا باید آنان را همراهی کنم و به ناچار سوار ماشین سواری آنان شدم.

منزل آنان در بغداد بود و شتابان به جانب بغداد می تاختند بی آنکه حرفی در میان ما مبادله شود. به بغداد رسیدیم و عازم منزل آنان شدیم.

آنان پس از توقف کوتاهی که در منزل کردند بدوت هیچ قول و قراری مرا یکه و تنها در آن خانه باشکوه و مجلل باقی گذاردند و از خانه بیرون رفتند!

لحظات به کندی می گذشت و من حیران کار خدا که برای چه باید در این خانه تنها بدانم؟ با اینکه دلم از وقوع حادثه ای شگرف و دشوار خبر می داد، ولی کیفیت این حادثه برایم مشخص نبود و خود را برای رویارویی مردانه با آن آماده می کردم. 

چیزی نگذشت که شش دختر زیبا روی و جوان اطراف مرا احاطه کردند و هر کدام مرا به قبول همسری فرا می خواندند! بی اختیار به یاد شعر معروف خواجه شیراز افتادم که خود را حریف چه میدانی می دیده و تنها چیزی که او را از این کار باز می داشته فقر زاهدی بوده است:👇👇👇

 

شهری است پر کرشمه و خوبان ز شش جهت

چیزیم نیست ورنه خریدار هر ششم!

 

ولی بی درنگ به یاد آخرین بیت این غزل افتادم و از ظنی که در حق حافظ برده بودم خود را ملامت کردم:

 

حافظ! عروس طبع مرا، جلوه آرزوست

آیینه ندارم، از آن آه می کشم!

 

چرا که مجذوب سالک نمی تواند یک روز را حتی بدون جلوه دوست پشت سر بگذارد و این تجلی هاست که سالک را به ادامه راه تشویق می کند و خستگی راه را از تن او باز می گیرد، و به هر حال شاعرانگی حافظ را نباید به حساب رفتارهای سلوکی او گذاشت و آنها را با باورهای دینی و معرفتی او یکی گرفت.

 

با حضور این دختران زیبا روی چنان غافلگیر شده بودم که برای لحظاتی خود را فراموش کردم ولی خیلی زود به خود آمدم و بر خویش نهیب زدم که:

جعفر! به چه می اندیشی؟! 

مبادا شرم حضور از ادامه راه بازت دارد؟ 

و با سکوت معنی دار خود این لعبتان را دلخوش داری؟! 

و به یاد آورم که مردان خدا به هنگام رویارویی با چنین صحنه های تکان دهنده ای از چه شیوه هایی استفاده می کرده اند لذا با عزمی چند و اراده ای خلل ناپذیر، مردانه دست رد بر سینه خواسته های آنان زدم و در برابر درخواست های آنان مقاومت کردم. 

ولی این آزمون الهی یک امتحان زود گذر نبود و به مدت شش ماه در آن منزل عملا زندانی بودم و نمی توانستم آنجا را ترک کنم چرا که فکر می کردم تنها مرد این خانه منم و حفظ نوامیس این دختران بر عهده من نهاده شده است و من باید با این ریاضت دشوار و کمر شکن کنار بیایم.

در این شش ماه روزی نبود که این دختران بنحوی از انحاء بر سر راه من قرار نگیرند و دلبری نکنند ولی با عنایت خداوندی و استعانت از پیشگاه علوی توانستم از این ورطه نیز جان سالم به در ببرم و هنگامی که یاران نیمه راه و جوان های دل آگاه از راه رسیدند و مشاهده کردند که در مدت غیبت طولانی آنان، هیچ چیزی تغییر نکرده است و همه چیز بر سر جای خود است به حیرت افتادند و دریافتند که ((جعفر)) در صفت ((امانت داری)) ممتاز است و یوسفی است که با عشوه زلیخاوشان از راه نمی رود:

 

از ما بگو نگار فسونکار شهر را

ما یوسفیم و، ناز زلیخا نمی کشیم

 

دامن کشیده ایم ز دست بتان ولی 

دست طلب ز دامن مولا نمی کشیم

 

پروانه ایم و، طالب دلدار یکدلیم 

ما ناز شمع انجمن آرا، نمی کشیم

 

و پس از توفیق در این آزمون دشوار و دامنه دار الهی بود که خود را بیش از گذشته رهین امدادهای غیبی و عنایات علوی می دیدم و آن چند جوان که اسیر بهتی فراگیر شده بودند مرا در نهایت عزت و احترام به نجف اشرف باز گرداندند و رفتند. } 

نکته : در مورد این مسئله که جعفر آقا در منزل ماندند تا دختران جوان تنها نمانند . باید بگویم که این مسئله احتمالا از تغییراتی است که در داستان ایجاد شده و ایشان از باب امتحان ماندند همانگونه که باطنا سوار ماشین آن محبان شدند .  

