loading...
سلطان نصیر
نویسنده مقالات کانال تلگرام سلطان نصیر بازدید : 104 پنجشنبه 08 فروردین 1398 نظرات (0)

@soltannasir

 

        {پیوند اسطوره با دین 278}

 

       {ذوالقرنین قرآن کیست 37}

 

         {احادیث ذوالقرنین 26}

 

 {نگاهی به اساطیر میان رودان و ارتباط آن با صور فلکی آسمان شب 1}

 

ادامه...👇

 

خواننده گرامی دانش پیشرفته آنوناکی ها و در راس آنان ایزد انلیل را که در دورانی نسبتا طولانی رئیس و سرور ایزدان میان رودان بوده است را در آفرینش کلنگ طلایی ملاحظه نمودید. این یک نمونه از صدها نمونه در اساطیر میان رودان است که نشان می دهد آنوناکی ها ابداً شباهتی به آنچه طرفداران نظریه فضانوردان باستانی می گویند ندارند. هر کسی که با متن الواح اندکی آشنایی داشته باشد. چنین روایت هایی را در جای جای متون اسطوره ای ملاحظه می نماید در اساطیر میان رودان از ایزدان کشاورزی و چوپان و هوا و انواع قوای طبیعی و کواکب یاد شده است. بسیاری از این ایزدان در واقع شبه صورت های فلکی در نزد مردمان جهان باستان بوده اند. که پیشینیان از صورت آنان بت ها می ساختند و آنها را می پرستیدند. کیش ستاره پرستی مهمترین کیش دوران باستان علی الخصوص در میان رودان بوده است که حضرت ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) نیای بزرگ اعراب و عبرانی ها و پدر ادیان توحیدی ابراهیمی (کلیمی، نصاری، اسلام) مقابل این کیش (ستاره پرستی) ایستادگی نمودند و مردم زمان خویش را به سوی توحید خداوندی و خالق خورشید و ماه و کواکب و کل جهان مادی و معنوی رهنمایی نمودند.   طرفداران نظریه فضانوردان باستانی آنچنان از دانش پیشرفته آنوناکی ها و دانش ژنتیک و یوفوی آنان سخن می گویند و لاطائلاتی را به هم می بافند که مرغ پخته در دیگ خنده اش می گیرد. بارها گفته ام و اکنون نیز می گویم نباید بین مبحث وجود یوفو _چه در حال و چه در دوران کهن_ و مبحث اساطیر باستانی ملل خلط شود. اشتباهی که متاسفانه طرفداران نظریه فضانوردان باستانی در غرب به نظر فقیر آگاهانه و در موارد اندکی ناآگاهانه انجام می دهند و با قدرت رسانه ای خویش و ساخت مستندهایی نظیر ما و فرازمینی ها و ... حقیقت را منحرف می کنند. 

اینکه در بعضی تمدن ها نگاره هایی شبیه به یوفو وجود دارد ارتباطی با ایزدان تمدن ها و موجودات اسطوره ایشان ندارد و نباید بین اساطیر تمدن های کهن و یوفو خلط نمود زیرا اساساً دو مبحث جدای از هم می باشند. 

 

 

اما انلیل که از الواح میان رودان اینگونه بر می آید که روزگاری رهبر و رئیس ایزدان میان رودان بوده در نظر این مردمان، ایزد و رب النوع صورت فلکی عوا یا گاوران بوده است. به فقرات زیر در باره انلیل توجه فرمایید: 👇

 

{ انلیل (اللیل) Enlil (Ellil)

 

انلیل (اللیل اکدی) یکی از مهمترین خدایان در مجموعه خدایان معابد اصلی  pantheon بین النهرین به شمار می رود. بنابر یک شعر سومری ختی خدایان دیگر، در مقابل شکوه و جلال او به حساب نمی آمدند. گاهی گفته می شود که او از اخلاف ان An و برادر الهه ارورو Aruru است. 

همچنین توصیف شده که وی سلف انکی Enki و نین کی Ninki (《خداوندگار و بانوی زمین》) بوده، و ارتباطی به خدا انکی Enki ندارد. 

