{ پیوند اسطوره با دین 180}

@soltannasir 

    { پیوند اسطوره با دین 180} 

 { شباهت های اهل فتوت و خاکساری با آیین مهری 102} 

ادامه...👇

{ ...4_سکه

سکه مظهر ثروت و دارایی دنیا است، سالک با این عمل که سکه ای را به پیر خود تقدیم می کند پیمان می بندد که هوس نقدینهٔ دنیا را از دل بیرون سازد.

در اینجا این تذکر را باید داد که مقصود عدم دلبستگی به مال دنیا است، یعنی اگر صوفی امروز ثروتمند بود و فردا بی چیز تأثیری برایش نداشته باشد، در حال توانگری ببخشد و در تنگدستی شاد باشد و صبر پیشه کند.

5_نبات

منظور از نبات که به خدمت پیر می آورد شیرینی تولد ثانوی است. 

طالب باید متوجه باشد تولد اول آن بود که از مادر زاده شد، تولد ثانوی آن است که با ورود به عالم فقر از مادر طبیعت و کثرت در دنیای عشق و محبت و توحید متولد می شود و قدم در دنیای تجرد و حقیقت و وحدت می گذارد.

هدف دیگر از ارائه نبات آن است که سالک بفهمد این راه را باید با طیب خاطر و خوشرویی رفت نه با اکراه و افسردگی. } (کتاب در بهشت صوفیان نوشته جواد نوربخش صفحات 104 و 105)

همانگونه که ملاحظه می نمایید در هر دو سلسله خاکساریه و نعمت اللهیه سالک پیش از تشرف غسل می نماید در خاکساریه چهار غسل شریعت و طریقت و حقیقت و معرفت وجود دارد در نعمت اللهیه پنج غسل توبه، اسلام، تشرف به فقر، زیارت، قضاء حاجت.

هر چند که اسامی این غسل ها با هم متفاوت است اما حداقل از نظر کمیت عددشان نزدیک به هم است. 

در تصوف رسمی معمولا سالک یک غسل نموده و به نزد پیر طریقت می آمده تا تلقین ذکر شود و با پیر طریقت بیعت نماید. اما در هر دو سلسله خاکسار و نعمت اللهیه تعداد غسل ها بیش از یک است!

پیشتر گفته شد که خاکساریه هنگام تشرف کله قند را به نزد مرشد یا پیر طریقت می آورند در نعمت اللهیه به جای کله قند نبات می آورند که هر دو سمبل شیرینی است. 

در هر دو سلسله پیر دلیل طالب را برای تشرف به نزد مرشد یا پیر طریقت می آورد و همانگونه که پیشتر گفته شد در خاکساریه طالب به هنگام کشیده شدن توسط پیر دلیل به نزد مرشد در سه قاپی توقف می نماید. در نعمت اللهیه نیز ملاحظه نمودید که طالب و پیر دلیل سه بار به سجده می روند که مشابه قاپی خاکساریه است. بدیهی است چنین رسوماتی جزوی از تصوف رسمی و سلسله معروفیه نیست بلکه محصول تغییراتی است که بعدها در نعمت اللهیه ایجاد شده است. 

در هر دو طریقه خاکساریه و نعمت اللهیه به هنگام تشرف سکه ای را به نزد مرشد می آورند. 

در هر دو طریقه خاکساریه و نعمت اللهیه  به هنگام تشرف پارچه ای را به عنوان خرقه و کفنی به نزد مرشد می آورند. اینجا خرقه نماد کفنی است که بر تن سالک می پوشانند.

در حالیکه در تصوف اولیه بیشتر رسم بر این بوده که چون سالک دوره مقدماتی سلوک را می گذارند و لیاقت خرقه پوشیدن پیدا می نمود به وی خرقه می پوشاندند.

نکته : باید توجه داشت که مدت این دوره مقدماتی بنا به استعداد درونی سالکین متفاوت بود. 

به داستان خرقه پوشاندن شیخ ابوبکر شبلی توسط شیخ جنید بغدادی توجه فرمایید : 👇

{ بوبکر شبلی_قدس اللّه روحه_ پیش از آنکه قدم در کوی طریقت نهاد، میر سیه پوشان بغداد بود. عادت داشت که دزدیده به مجلس جنید رفتی، ای من غلام آنکه دزدیده در این کوی سری دارد. روزی بر زبان جنید برفت که : اگر همهٔ بت پرستان و ناکسان عالم را به فردوس اعلی فرود آورند، هنوز حق کرم خود نگزارده است. شبلی از جای برجست، نعره زنان و جامه دران و گفت : منم میر سیه پوشان، و از ناکسی خود خروشان، چه گویی مرا پذیرد ? در این حال جنید گفت : ای جوانمرد ، به مراسلت موسی و هارون، چندین سال فرعون مدبر را می خواند تا بپذیرد، اگر بیابد سوخته ای موحد که به پای خود آید و در او زارد چون که نپذیرد ? شبلی در کار آمد و هر چه داشت از ضیاع واسباب و اموال، پاک درباخت و مجرد بایستاد. آنگه گفت : ای شیخ مرا چه باید کرد ? گفت : ترا در بازار باید شد و دریوزه باید کرد. همچنان کرد تا چنان گشت که کس به وی چیزی نداد. پس جنید تازیانه ای به وی داد و گفت : در این سردابه شو و دل را با اندوه و درد دین پرداز و چشم را به آب حسرت و ندامت سپار، و هر گه که جز حق در خاطرت گذر کند، به این تازیانه اندام های خویش در هم شکن.

شبلی سه سال در آن سردابه، آب حسرت از دیدگان همی فرو ریخت و بر روزگار گذشته دریغ و تحسر همی خورد و زینهار همی خواست. بعد از سه سال سکری در وی پدید آمد، همچو مستان، واله و سرگردان از آن سردابه بیرون آمد کاردی به دست گرفت و در بغداد همی گشت و همی گفت : به جلال قدر حق که هر که نام دوست برد به این کارد، سرش از تن جدا کنم. آن خبر به جنید رسید. جنید گفت : او را شربتی داده اند و مست گشته، از مستی و بیخودی می گوید، چون با خود آید ساکن شود. یک سال در آن مقامش بداشتند.  ...} 

ادامه...👇

@soltannasir

🔆🔅〽️