loading...
سلطان نصیر

@soltannasir

    { مسبحات و چاکراها 136}

          { تعلیقات 46 }

{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 26}

ادامه ...👇

{ ...تیامت بی آنکه گردنش را برگرداند ، [ فریادی ] بر آورد ،
سبعانه سخن اعتراض بر لبانش جاری شد :
[ «تو ] برای سرور خدایان بیش از حد مهمی که علیه تو بر خیزم ،
آیا در محل او بود که آنها گرد آمدند ، ( یا ) در محل تو ? »
پس از آنکه سرور توفان باد ، سلاح نیرومند خویش را بر پا داشت ،
سخن زیر را [ برای ] تیامت [ خشمگین ] ارسال داشت :
« تو [ با اقتدار ] به پا خاسته ای ، تو مغرورانه تعالی یافته ای ،
[ تو ] قلب خویش را برای دامن زدن به ستیز تغییر داده [ ای ] ،
[ بنابراین ] ، پسران پدران خویش را انکار می کنند ،
[ و تو ] ، که آنها را هستی بخشیده ای ، ...تنفر داری ،
تو کینگو را بزرگ کردی تا همسر ( تو ) باشد ،
[ فرمانروایی ] ، که حق او نیست ، تو جایگزین فرمانروایی آنو کرده ای .
علیه انشر ، پادشاه خدایان ، تو به دنبال پلیدی هستی
[ علیه ] خدایان ، پدرانم ، شرارت را به اثبات رسانده ای .
[ گر چه ] نیرو هایت به پا خاسته با سلاح هایت مجهز شده اند ،
به پا خیز ، تا من و تو در جنگ تن به تن رو در رو شویم » .
هنگامی که تیامت این ( سخنان ) را شنید ،
مانند کسی بود که تسخیر شده است ، دیوانه شد .
تیامت در خشم فریاد بلندی کشید .
تا بن ساق های هر دو پایش به لرزه در آمد .
او سحر می خواند ، (و) بی وقفه افسون خود را می افشاند ،
همزمان ، خدایان جنگ سلاح هایشان را تیز کردند .
سپس تیامت و مردوک ، خردمند ترین خدایان توأمان خارج شدند .
آنها در نبردی تن به تن به این سو و آن سو شدند ، در جنگ به هم پیچیدند .
سرور برای به بند کشیدن او تور خویش را گسترد ،
باد پلید را ، که به دنبال می آمد ، رو به روی الهه آزاد کرد .
همین که تیامت برای از میان بردن آن دهان گشود ،
باد پلید را درون ( دهان ) پیش راند تا او دهان خود را نبندد .
همچنان که بادهای شرزه شکم او را پرکردند ، بدن او متورم شد و دهانش کاملاً باز ماند .
او ( مردوک ) تیر را رها ساخت ، تیر شکم وی را درید ،
تیر سر تاسر اعضای درون او را بریده ، قلبش را دو نیم کرد .
با مقهور ساختن وی بدین سان ، ( شمع ) زندگی او را خاموش ساخت .
لاشهٔ او را بر زمین افکند تا بر روی آن بایستد .
پس از آنکه تیامت ، رهبر ، را کشت ،
