loading...
سلطان نصیر

            { پیام بازرگانی 8} 

 

  { پیشنهاد ازدواج جنیان به سالکین و امتحان سلوکی 2 } 

 

ادامه ...👇👇👇

{  ... بی درنگ عازم مسجد سهله شدم و در آنجا افراد مشخصی را دیدم که در فراق مولای خود امام زمان (عج) ناشکیبی می کنند و با جامه های خاک آلوده زاری می کنند و امام خود را می طلبند. به سراغ آنها رفتم و آنان را از خاک بر گرفتم و به شیوه ای که می دانستم با آنان همدلی کردم و دلداریشان دادم و حالت بی قراری را با عنایت علوی از آنان گرفتم و بعد با هم از مسجد بیرون آمدیم.

ماشین بنز مدل بالای آنان حاکی از

تمکن مالی شان بود. 

همین که خواستند حرکت کنند دیدم که باطنا باید آنان را همراهی کنم و به ناچار سوار ماشین سواری آنان شدم.

منزل آنان در بغداد بود و شتابان به جانب بغداد می تاختند بی آنکه حرفی در میان ما مبادله شود. به بغداد رسیدیم و عازم منزل آنان شدیم.

آنان پس از توقف کوتاهی که در منزل کردند بدوت هیچ قول و قراری مرا یکه و تنها در آن خانه باشکوه و مجلل باقی گذاردند و از خانه بیرون رفتند!

لحظات به کندی می گذشت و من حیران کار خدا که برای چه باید در این خانه تنها بدانم؟ با اینکه دلم از وقوع حادثه ای شگرف و دشوار خبر می داد، ولی کیفیت این حادثه برایم مشخص نبود و خود را برای رویارویی مردانه با آن آماده می کردم. 

چیزی نگذشت که شش دختر زیبا روی و جوان اطراف مرا احاطه کردند و هر کدام مرا به قبول همسری فرا می خواندند! بی اختیار به یاد شعر معروف خواجه شیراز افتادم که خود را حریف چه میدانی می دیده و تنها چیزی که او را از این کار باز می داشته فقر زاهدی بوده است:👇👇👇

 

شهری است پر کرشمه و خوبان ز شش جهت

چیزیم نیست ورنه خریدار هر ششم!

 

ولی بی درنگ به یاد آخرین بیت این غزل افتادم و از ظنی که در حق حافظ برده بودم خود را ملامت کردم:

 

حافظ! عروس طبع مرا، جلوه آرزوست

آیینه ندارم، از آن آه می کشم!

 

چرا که مجذوب سالک نمی تواند یک روز را حتی بدون جلوه دوست پشت سر بگذارد و این تجلی هاست که سالک را به ادامه راه تشویق می کند و خستگی راه را از تن او باز می گیرد، و به هر حال شاعرانگی حافظ را نباید به حساب رفتارهای سلوکی او گذاشت و آنها را با باورهای دینی و معرفتی او یکی گرفت.

 

با حضور این دختران زیبا روی چنان غافلگیر شده بودم که برای لحظاتی خود را فراموش کردم ولی خیلی زود به خود آمدم و بر خویش نهیب زدم که:

جعفر! به چه می اندیشی؟! 

مبادا شرم حضور از ادامه راه بازت دارد؟ 

و با سکوت معنی دار خود این لعبتان را دلخوش داری؟! 

و به یاد آورم که مردان خدا به هنگام رویارویی با چنین صحنه های تکان دهنده ای از چه شیوه هایی استفاده می کرده اند لذا با عزمی چند و اراده ای خلل ناپذیر، مردانه دست رد بر سینه خواسته های آنان زدم و در برابر درخواست های آنان مقاومت کردم. 

ولی این آزمون الهی یک امتحان زود گذر نبود و به مدت شش ماه در آن منزل عملا زندانی بودم و نمی توانستم آنجا را ترک کنم چرا که فکر می کردم تنها مرد این خانه منم و حفظ نوامیس این دختران بر عهده من نهاده شده است و من باید با این ریاضت دشوار و کمر شکن کنار بیایم.

در این شش ماه روزی نبود که این دختران بنحوی از انحاء بر سر راه من قرار نگیرند و دلبری نکنند ولی با عنایت خداوندی و استعانت از پیشگاه علوی توانستم از این ورطه نیز جان سالم به در ببرم و هنگامی که یاران نیمه راه و جوان های دل آگاه از راه رسیدند و مشاهده کردند که در مدت غیبت طولانی آنان، هیچ چیزی تغییر نکرده است و همه چیز بر سر جای خود است به حیرت افتادند و دریافتند که ((جعفر)) در صفت ((امانت داری)) ممتاز است و یوسفی است که با عشوه زلیخاوشان از راه نمی رود:

 

از ما بگو نگار فسونکار شهر را

ما یوسفیم و، ناز زلیخا نمی کشیم

 

دامن کشیده ایم ز دست بتان ولی 

دست طلب ز دامن مولا نمی کشیم

 

پروانه ایم و، طالب دلدار یکدلیم 

ما ناز شمع انجمن آرا، نمی کشیم

 

و پس از توفیق در این آزمون دشوار و دامنه دار الهی بود که خود را بیش از گذشته رهین امدادهای غیبی و عنایات علوی می دیدم و آن چند جوان که اسیر بهتی فراگیر شده بودند مرا در نهایت عزت و احترام به نجف اشرف باز گرداندند و رفتند. } 

نکته : در مورد این مسئله که جعفر آقا در منزل ماندند تا دختران جوان تنها نمانند . باید بگویم که این مسئله احتمالا از تغییراتی است که در داستان ایجاد شده و ایشان از باب امتحان ماندند همانگونه که باطنا سوار ماشین آن محبان شدند .  

نکته 2:  یکی از مواردی که فقیر از نزدیک در این باب مشاهده نمودم .

 یکی از خلفای طریق قادریه بود که پس از طی مراحلی از سلوک خویش دختران جنی به وی پیشنهاد ازدواج دادند و با کمک یکی دیگر از خلفای کار کرده در منطقه کردستان و شخصی دیگر  این مرحله را به سلامت سپری نمود .

 

#پیام_بازرگانی #جعفر_آقا_مجتهدی  #پیشنهاد_ازدواج_جنیان #حافظ 

 

@soltannasir 

❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 141
  • آی پی دیروز : 225
  • بازدید امروز : 414
  • باردید دیروز : 399
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 80
  • بازدید هفته : 2,144
  • بازدید ماه : 6,317
  • بازدید سال : 79,606
  • بازدید کلی : 1,148,044