همسر وی (انلیل) نین لیل Ninlil (یا سود sud) می باشد. در میان فرزندان انلیل Enlil می توان به الهه اینانا Inana و خدایان ادد Adad (ایشکور Iskur)، نانا_  سوئن Suen _ Nanna، نرگل Nergal، پبیلسگ Pabilsag، نوسکو Nusku، اوتو Utu (شمش shamash)، اورش Urash، زببه Zababa و انوگی Ennugi، اشاره کرد. نوسکو Nusku، وزیر انلیل Enlil است. مرکز بزرگ پرستش انلیل، معبد ا_کور E_kur (《خانه کوهستان》) در نیپور Nippur واقع در حاشیه شمالی سومر بوده و اغلب مواقع انلیل Enlil، 《کوهستان عظیم》 و 《پادشاه سرزمینهای نامساعد》خوانده می شد که احتمالا در ارتباط با سلسله جبال زاگرس بوده است. دیگر تمثیلهایی که برای توصیف شخصیت وی به کار می روند به قرار زیر است: پادشاه، خداوند تعالی، پدر و خالق، 《طوفان سهمناک》 و 《گاو وحشی》 و نیز به طور قابل ملاحظه ای «سوداگر». گاهی او را به نام نونمنیر Nunamnir نیز می خواندند. با وجودی که در یک متن به او به عنوان 👈باد شرق و باد شمال اشاره شده، شواهدی مبنی بر ارتباط نام انلیل با لیلا Lila/لیلو lilu/ یا دیو باد صحرا، در دست نیست. کاسی ها، اللیل را در پایتختشان یعنی دور _ کوریگلزو Dur_Kurigalzu  (اقر غوف امروزی)، می پرستیدند. از نظر ستاره شناسی اللیل Ellil با صورت فلکی 👈عوا، هماهنگ بود. نماد اللیل Ellil در هنر نو _آشوری، 👈کلاه شاخدار horned cap است.  } (کتاب فرهنگنامه  خدایان، دیوان و نمادهای بین النهرین باستان مدخل انلیل صفحات ۱۳۰ و ۱۳۱) 

 

نکته1: به وجود تاج شاخدار برای ایزد انلیل توجه نمایید. تاج شاخدار در میان رودان تاج ایزدان بوده و ذوالقرنین قرآن نیز احتمالاً این تاج معروف را بر روی سر خویش می گذاشته است. 

 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌞🌝🌛🌜

@soltannasir

 

    {پیوند اسطوره با دین 247 } 

 

     {ذوالقرنین قرآن کیست ? 6 } 

 

  {مغرب الشمس و مطلع الشمس 1}

 

ادامه...👇

 

در آیات قرآن مجید و عزیز به سفر ذوالقرنین به مکان مغرب الشمس «حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ... » و مطلع الشمس «حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَطْلُعُ عَلَى قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِهَا سِتْرًا» اشاره شده است ! اما به راستی مغرب الشمس و مطلع الشمس کجاست ? پاسخ به این سوال، سالها ذهن مفسرین قرآن مجید و عزیز را به خود مشغول نموده است. آیا خورشید از مکانی طلوع می نماید ?! و در مکانی دیگر غروب می نماید ?!

جمله مفسرین _تا آنجا که فقیر دیده ام_ مغرب الشمس را غربی ترین نقطه عالم و مشرق الشمس را شرقی ترین نقطه عالم در نظر گرفته اند. زیرا ما به عنوان ناظر زمینی می بینیم که خورشید هر روز از سمت مشرق طلوع می نماید و در جهت مغرب غروب می نماید. 

اما اینجا باید پرسید که اساساً در فلکیات کروی چه هیئت قدیم بطلمیوسی (زمین کروی و ثابت) و چه فلکیات جدید کوپرنیکی (خورشید مرکزی) غربی ترین و شرقی ترین نقطه عالم کجاست ? 

در پاسخ شاید گفته شود که منظور حق تبارک تعالی از مغرب الشمس غربی ترین نقطه عالم در نزد قدما یعنی جزایر خالدات در غرب آفریقا در اقیانوس اطلس است و منظور از مطلع الشمس شرقی ترین نقطه عالم در نزد قدما است که با کشور آفتاب تابان ژاپن تطابق دارد ! این پاسخ تا حدی معقول به نظر می رسد اما اشکال مهم آن این است که  با اسناد تاریخ بشر مطابقت ندارد. یعنی تاریخ بشر پس از طوفان بزرگ بر اساس اسناد گواهی نمی دهد که پادشاهی به سر حد جزایر خالدات در غرب دست یافته باشد و در آنجا با مردمی مبارزه نموده باشد و عده ای را عذاب نموده باشد ! و سپس توانسته باشد تا حدود کشور ژاپن سفر نماید. حتی حکومت افسانه ای سلیمان نبی حشمت الله بنا بر احادیث معصومین  تا حدود اصطخر در فارس ایران بوده است و وی در احادیث حداکثر تا کابل در افغانستان حضور می یافته است. پس ماجرا چیست ? 