اتحاد او از هم پاشید ، گروه او متلاشی شد .
و خدایان ، یاری دهندگان ، که در کنار او حرکت می کردند ،
در حالی که از وحشت بر خود می لرزیدند ، پشت خویش را برگرداندند ،
برای آنکه زندگی خود را نجات داده ( آن را ) حفظ کنند .
تنگاتنگ حلقه زدند ، آنها قادر به فرار نبودند .
او آنها را به اسارت کشید ، سلاح هایشان را در هم کوبید .
با افتادن درون تور ، خویشتن را به دام افتاده یافتند
با افتادن به زندان ، انباشته از ماتم بودند
با تحمل خشم او ، در زندان باقی ماندند .
و یازده مخلوقی را که او ( تیامت ) با وحشت انباشته بود ،
گروه هیولاهایی که ...پیشاپیش او حرکت می کرد ،
در غل و زنجیر افکند ، دستهای آنها را ....
برای همهٔ مقاومتهایشان ، ( آنها ) را زیر پا لگد مال کرد .
و کینگو را ، که به ریاست در میان ایشان برگزیده شده بود ،
به بند کشید و او را به اوگائه تحویل داد .
الواح سرنوشت را که حق او نبود ، از وی گرفت ،
آنها را با مهری مهمور کرد و بر سینهٔ خویش بست .
هنگامی که او مخالفان خویش را مغلوب و مقهور ساخت ،
پیروزی انشر بر دشمنان را به طور کامل بر قرار کرد ،
دشمن گزافه گو را ...ساخت ،
آرزوی نود یمّود بر آورده شد ، مردوک دلاور ،
تسلط خویش را بر خدایان استحکام بخشید ،
و به تیامت بازگشت ، که او را به بند کشیده بود .
سرور بر ساقهای پای تیامت پای نهاد ،
با گرز بی امان خویش جمجمه او را در هم شکست .
هنگامی که شریانهای خون او را قطع کرد ،
باد شمال ( آن را ) به جاهای فاش ناشده حمل کرد .
با دیدن آن ، پدرانش خوشحال شدند و فریاد شادی بر آوردند ،
آنها برای وی هدایایی جهت بیعت آوردند .
سپس سرور برای دیدن بدن مرده او ( تیامت ) توقف کرد ،
اینکه شاید او هیولا ( جسد الهه ) را تقسیم کند ، و کارهای استادانه انجام دهد .
وی را همانند حلزونی صدف دار به دو نیم کرد :
نیمه از آن را به صورت آسمان بر پا داشت و آن را اندود ،
سد بند را پایین کشید و نگهبان را بر گمارد .
به آنها فرمان داد که به آبهای او اجازه گریز ندهند .
او سرتاسر آسمان را پیمود و مناطق ( آن را ) بررسی کرد .
اقامتگاه اپسو را مرتب کرد ، خانه نود یمّود را ، همچنان که سرور ابعاد اپسو را اندازه گرفت .
« خانه بزرگ » را ، شکل آن را همانند اشرّ بر پا داشت ،
« خانه بزرگ » را ، اشرّ را ، که او همچون گنبد آسمان کرد ،
آنو ، انلیل ، و إآ را به مکانهایشان باز گرداند . ...}
پایان لوح چهارم

