ادامه...👇////

@soltannasir 

ادامه...👇

خواننده گرامی توجه نماید در دوره اشکانیان برای آناهیتا معبدی در آناتولی وجود داشته و آیین نامقدس فحشای معنوی در آن انجام میشده است. این سنت متعلق به میانرودان و یونان بوده و برای ایشتر اکدی و آفریدوت یونانی انجام میشده است و ابدا ربطی به ایران باستان نداشته است این مناسک اناهیتا بدین صورت شروعش به عصر هلنیستی باز می گردد. هر چند که شروع در هم آمیختگی دینی در عصر هخامنشیان و حتی بسیار قبل از آن _دوره استیلای کاسیان بر بابل_آغاز شده بود اما پس از یورش اسکندر و شروع عصر هلنیستی ما شاهد چنین فاجعه ای بودیم که آیین ها و مناسک کاملا در هم آمیختند. ایزدان تمدن های گوناگون با یکدیگر سنجیده شدند و برابر دانسته شدند. امتداد چنین نگاهی را ما حتی بعضا تا در دوره ساسانیان مشاهده می نماییم. حال آنکه ساسانیان برخلاف اشکانیان که تسامح مذهبی داشتند در حیطه عقاید بسیار سفت و سخت تر عمل می نمودند. هسته های اولیه تفکر گنوسی هم در عصر هلنیستی شکل می گیرد تا ما در دوره روم باستان نخستین اندیشه های منسجم گنوسی را مشاهده می نماییم. اصولا میراث حمله اسکندر گجستک و جانشینان وی برای بشریت میراثی مثبت و الهی و معنوی از نظر بنده نبود. شما می توانید یورش اسکندر را با یورش اعراب مسلمان مقایسه نمایید. هر چند که یورش اعراب به ایران زمین، دردی بزرگ بر پیکره میهن و مردمان ایران وارد نمود اما پس از گذشت یک قرن، کم کم ایرانیان مسلمان نقش فوق العاده پررنگی در شکوفایی تمدن اسلامی ایفا نمودند. علت درد و آسیب زیاد بر پیکره میهن و مردمان این آب و خاک را می توان در سقیفه بنی ساعده جستجو کرد. زیرا جنگ ها زیر نظر مستقیم امام معصوم نبوده است. اما چون اسلام یک دین الهی بوده است در نهایت باعث شکوفایی تمدنی شد و ثمره ای استوار از آن بجای ماند که دانشمندان ایرانی نقش بسیار پررنگی در ایجاد تمدن اسلامی داشتند. (بیشترین و مهم ترین نقش را)
حال شما این ثمره اسلام و تمدن اسلامی را با ثمره حمله اسکندر گجستک و عصر هلنیستی مقایسه نمایید. ثمره از نظر بنده شیطانی است. بعد متاسفانه ما می بینیم که در تمدن اسلامی از اسکندر گجستک فردی حکیم و مقدس و ذوالقرنین ساخته اند. به نظر بنده این مسئله دو علت دارد. یکی جو یونان زدگی در میان اندیشمندان مسلمان است که پس از عصر ترجمه شکل می گیرد و دیگری شاید نفرت مردم ایران زمین از موبدان زرتشتی و حکومت ساسانی باشد. زیرا در متون پهلوی منسوب به دوره ساسانی از اسکندر همواره با لقب گجستک یاد شده است و وی فردی شیطانی شناخته میشده است. شاید ایرانیان تعمدا برای مقابله با چنین باوری از اسکندر قهرمان ساختند. البته بنده وجه استفاده اسکندر از علوم خفیه و بعضی داستان ها را در مورد وی منکر نیستم اما وی را نه تنها فردی مقدس نمی دانم بلکه فردی پلید می دانم.

اما اینجا بد نیست اشاره ای کوتاه به سخنان  چند سال پیش استاد حسن عباسی بنمایم. ایشان در این سخنان پس از آنکه با کمی اغراق هخامنشیان و دوره خشایار را حکومت یهودی می دانند. اشکانیان را به عنوان الگویی برای دوره امروز ایران معرفی می نمایند. در اینکه استاد حسن عباسی فردی مطلع و باسواد در حیطه علوم سیاسی و استراتژیک است شکی نیست اما فکر می کنم استاد در حیطه تاریخ ایران باستان اطلاعات دقیقی ندارند. بخشی از سخنان ایشان مبنی بر اینکه یهودیان در دوران پهلوی بخشی از تاریخ ایران یعنی دوران کوروش کبیر را به عنوان شروع تاریخ ایران بزرگ کردند امری درست است. 
زیرا حداقل باید تاریخ ایران باستان از دوره مادها آغاز می شد. البته به نظر بنده فتح بابل توسط کاسی ها گزینه بهتری است. زیرا ممکن است شاه گَندَش، پادشاه بزرگ کاسی ها همان فریدون افسانه ای متون ایرانی باشد. 
البته باید توجه داشت که کوروش کبیر فارغ از علاقه یهود به وی یکی از بزرگترین پادشاهان و فاتحین دنیای باستان و تمام ادوار تاریخ بشری است و در تمام دوره اشکانیان شاهی به بزرگی کوروش وجود ندارد. و بدون شک میان چهار سلسله ایرانی اوج قدرت ایران در دوران داریوش کبیر و سلسله هخامنشیان بوده است. 

پ ن: آندسته از خوانندگان گرامی که از خیلی قبل تر پیگیر مطالب بنده هستند نظر بنده را در مورد کوروش کبیر و پرستش مردوخ توسط وی و عدم انطباقش با ذوالقرنین می دانند. بنابراین نوشته های بالا تعریف از کوروش کبیر به حساب نمی آید بلکه فقط از منظر تاریخی نظر خویش را نوشتم. 

در مورد استر و مردخای در دربار خشایارشاه نیز پیشتر گفته ام که روایت یهودیان به کتاب مجعول استر بر می گردد که حتی اگر راست باشد مطمئنا در آن فوق العاده اغراق شده است.
اما به اشکانیان باز گردیم. شکی نیست که اشکانیان با بیرون راندن یونانیان از ایران زمین نقش پررنگی در احیای مجدد ایران داشتند و از این جهت حرف استاد درست است.  

ادامه...👇

@soltannasir