ماجرا بر اساس اسناد میان رودانی بسیار ساده و شگفت انگیز است. 😊 

در کتیبه های باقی مانده از تمدن های سومر و اکد در بیش از چهار هزار سال پیش و کتیبه های مربوط به دوره تمدن بابل و آشور در بازه چهار هزار الی 2500 سال پیش ما به کرّات دو واژه دریای بالا یا دریای غروب خورشید (مغرب الشمس) و دریای پایین یا دریای طلوع خورشید (مطلع الشمس) را ملاحظه می نماییم. یعنی در نظر مردمان تمدن های هلال حاصل خیز میان رودان دریایی در بالای میان رودان بوده که دریای غروب خورشید می باشد و دریایی در جنوب قرار داشته که دریای طلوع خورشید می باشد. جمله محققین دریای طلوع خورشید یا دریای پایین را خلیج فارس و دریای عمان می دانند. امّا بر سر دریای بالا یا دریای غروب خورشید اندکی اختلاف وجود دارد. اکثر محققین توافق دارند که دریای بالا یا دریای غروب خورشید دریای مدیترانه است منتهی با این توضیح که چون دریای سیاه از طریق دریای مرمره و دریای اژه به دریای مدیترانه متصل است. این چهار دریا یکی بوده است.

عده ای از محققین نظیر دکتر جهانشاه درخشانی در کتاب دانشنامه کاشان دریای بالا را دریای کاسپین می دانند. همچنین عده ای دیگر از محققین دریاچه چیچست (ارومیه) و حتی دریاچه وان در ترکیه امروزی را دریای بالا یا دریای غروب آفتاب می دانند. 

 

نکته : فقیر نیز به مانند اکثر محققین دریای پایین را خلیج فارس و دریای بالا را دریای سیاه تا مدیترانه می دانم. 

 

اما حال به چند نمونه از اسناد تاریخی میان رودانی که در آن به دریای غروب خورشید در بالا و دریای طلوع خورشید در پایین اشاره شده است توجه فرمایید : 👇

 

1 : { آخرین راه بزرگ تجاری میان عراق باستان و دیگر نقاط جهان از راه خلیج فارس بود که آن را «دریای سفلی» یا 👈 «دریای خورشید طالع» می نامیدند. از صدر اسلام تا کنون، خلیج فارس «شش» تنفسی عراق و دریچه ای کاملاً گشوده به سمت هندوستان و خاور دور بوده است؛ اما هنوز نتوانسته ایم به اهمیت این خلیج در اقتصاد عراق در دوران باستان پی ببریم. روابط میان 👈 بین النهرین و 👈  هندوستان از دورانهای نخستین تاریخی به اثبات رسیده است. با این حال، در مورد مسیر این ارتباط ( از طریق دریا یا راههای زمینی) هیچ دلیل و مدرک قطعی در دست نیست. ...} ( کتاب تاریخ تمدن بین النهرین یوسف مجیدزاده جلد اول صفحه 8)

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌞🌊

@soltannasir 

 

    {پیوند اسطوره با دین 246} 

 

     {ذوالقرنین قرآن کیست ? 5} 

 

  {نکات آیات ذوالقرنین در سوره مبارکه کهف1 }

 

ادامه..👇

 

نکته1: اللّه تبارک تعالی به ذوالقرنین در زمین قدرت و تصرف ملوکانه و از هر چیزی وسیله ای بدو بخشیده شده بود. در حدیث است که ابر به فرمان او حرکت می کرد و وی را جابه جا می کرد. بدیهی است که چنین امری به دورانی کهن از تاریخ بشر باز می گردد که ما آن را دوره اسطوره ای تاریخ می شناسیم.

 

نکته 2: ذوالقرنین به مغرب الشمس یعنی مکان غروب خورشید رسید و به نظرش آمد که خورشید در عین حمئة غروب می نماید. 

 

نکته 3: ذوالقرنین موید به خطاب الهی بود. در بعضی احادیث وی پیامبر و در بعضی دیگر بنده ای صالح و الهی است. 

