{ پیوند اسطوره با دین 236}

   { پیوند اسطوره با دین 236} 

{شباهت های اهل فتوت و خاکساری با آیین مهری 158} 

    { در اهمیت فریدون 2} 

ادامه...👇

به احادیث زیر که در باب دجال که در کتاب حدیثی اخبارالزمان مسعودی آمده است توجه فرمایید : 👇

{ دجال : 

1:  گفته می شود او از فرزندان شقّ اوّل است و آن شقّ بن حویل بن ارم بن سام بن نوح (علیه السلام) است و او، اوّلین کاهن در اعراب عاربه (اصیل و بدوی) است و ارم، پدر جبابره یعنی عاد، ثمود، طسم، جدیس و دیگران است و گفته می شود او یک چشم در پیشانی اش داشته و گفته می شود از صورتش 👈آتش می بارد. گفته شده همانا دجّال از فرزندان اوست. همچنین گفته شده همانا او خود دجّال است. خداوند او را تا وقتش نگه داشته و در یکی از جزایر دریا محبوس و زندانی است. 

و در حدیث تمیم داری آمده است: او در یکی از سفرهایش در جزیره ای ساکن شد. دجّال را دید و با او سخن گفت و از ظهورش سؤال کرد و او را در حالی که در 👈غل و زنجیر بود و به 👈صخره ای بسته شده بود، پیدا کرد و شیاطین برایش غذا می آوردند.

و در خبر دیگری است که او به غذا نیاز ندارد و تنها یک چشم دارد و تمیم داری او را دیده است و آن را برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرد و حضرت آن را از او روایت می کرد و فرمودند: «حدّثنی تمیم داری و یذکر طرفاً من خبر الدّجال؛ تمیم داری به من خبر داد و شمّه ای از خبر دجّال را ذکر می کرد.»

و گفته شده: مادرش زنی از جنّ است که عاشق پدر او، حویل شد. پس با آن مرد ازدواج کرد و برایش دجّال را به دنیا آورد و او خوص بن حویل است. او ناقص الخلقه، بدترکیب و مسخ شده بود و ابلیس برای او کارهای شگفتی می کرد. سلیمان (علیه السلام) او را فرا خواند؛ ولی پاسخ نداد. به همین دلیل حضرت سلیمان (علیه السلام)، او را در جزیره ای زندانی کرد. و گفته شده که: شیاطین، پدر او را به دلیل اینکه مادرش از آنان بود، اغوا کردند و او از شهر «ماریول» بود که اجنّه بر آن تسلّط داشتند. این شهر از شهرهای مغرب است و جنیّان فرمان بردار و [دجّال] هستند.

گفته شده که: خوص، دزدان را احضار می کرد و به آنها دستور می داد آنچه را به سرقت برده اند، باز گردانند. پس اگر این کار را انجام می دادند (که هیچ)؛ وگرنه به 👈ماری مبدّل می شد و دور گردنشان می پیچید و آنان را می کشت.

و گفته شده: او مردم را مورد خطاب قرار می داد؛ در حالی که مردم وی را نمی دیدند و اگر بر کسی حکم می کرد و او از حکمش راضی نمی شد، به یکی از دو چشمش خیره می شد و او را کور می کرد. گفته شده که: محلّ جلوس او در گنبدی در «بیابان برهوت» در «یمن» بوده است. و گفته شده: او هرگز نخوابیده است، هر کس قصد دیدار او را می کرد، آتشی سفید در بالای چشمانش می دیده.

همچنین گفته شده است: از جایی که او در آنجا زندانی بوده، 👈آتش نورانی در شب و دود در روز بالا می رفته است. (اشاره به آتشفشان)  } (کتاب دجال آخرالزمان نوشته حیدرکامل به نقل از کتاب اخبارالزمان مسعودی صفحه 123 و 124 ) 

نکات مهم در شباهت دجال در این احادیث با آژی دهاک : خواننده گرامی توجه نماید که در این احادیث دجال فردی است که از صورتش آتش می بارد که می تواند اشاره به اژدها گونه بودن وی باشد. که از این منظر شباهت بسیاری به آژی دهاک دارد. (1) وی (دجال) در صورت ناراضی بودن از شخصی تبدیل به مار می شده است و دور گردنش می پیچید و شخص را می کشت. در اینجا نیز ما شباهت بسیاری به آژی دهاک (ضحاک) را ملاحظه می نماییم. (2) وی (دجال) سالها پیش در بین اقوام سامی زبان می زیسته است. آژی دهاک نیز چندین هزار سال پیش در مملکت بابل حکومت می کرده و تازی (سامی زبان) می باشد. (3) وی (دجال) در صخره ای در غل و زنجیر قرار دارد. و جالب این است که آژی دهاک نیز بنا به شاهنامه در کوه دماوند در غل و زنجیر، اسیر است. منتهی دجال توسط سلیمان نبی حشمت اللّه در این حدیث به بند کشیده شده است و آژی دهاک توسط شاه فریدون به بند کشیده شده است. (4)

وی (دجال) در مکانی زندانی شده است که از آن مکان آتش و دود در شبانه روز بالا می رود که اشاره به این نکته دارد  که مکان زندانی بودن وی آتشفشانی است. از طرفی می دانیم که دماوند که آژی دهاک در آن زندانی است نیز کوهی آتشفشانی است. منتهی در حدیث اشاره شده این کوه آتشفشانی در جزیره ای قرار دارد اما بنا به شاهنامه این کوه دماوند است که در جزیره قرار ندارد (5) دجال بنا به حدیث تا دوران صدر اسلام زنده بوده است. و تا آخرالزمان نیز زنده خواهد بود و می آید و آژی دهاک نیز بنا به روایت پهلوی در آخرالزمان بند می گسلد و توسط سام گرشاسپ گیسور مجعدموی جهان پهلوان ایرانی که در دشت پیشانسه (احتمالا در افغانستان و یا سیستان بعضی نیز آن را در نزدیکی البرز دانسته اند. ) در خواب عمیق فرورفته است هلاک خواهد شد. (6)

ادامه...👇

@soltannasir 

🇮🇷