نکته 2:  یکی از مواردی که فقیر از نزدیک در این باب مشاهده نمودم .

 یکی از خلفای طریق قادریه بود که پس از طی مراحلی از سلوک خویش دختران جنی به وی پیشنهاد ازدواج دادند و با کمک یکی دیگر از خلفای کار کرده در منطقه کردستان و شخصی دیگر  این مرحله را به سلامت سپری نمود .

 

#پیام_بازرگانی #جعفر_آقا_مجتهدی  #پیشنهاد_ازدواج_جنیان #حافظ 

 

@soltannasir 

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

 

               {پیام بازرگانی 7} 

 

 { پیشنهاد ازدواج جنیان به سالکین و امتحان سلوکی }

 

یکی از افرادی که در دوره سلوکی خویش پیشنهاد ازدواج از سوی این فرومایگان به وی داده شد حاج شیخ جعفر آقای مجتهدی بوده است  که داستان وی در جلد اول کتاب در محضر لاهوتیان آمده است . که متاسفانه این داستان به صورت درست در کتاب نیامده است .  پیشتر گفته شد که فقیر با وجود ارادت به جناب آقای مجاهدی و زحمتی که ایشان در باب ثبت زندگانی جعفرآقای مجتهدی و همچنین احیای گنجینه  اشعار آیینی نموده اند . اما با این حال چهره ای که ایشان از جناب شیخ جعفر مجتهدی نشان داده اند . فقط یک جنبه از وجود ایشان است . و ایشان  تعمدا بعضی از جنبه های شخصیت ایشان را پنهان نمودند . شاید بدلیل بعضی انتقادهایی که به ایشان (جعفرآقا) و شیوه سلوکی ایشان می شده است . 

همچنین فقیر پیشتر گفته ام که شیوه سلوک توحیدی بزرگانی نظیر آیت الله سید علی قاضی و حاج سیدهاشم حداد را بر سایر معاصرین ترجیح می دهم . 

یکی از مسائلی که در باب ثبت  زندگی نامه بزرگان بخصوص (اهل سلوک ) به چشم می خورد . این است که هر شاگردی زندگی  استاد را از دید خویش روایت می نماید . و متاسفانه فکر می نماید که بر تمام جنبه های شخصیت وجودی استاد خویش اشراف دارد . 

حال آنکه چنین چیزی درست  نیست ! 

برای مثال علامه طهرانی در کتاب مهرتابان در مورد علامه طباطبایی می گوید که ایشان به علوم غریبه وارد بودند ولی دیده نشد که استفاده نمایند ! 

خب علت این امر علاقه خاص علامه طهرانی به مباحث سلوکی و عرفانی بوده است . و ایشان (علامه طباطبایی) با علامه طهرانی بیشتر در این باب صحبت می نمودند . حال آنکه  فقیر شخصی از  شاگردان علامه طباطبایی را از نزدیک دیده ام که در بعضی از  علوم غریبه و خفیه , چندین سال شاگرد ایشان بوده است . بنابراین بعضی زوایای  شخصیتی  بزرگان ممکن است از دید بهترین شاگردان ایشان پنهان بماند . 

در مورد داستانی که در ادامه خواهید خواند فقیر اطلاع ندارم که این داستان توسط جعفرآقای مجتهدی برای جناب مجاهدی یا شخصی دیگر بدین گونه نقل شده است . یا اینکه جناب مجاهدی  اصل داستان را می دانسته اند و تعمدا در آن تغییراتی داده اند . 

اما تا آنجا که فقیر اطلاع دارم . جعفر آقای مجتهدی در این داستان پیشنهادی از سوی دختران ملوک جنی داشته اند و پیشنهاد آنان را نپذیرفتند . اما نویسنده محترم داستان را نصفه و نیمه نقل نموده است . و با خواندن داستان خواننده محترم فکر می نماید که شش مرد شیخ جعفر را با شش دختر جوان که ناموس آنها یا ناموس شخص دیگری است تنها گذاشته اند و شیخ جعفر با پیشنهاد عشق آنان مواجه شده است . 

و دست رد به خواست ودلبری های این دختران زیبا رو زده است .