علامه بزرگوار طباطبایی در این باره در تفسیر گرانسنگ المیزان آورده : 👇

 

{ «قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَنْ تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَنْ تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا» 

 قول منسوب به خدای عزوجل در قرآن کریم، در وحی نبوی و در ابلاغ به وسیله وحی استعمال می شود، مانند آیهٔ «وَقُلْنَا يَا آدَمُ اسْكُنْ= و گفتیم ای آدم سکونت کن. سورهٔ بقره، آیه 35» و آیهٔ «وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ= و چون گفتیم در این قریه داخل شوید. سورهٔ بقره، آیه 58» و گاهی در الهام که از نبوت نیست به کار می رود، مانند آیهٔ «وَ أَوْحَيْنا إِلى‌ أُمِّ مُوسى‌ أَنْ أَرْضِعِيهِ= و به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر بده. سورهٔ قصص، آیه 7». و با این بیان روشن می شود که جملهٔ «قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْن...ِ» دلالت ندارد بر اینکه ذی القرنین پیغمبری بوده که به وی وحی می شده؛ چون همانطوری که گفتیم قول خدا اعم از وحی مختص به نبوت است. جملهٔ «ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ...» از آنجا که نسبت به خدای تعالی در سیاق غیبت آمده خالی از اشعار به این معنا نیست که مکالمه خدا با ذوالقرنین به توسط پیغمبری که همراه وی بوده صورت گرفته، و در حقیقت سلطنت او نظیر سلطنت طالوت در بنی اسرائیل بوده که با اشارهٔ پیغمبر معاصرش و هدایت او کار می کرده. } (ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحات 499 و 500) 

 

 نکته 4:در مکان مغرب الشمس ذوالقرنین طایفه ای را یافت و حق تبارک تعالی به وی خطاب نمود که یا عذابشان می دهی یا نیکویی پیش می گیری وی پاسخ داد که هر که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد و هر که ایمان آورد و کار شایسته کند پاداشی نیکو خواهد داشت. علامه طباطبایی در اینجا تعبیر ظریفی دارند که آن را می آوریم : 👇

 

{ «أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُكْرًا» 

کلمه : «نکر» به معنای منکر و غیر آشنا و غیر معهود است؛ یعنی خدا ایشان را عذابی بی سابقه کند که هیچ گمانش را نمی کردند و انتظارش را نداشتند. مفسرین، ظلم در این آیه را به ارتکاب شرک تفسیر نموده، و تعذیب را عبارت از کشتن دانسته اند. بنابراین، معنای جمله چنین می شود : اما کسی که ظلم کند؛ یعنی به خدا شرک بورزد، و از شرکش توبه نکند به زودی او را می کشیم. و گویا این معنا را از مقابل قرار گرفتن ظلم با ایمان و عمل صالح در جملهٔ «مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا» استفاده کرده اند، و لیکن ظاهر از این مقابله این است که مراد از ظلم اعم از این است که ایمان به خدا نیاورد و شرک بورزد، و یا ایمان بیاورد و شرک هم نورزد و لیکن عمل صالح نکند و به جای آن، عمل فاسد کند یعنی فساد در زمین کند. و اگر مقابل، ظلم را مقید به ایمان نکرده بود آن وقت ظهور در این داشت که اصلاً مقصود از ظلم فساد انگیزی در زمین باشد بدون اینکه هیچ نظری به شرک داشته باشد، چون معهود از سیره پادشاهان این است که وقتی دادگستری کنند سرزمین خود را از فساد مفسدین پاک می کنند، (نه از شرک) این نظریه ما بود در تفسیر ظلم به شرک و عین همین نظریه را در تفسیر تعذیب، به قتل داریم. }(ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه 501) 

 

نکته 5: ذوالقرنین پس از سفر به مغرب الشمس، راهی دیگر در پیش می گیرد تا به مکان مطلع الشمس می رسد. در آنجا با قومی روبرو می شود که در برابر خورشید پوششی نداشتند ! علامه طباطبایی در تفسیر گرانسنگ المیزان در این باره می آورد : 👈{ منظور از «ستر» آن چیزی است که آدمی با آن خود را از آفتاب می پوشاند و پنهان می کند، مانند ساختمان و لباس و یا خصوص ساختمان؛ یعنی مردمی بودند که روی خاک زندگی می کردند، و خانه ای که در آن پناهنده شوند، و خود را از حرارت آفتاب پنهان کنند نداشتند. و نیز عریان بودند و لباسی هم بر تن نداشتند. و اگر لباس و بنا را به خدا نسبت داد و فرموده : «ما برای آنان وسیله پوششی از آن قرار ندادیم» اشاره است به اینکه مردم مذکور هنوز به این حد از تمدن نرسیده بودند که بفهمند خانه و لباسی هم لازم است و هنوز علم ساختمان کردن و خیمه زدن و لباس بافتن و دوختن را نداشتند.} 

