loading...
سلطان نصیر

 

   (جغرافیای علوم غریبه در ایران 7) 

 

                (قزوین و علوم غریبه 5)     

  

 

مرحوم علامه حاج سید ابوالحسن حافظیان، شرح این ماجرای شگرف و اثر گذار را در یک مثنوی زیبا به بند کلمات کشیده است که بدان اشاره می گردد:👇👇👇👇👇👇👇

 

بعد حمد خدا و نعت رسول

یا درود و سلام های قبول

از بزرگان دین نمایم یاد

حق کند روح آن بزرگان شاد

ای جوان خدمت بزرگان کن

نفس اماره را به فرمان کن

بهر خدمت همیشه حاضر باش

گر قبولت کنند شاکر باش

این نخود خود به خود نخود نشده 

تا نه بی خود شده است خود نشده 

گوش بگشا روایتی گویم

روح افزا حکایتی گویم

مجتبی شیخ عالم و استاد

صاحب معرفت قرین سداد

اگه از حکمت ائمه دین

واقف رازهای شرع مبین

واجدسر حکمت ایمان

اوستاد معارف قرآن

در جوار رضا به فیض خفی

گشته آگه زحکمت رضوی

برگذشت از علوم عرفانی

وز رسوم و فنون یونانی

جان سوی مطلع حقایق داشت

سر به درگاه علم صادق داشت

از خراسان چو خور فروزان گشت

چون فروزان زعلم قرآن گشت

بد مربی به جمع اهل صفا

راه اموز سر ملک بقا

روزگاری که یار من بودی

متوجه به کار من بودی

روزی از روی لطف و مرحمتی

بعد شرحی و مدح و منقبتی

گفتی از گفته های گاه و گهی

که نگویند کسی به سال و مهی

دادی از جان ودل جوانی را

حضرت شیخ اصفهانی را

خدمتش کردی از دل و از جان

پنج سالت گشت قدر بدان

هر چه باید از او رسد برسید

دهمت از صمیم قلب نوید

حالیا یک سفر به قزوین کن

قلب پاکیزه را تو تزیین کن

یک تن از اولیاء بیا و ببین

اوستادی بزرگ و پیر مبین

بین چه دریای علم و فضل و کمال

واقف رازها زقبل سؤال

متخلق به خلق و خوی نبی(ص)

هر چه خواهد دلی از او شنوی

اولین، نیت زیارت کن

پس به شاگردیش اطاعت کن

نه سری و جُنید بغدادی

سیّد موسی که بود زرآبادی

راد مردی بزرگوار و علیم

صاحب نفس مطمئن و حکیم

متّحد، متّفق، شدیم روان

تا رسد دستمان بر آن دامان

سال هجرت رسیده به چهل و هشت

که چنین روز آمد و بگذشت

چون رسیدم به خدمتش حیران

شدم از آن فرشته انسان

نور از صورتش بدی ساطع

لمعاتٌ لوامعٌ لامع

خُلق او خِلقتی زخُلق عظیم

نفس او بهجتی ز نفس کریم

در حقیقت نمونه ای ز امام

گه رکوع و سجود و گه به قیام

گه به درد عوام همدرد او

گه به هر جمع همچو یک فرد او

بگرفته است ز سر تعظیم

از خدای علیم او تعلیم

موسوی دست و عیسوی مسند

به شریعت، شریعت احمد(ص)

حامی علم و عدل و رفق و داد

ما حی ظلم و جور و استبداد

علم او را چنان کنم تعریف

که نگردد حقیقتی تحریف

من زعلمش کجا توانم گفت

خاصه زان علم ها که بود نهفت

من زخور آفتاب می دیدم

در حقیقت حجاب می دیدم

بگذرم از بیان حال او

ندرم پرده مقال او

من و سلوی ز سفره اش خوردم

ظرف خود را پرنمودم و بردم

لوح «صد در صد» از یکی وردش

بردم از یک نظر ز شاگردش

یک نگه او نمود و گفت بگو

وحده لا اله الا هو

 

#قزوین #زرآبادی #حافظیان #جغرافیا 

#علوم_غریبه #نخودکی 

 

@soltannasir 

🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 118
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 481
  • آی پی دیروز : 163
  • بازدید امروز : 1,343
  • باردید دیروز : 440
  • گوگل امروز : 31
  • گوگل دیروز : 46
  • بازدید هفته : 2,774
  • بازدید ماه : 2,774
  • بازدید سال : 101,312
  • بازدید کلی : 1,169,750