شما خواننده محترم در نظر بگیرید که آیا ممکن است که شخص یا اشخاصی که عاشق امام زمان هستند  برای امتحان یک سالک جوان شش دختر جوان را وسیله قرار دهند و از این دختران بخواهند که این سالک را به خود دعوت نمایند ? آیا چنین امتحان یا امتحاناتی شرعی می باشد ? در واقع نویسنده محترم جناب مجاهدی بهتر بود که این داستان را نقل نمی نمود و اگر تصمیم بر نقل داشتند حقیقت را کامل بیان می نمودند . 

اما داستان به نقل از مقدمه کتاب در محضر لاهوتیان جلد اول 👇👇👇

 

{ یک حادثه عجیب } 

 

 { حضرت آقای مجتهدی از حادثه ای شگرف و امتحان عجیبی که بر ایشان در نجف اشرف پیش آمده بود چنین گفتند: 

 

در هنگام حضور در حرم نورانی حضرت امیر علیه السلام و در اثنای زیارت، صدای محبوب عاشقان، مولایم علی علیه السلام را شنیدم که فرمود:

جعفر! هم اکنون به جانب مسجد سهله حرکت کن، در آن جا چند تن از شیفتگان لقای حضرت صاحب الامر (عج) را خواهی دید که از فرط بی قراری بر روی خاک می غلطند، وظیفه تو رسیدگی به وضیعت آنها است . ...  } 

 

 

 

ادامه در 👇👇👇

 

#جعفر_مجتهدی #جنیان #حافظ #شش_جهت #حوران #پیام_بازرگانی 

 

@soltannasir

❤️💛💚💙💜💖❤️💛💚💙💜💖

 

  (تقابل نور و ظلمت در آخرالزمان ) 

 

{وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا (81) الاسراء}

{و بگو حق آمد و باطل نابود شد آرى باطل همواره نابودشدنى است}

قسمت هایی از تفسیر این آیه به نقل از استاد مرحوم فقیر .👇👇👇👇👇👇👇👇

{آنگاه که کدورت از آفاق تا انفس از بالا تا پایین منشور گردد کدورت دلها💔 نیز زیاده گردد . و تیرگی همه جا منتشر گردد . 

تکثر هر چه تیرگی است , جهان را به هبوط کشانیده تا روز موعود که میعاد کنندگان و میثاق بستگان در روز نخست در صفوف خود ایستاده و دو صف حق از باطل جدا تشکیل شده و حق بر باطل خط بطلان کشیده . }

منظور از میثاق بستگان در روز نخست یاران و اصحاب حضرت صاحب الامر  هستند که در عالم ذر یا همان عالم ارواح  در عهد الست از دستان حضرتش ساغر نوشیده اند و با حضرتش عهد بسته اند که در این عالم یاور حضرتش باشند .

در واقع زبان حال یاران حضرتش این شعر حافظ شیرازی است . که بعید نیست در مورد حضرتش باشد  

👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇

 

تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود 

سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود 

حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است 

بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود

 

#تقابل_نور_و_ظلمت 

#صاحب_الامر

#حافظ

@soltannasir 

💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘💘

 

در طول تاریخ بین فرق اسلامی همواره کشمکش بوده که کدام فرقه بر حق است ? و دعواها و مجادلات بسیاری بابت این حدیث بوجود آمده و هر فرقه خود را فرقه ناجیه نامیده است و بقیه را به باطل بودن و دوزخی بودن محکوم نموده است 
نظیر : باید دانست که همگی ملتها هفتادوسه اند، یکی از آن سنت و جماعت و هفتادودو سوای آن , در اصل شش گروه اند: رافضیه ، خارجیه ، جبریه ، قدریه ، جهمیه ، مرجیه ،و هر گروهی از اینان (6فرقه اصلی ) خود به 12 فرقه تقسیم می شود (غیاث اللغات ) 
همانطور که می بینید نویسنده مذهب اهل سنت و جماعت را حق دانسته و بقیه را باطل می داند 
اما حافظ شیرازی در شعر معروف خویش می گوید 
جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه 
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند 
یعنی هفتاد دو فرقه بر اساس پنداشت های ذهنی خویش با هم مناظره می نمایند. ما عرفا حقیقت را می بینیم فرقه حق ما عرفا هستیم بقیه ره افسانه زدند و بافتن ,ما عرفا یافتیم 
#حافظ
#غیاث اللغات 
#فرق اسلامی 
#مجادلات 
telegram.me/soltannasir
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 77
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 353
  • آی پی دیروز : 152
  • بازدید امروز : 868
  • باردید دیروز : 293
  • گوگل امروز : 6
  • گوگل دیروز : 44
  • بازدید هفته : 4,898
  • بازدید ماه : 4,898
  • بازدید سال : 103,436
  • بازدید کلی : 1,171,874