 

 

@soltannasir

🌞🌛

@soltannasir 

 

    {پیوند اسطوره با دین 244} 

 

 

{شأن نزول آیات

داستان ذوالقرنین 2}

 

ادامه...👇

 

{ همچنین از او سؤال کنید : هنگامی که خداوند به موسی علیه السلام دستور داد تا از آن عالم پیروی و او را همراهی کند و مسائلی را از او بیاموزد، آن عالم چه کسی بود ? و موسی چگونه از او متابعت کرد ? و سرگذشت آنان چگونه سپری شد ?

و نیز از او سؤال کنید : آن کسی که از جایگاه غروب خورشید حرکت کرد و به سدّ یأجوج و مأجوج رسید چه کسی بود ? و سرگذشت او چگونه بود ? 

سپس اخبار و جواب این سه مطلب را برای آن ها نوشتند و گفتند : اگر جواب را طبق نوشته های ما بیان کرد، پس او صادق می باشد ولی اگر برخلاف آن بازگو نمود، او را تصدیق تأیید نکنید.

سؤال کردند : پس مطلب چهارم چیست ? 

گفتند از او بپرسید که قیامت چه موقعی برپا می شود، پس در این مورد ادعا کرد که جواب آن را می داند، او دروغ می گوید چون وقت و زمان برپایی قیامت را کسی غیر از خداوند تبارک و تعالی نمی داند. 

هنگامی که آنان به مکه بازگشتند، نزد ابوطالب حضور یافتند و اظهار داشتند : ای ابوطالب ! برادر زاده ات عقیده دارد که از آسمان اخباری برایش می آید، ما می خواهیم چند مطلب را از او سؤال کنیم، اگر پاسخ ما را داد، می دانیم که راست می گوید ولی اگر جواب سؤال های ما را نداد، می فهمیم که او دروغگو است. 

ابوطالب گفت : هر چه می خواهید از او سؤال کنید، پس چون سه مطلب اول را پرسیدند، رسول خدا (ص) فرمود : جواب شما را فردا خواهم داد _ولی حضرت استثنایی نکرد (که بگوید : ان شاءاللّه) به همین خاطر به مدت چهل روز وحی از حضرت قطع گردید و پیامبر گرامی غمگین و افسرده گشت و آن عدّه از اصحابش هم که ایمان آورده بودند در شک افتادند و از طرفی هم قریش شادمان شد و شروع کردند به مسخره و استهزاء و حضرت و اصحابش را اذیت و آزار می رساندند. 

چون روز چهلم شد، جبرئیل (ع) به همراه سورهٔ «کهف» بر آن حضرت نازل گردید، حضرت فرمود : ای جبرئیل ! چرا دیر کردی و زودتر نیامدی ? 

پاسخ داد : ما حق ورود و نزول نداریم مگر با اجازه خداوند. 

پس خداوند تبارک و تعالی نازل نمود : «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا ﴿۹﴾= مگر پنداشتى اصحاب كهف و رقيم [=خفتگان غار لوحه‏ دار] از آيات شگفت ما بوده است (۹) » و سپس شروع نمود در بیان قصه آنان ... الی آخر » } (تفسیر روایی البرهان به نقل از تفسیر قمی ) 

 

