loading...
سلطان نصیر

@soltannasir 

 

    {پیوند اسطوره با دین 245} 

 

     {ذوالقرنین قرآن کیست ? 4} 

 

   {وجه تسمیه نامیدن وی با نام ذوالقرنین }

 

ادامه...👇

 

 

علامه بزرگوار طباطبایی در تفسیر گرانسنگ المیزان خویش در باب علت نامیدن ذوالقرنین می آورد : 👇

 

{ و از آن جمله اختلاف در این است که چرا او را ذوالقرنین خوانده اند? در بعضی (تفسیر البرهان) از روایات آمده که قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد، او را زدند و پیشانی راستش را شکافتند پس زمانی از ایشان غایب شد، بار دیگر آمد و مردم را به سوی خدا خواند، این بار طرف چپ سرش را شکافتند، بار دیگر غایب شد پس از مدتی خدای تعالی اسبابی به او داد که شرق و غرب زمین را بگردید و به این مناسبت او را ذوالقرنین نامیدند : و در بعضی (تفسیر عیاشی) دیگر آمده که مردم او را در همان نوبت اول کشتند، آنگاه خداوند او را زنده کرد، این بار به سوی قومش آمد و ایشان را دعوت نمود، این بار هم کتکش زدند و به قتلش رساندند، بار دیگر خدا او را زنده کرد و به آسمان دنیای بالا برد، و این بار با تمامی اسباب و وسائل نازلش کرد.

و در بعضی (تفسیر عیاشی) دیگر آمده که : بعد از زنده شدن بار دوم در جای ضربت هایی که به او زده بودند دوشاخ برسرش روئیده بود، و خداوند نور و ظلمت را برایش مسخر کرد، و چون بر زمین نازل شد شروع کرد به سیر و سفر در زمین و مردم را به سوی خدا دعوت کردن. مانند شیر نعره می زد و دو شاخش رعد و برق می زد، و اگر قومی از پذیرفتن دعوتش استکبار می کرد ظلمت را بر آنان مسلط می کرد، و ظلمت آنقدر خسته شان می کرد تا مجبور می شدند دعوتش را اجابت کنند.

و در بعضی دیگر (درالمنثور سیوطی) آمده که : وی اصلاً دو شاخ بر سر داشت، و برای پوشاندن هممواره عمامه بر سر می گذاشت، و عمامه از همان روز باب شد، و از بس که در پنهان کردن آن مراقبت داشت هیچ کس غیر از کاتبش از جریان خبر نداشت، او را هم اکیداً سفارش کرده بود که به کسی نگوید، لیکن حوصله کاتبش سرآمده به ناچار به صحرا آمد، و دهان خود را به زمین گذاشته، فریاد زد که پادشاه دو شاخ دارد، خدای تعالی از صدای او دو بوته نی رویانید. چوپانی از آن نی ها گذر کرد خوشش آمد، و آنها را قطع نموده مزماری ساخت که وقتی در آن می دمید از دهانه آنها این صدا در می آمد، «آگاه که برای پادشاه دو شاخ است»، قضیه در شهر منتشر شد ذوالقرنین فرستاد کاتبش را آوردند، و او را استنطاق کرد و چون دید انکار می کند تهدید به قتلش نمود. او واقع قضیه را گفت. ذوالقرنین گفت پس معلوم می شود این امری بوده که خدا می خواسته افشاء شود، از آن به بعد عمامه را هم کنار گذاشت. 

بعضی ها گفته اند : از این جهت ذوالقرنینش خوانده اند که او در دو قرن از زمین؛ یعنی در شرق و غرب آن، سلطنت کرده است و بعضی دیگر گفته اند : بدین جهت است که وقتی در خواب دید که از دو لبهٔ آفتاب گرفته است، خوابش را اینطور تعبیر کردند که مالک و پادشاه شرق و غرب عالم می شود، و به همین جهت ذوالقرنینش خواندند. 

بعضی دیگر گفته اند : بدین جهت که وی دو دسته مو در سر داشت. و بعضی گفته اند : چون که هم پادشاه روم و هم فارس شد. و بعضی گفته اند : چون در سرش دو برآمدگی چون شاخ بود. و بعضی گفته اند : چون در تاجش دو چیز به شکل شاخ از طلا تعبیه کرده بودند. و از این قبیل اقوالی دیگر. } (ترجمه تفسیر المیزان جلد سیزدهم صفحات 512 و 513) 

 

نکته 1  : خواننده گرامی توجه فرماید که اقوال گوناگونی برای دلیل ذوالقرنین نامیدن این پادشاه بزرگ جهان باستان آمده است. ان شاءاللّه در بخش گزینه های ذوالقرنین نشان خواهیم داد که چرا وی ذوالقرنین نامیده میشده و در زمان زنده بودن وی نیز این مسئله در مورد این پادشاه بزرگ جهان باستان معروف و مسئله بوده است. 

 

نکته 2: در کتاب مفردات راغب اصفهانی واژه «قرنُ الشاة البقرة» به شاخ گوسفند و گاو معنا شده است. همچنین واژه «قرنُ المرأة» به زلف زن معنا شده است. 

بنابراین ذوالقرنین از نظر معنایی به معنای صاحب دو شاخ و یا صاحب زلفی به مانند شاخ در دو طرف سر می باشد.

بنابراین ذوالقرنین یا دارای دو شاخ بوده است. یا تاجی دو شاخ بر سر داشته است و یا گیسوانی در دو سوی سر خویش داشته است. 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌞🌛

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 133
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 456
  • آی پی دیروز : 163
  • بازدید امروز : 1,086
  • باردید دیروز : 440
  • گوگل امروز : 31
  • گوگل دیروز : 46
  • بازدید هفته : 2,517
  • بازدید ماه : 2,517
  • بازدید سال : 101,055
  • بازدید کلی : 1,169,493