نکته 1: بعضی از محققین گفته اند که داستان عدم فرود آمدن وحی بر رسول گرامی اسلام صلوات اللّه علیه _حداکثر به مدت چهل روز_  به دلیل ان شاءاللّه نگفتن رسول اللّه (ص) اشتباه است و دون شأن آن حضرت است. در پاسخ باید گفت که علاوه بر سند صحیح روایت تفسیر قمی در این باره، در آیات 23 و 24 سوره مبارکه کهف نیز تلویحا اشاره ای به این مسئله شده است : 👈 {وَلَا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فَاعِلٌ ذَلِكَ غَدًا﴿۲۳﴾إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَاذْكُرْ رَبَّكَ إِذَا نَسِيتَ وَقُلْ عَسَى أَنْ يَهْدِيَنِ رَبِّي لِأَقْرَبَ مِنْ هَذَا رَشَدًا ﴿۲۴﴾= و زنهار در مورد چيزى مگوى كه من آن را فردا انجام خواهم داد (۲۳) مگر آنكه خدا بخواهد و چون فراموش كردى پروردگارت را ياد كن و بگو اميد كه پروردگارم مرا به راهى كه نزديكتر از اين به صواب است هدايت كند (۲۴)} ضمن اینکه باید دانست که ان شاءاللّه نگفتن خاتم النبیین صلوات اللّه علیه ترک اولی محسوب می شود نه گناه. 

 

 

نکته 2: از روایت تفسیر قمی می توان دریافت که یهود نسبت به ذوالقرنین دانش و آگاهی ولو جزئی می داشته. در ضمن باید توجه داشت که داستان حضرت موسی کلیم اللّه و حضرت خضر علیه السلام  در مجموعه تنخ (عهد عتیق) نیامده است. در نتیجه داستان آسانی نبوده است که رسول اللّه (ص) بتوانند جواب آن را به راحتی بدهند. داستان اصحاب کهف نیز کم و بیش همین گونه است این داستان در تنخ (کتب تورات، انبیا، تواریخ) نیامده است. احتمالاً داستان ذوالقرنین نیز باید از این قاعده کلی پیروی نماید. یعنی در تنخ نیامده باشد. بنابراین ذوالقرنین بودن کوروش کبیر با توجه به اینکه نام وی در کتاب اشعیا از مجموعه تنخ آمده برخلاف این قاعده کلی می باشد. هر چند که ما دلایل بسیار قوی تر با توجه به آیات و احادیث و اسناد میان رودانی در رد ذوالقرنین بودن کوروش کبیر و حتی اسکندر مقدونی و اساساً هر گزینه دیگری مربوط به بازه تاریخی کمتر از سه هزار سال داریم که ان شاءاللّه در این مجموعه آن را به تمامی خواهیم آورد. 

 

نکته 3 : ذوالقرنین هر که هست مطمئناً نشانه های وی در دل تاریخ وجود دارد. زیرا همانگونه که گفته شد یهودیان به طور اجمالی با وی آشنایی داشته اند. ان شاءاللّه منشأ آشنایی یهودیان با وی را نیز نشان خواهیم داد.😊

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌞

در هنگام جنگ های صلیبی عرفان یهود دوره انتقال از عرفان مرکابا را به سمت قبالا می گذراند . 
از فعالیت های پشت پرده یهودیان در جنگ های صلیبی چیز زیادی در دست نیست . 
حتی از مراودات آنان با شوالیه های معبد نیز اطلاعات معتبری در منابع موجود نیست . 
اما چون شوالیه های معبد در دوران بعد که بنیان فراماسونری جهانی را پایه گذاری می نمایند , تشکیلات فراماسونری کاملا بر اساس آرمان های یهودیت پایه گذاری شده (نه مسیحیت ) پس می توان حدس زد که از گذشته های دورتر یعنی دوران شوالیه ها ارتباطاتی بین قبالیست های یهود و شوالیه ها برقرار شده . احتمالا شوالیه ها برای رمز گشایی کتب جادویی یافته شده علاوه بر اسماعیلیه با یهودیان نیز مراوداتی داشته اند . 
علی ای حال تشکیلات منظم فراماسونری به مرکزیت بریتانیا و تشکیلات ایلومیناتی در آلمان پایه گذاری شد و در دوران رنسانس که از اقتدار کلیسا کم شد , نفوذ این تشکیلات در دولت ها بیشتر شد , آنان با عضو گیری از افراد و خاندان های ثروتمند و استفاده از ثروت برای تتمیع افراد , به سرعت پیشرفت نمودند . 
و دامنه نفوذ آنان حتی به خود کلیسای واتیکان رسید , و در عالم سیاست نیز توانستند که در بعضی خاندان های سلطنتی از جمله خاندان سلطنتی بریتانیا نفوذ نمایند. 
از همین دوران تشکیلات فراماسونری و ایلومیناتی به دو بخش تقسیم می شود بخش سیاسی و بخش علوم ماورا و جادو . 
در دوران رنسانس که نهضت علمی در اروپا آغاز شد . تمایل برای کشف حقیقت و جستجوگری و پرسش گری در میان غربیان آغاز شد . 
با وجود آنکه همواره تاریخ فراماسون ها در هاله ای از ابهام است و ما از نقش دقیق آنان در رنسانس و انقلاب صنعتی در اروپا اطلاع دقیقی نداریم . 
اما با توجه به شواهد , آنان نیز موافق جریان موجود در اروپا بودند و در این تحولات نقش مثبتی داشته اند . 
یکی از فیلسوفان موثر در این دوران رنه دکارت است که فلسفه او نقش مهمی در تحولات اروپای آن دوران داشته است . فلسفه وی با ریاضیات و فیزیک آمیخته شده بود . وی به اثبات صانع برای عالم در نظام فلسفه خویش مبادرت ورزید و اعلام نمود که جهان ماده و فیزیکی دارای قوانینی است که بطور نظام مند در جهان هستی در جریان است . فلسفه وی به نوعی تاثیر خداوند را از زندگی بشر نفی نمود (مانند جمله یهودیان که دست خداوند بسته است ) و عنان سرنوشت بشر را بدست بشر داد که بپرسد و پاسخ را بیابد . حقایق را کشف نماید و دستگاه ها و ابزار صنعتی بسازد و از این ابزار برای اهداف خویش استفاده نماید . 
پرسشگری و کشف حقیقت و جستجو گری نیکو است 
و تکلونوژی و صنعت نیز نیکو می باشد 
اما به شرطی که این ابزار در دست افراد صالح و شایسته باشد . 
خود دکارت که پایه گذار چنین اندیشه ای بود شخصیتی مذهبی داشت و انسان خوبی بود . 
اما این ابزار و تکلونوژی و نتایج علمی بدست چه کسانی افتاد ? 
از این ابزار چگونه استفاده نمودند ?! 
در این دوران بود که کشورهای اروپایی 
نظیر اسپانیا و پرتغال و فرانسه و هلند و انگلستان شروع به پای گذاردن در خاک کشورهای دیگر نمودند .
تاریخ سیاه استعمار را بنیان نهادند . 
مقایسه نمایید که در دوران هخامنشیان مستعمرات امپراطوری ایران چه وضعیتی داشتند . 

و اروپاییان تنها دو. ,سه قرن پیش چگونه با مستعمرات خویش رفتار می نمودند. ?!

فراماسونر ها بعد ها مکتب اومانیسم(انسان گرایی ) را بوجود آوردند 
یکی از مهمترین اختلافات و جنگ ها در آخرالزمان بر سر همین مسئله است . 
حکومت خلیفة الله (امام مهدی ) و الاهیون (دین باوران و خدا باوران ) و احکام الهی بر زمین 
و یا 
حکومت انسان (دجال ) و انسان گرایان و احکام انسانی بر روی زمین ⁉️
در عرفان یهود (کابالا )هدف انسان رسیدن به مقام خالقیت و خلق نمودن می باشد . 
بعضی از قبالیست ها بر اساس همین اصل حتی نسبت به ساحت خداوند گستاخی می نمایند که خداوند چه حقی دارد بر خلاف خواست قوم برگزیده خویش (یهود ) عمل نماید . 😳

شاید کسی بگوید حکومت فراماسونری جهانی و انسان گرایان تا به حال بسیار بهتر از حکومت علمای ادیان مختلف (نظیر کلیسا ) بوده ?! 
عزیزان حکومت الاهیون متفاوت است .
ما حکومت الاهیون رو در طول تاریخ کم داشتیم ! 
جمشید , فریدون , ذوالقرنین , داود (ع), سلیمان(ع) , حضرت رسول (ص) , مولی علی (ع) و...... 
از معدود حاکمان الهی در طول تاریخ بودند 

#رنسانس 
#انقلاب_صنعتی 
#رنه_دکارت 
#فریدون 
#جمشید 
#ذوالقرنین 

telegram.me/soltannasir
 
 
 
 
 
 
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 23
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 173
  • آی پی دیروز : 163
  • بازدید امروز : 366
  • باردید دیروز : 440
  • گوگل امروز : 29
  • گوگل دیروز : 46
  • بازدید هفته : 1,797
  • بازدید ماه : 1,797
  • بازدید سال : 100,335
  • بازدید کلی : 1,168,773