#تیامت #آنو #مردوک  #اسطوره_آفرینش

ادامه دارد ...
@soltannasir
🌊🌊🌊

@soltannasir

     { مسبحات و چاکراها 135 }

           { تعلیقات 45 }

 { نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 25 }

ادامه ...👇

{ لوح چهارم : 👇

آنها برای وی اورنگی شاهانه بر پا داشتند .
او رو به روی پدرانش بر کرسی ریاست تکیه زد .
« تو با افتخار ترین خدایان بزرگی ،
فرمان تو بی همتاست ، فرمان تو فرمان آنو ست .
تو ، مردوک ، با افتخار ترین خدایان بزرگی ،
فرمان تو بی همتاست ، فرمان تو فرمان آنو ست .
از امروز رأی تو تغییر ناپذیر خواهد بود .
رفیع کردن یا تنزل دادن آنها [ در ] دست تو خواهد بود .
سخن تو حقیقت خواهد بود ، فرمان تو تردید ناپذیر خواهد بود :
هیچ کس در میان خدایان به مرزهای تو تجاوز نخواهد کرد ،
مسند خدایان نیاز به تزیین دارد ،
بگذار تا جای نماز خانه آنها همیشه در محل تو باشد .
ای مردوک ، تو در واقع انتقام گیرنده ما هستی .
ما پادشاهی بر تمام جهان را بر تو ارزانی داشته ایم .
هنگامی که در مجمع بنشینی ، کلام تو برترین خواهد بود .
سلاح هایت شکست نخواهد خورد ، آنها دشمنان را در هم خواهد شکست .
ای سرور ، به آنهایی که به تو اعتماد دارند زندگی عطا کن ،
اما ، زندگی خدایی را که به پلیدی گراییده است ، دور بریز ».
پس از آنکه تکه پارچه ای را در میان خویش قرار دادند ،
خطاب به مردوک ، نخستین فرزندشان ، گفتند :
« سرورا ، فرمانت در میان خدایان به درستی بالاترین است .
بگو ، جز خرابی یا آفرینش ، انجام خواهد گرفت .
دهان بگشای : پارچه نابود خواهد شد ،
دگر بار سخن بگو ، و پارچه به حال اول باز خواهد گشت ».
با آوردن کلام بر دهان پارچه نابود شد ؛
دگر بار سخن گفت ، و پارچه به حال اول بازگشت .
هنگامی که خدایان ،پدرانش ، ثمره کلام او را دیدند ،
شادمانه بیعت کردند : « مردوک پادشاه است » .
آنها عصای شاهی ، اورنگ ، و پلو را به وی اعطا کردند ،
آنها برای دفع دشمنان به وی سلاح هایی بی رقیب دادند :
« برو و زندگی تیامت را قطع کن .
باشد که بادها خون او را به جاهای فاش نشده حمل کند ».
پس سرنوشت بل تعیین شد ، خدایان ، پدرانش ،
باعث شدند که در راه موفقیت و حصول گام نهد .
او کمانی ساخت ، آن را چون سلاح خویش مشخص کرد ،
به آن تیر ضمیمه کرد ، زه آن را ثابت کرد .
گرز خویش را بالا برد ، آن را به دست راست گرفت ،
کمان و تیردان را به پهلوی خود آویخت .
آذرخش را در برابر خویش قرار داد ،
بدنش را با آتش سوزان انباشت .
سپس توری ساخت که تیامت را درون خویش قرار دهد .
👈چهار باد را مستقر ساخت تا برای هیچ بخشی از قدرت او راه گریزی نباشد ،
باد جنوب ، باد شمال ، باد شرق ، باد غرب
تور را به پهلوی خویش بست ، هدیه پدرش ، آنو .
او ایمهولّو ، « باد پلید » ، گرد باد ، تند باد را به وجود آورد ،
بادهای چهارگانه ، بادهای هفتگانه ، توفان موسمی ، باد بی رقیب ،
آنگاه هفت عدد از بادهایی را که ایجاد کرده بود ، پیش فرستاد .
برای تحریک درون تیامت آنها پشت سر او به پا خاستند .
سپس سرور توفان سیل ، سلاح نیرومندش را بر پا داشت .
بر ارابه مقاومت ناپذیر و وحشت آفرین توفان باد سوار شد .
دو جفت را دهانه زد (و) یوغ بست ،
کشنده ، بیرحم ، لگدمال کننده ، تیز چنگ .
دندانهایشان تیز بود ، زهر آگین بود .
در یغما گری زبر دست ، در ویرانگری ماهر .
آنها ... در هم کوبیدند ، آنها در جنگ ترس آفرین بودند .
آنها به چپ یا [ به راست ] ...آنها باز نخواهند شد .
به جای ردا در [ جوشنی ] از وحشت پیچیده شده بود .
سرور پیش رفت و راه خویش را پی گرفت ،
در برابر تیامت خشمگین رو در رو قرار گرفت .
بر لبان خویش خمیر سرخ ...نهاد .
گیاهی را برای دفع سم به دست گرفته بود .
آنگاه در اطراف او به گردش در آمدند ، خدایان در اطراف او به گردش در آمدند .
سرور نزدیک شد تا درون تیامت را بررسی کند ،
( و ) از طرح کینگو ، همنشین او ، آگاه شود .
همچنان که نگاه کرد ، مسیرش مختل شد ،
اراده اش پریشان شد ، کردارش مغشوش شد .
و هنگامی که خدایان ، یاری کنندگانش ، که درکنار او حرکت می کردند ،
پهلوان دلاور را مشاهده کردند ، دید آنها تیره شد . ... }

ادامه دارد ...

#تیامت #باد #توفان #مردوک #سیل #اسطوره_آفرینش 
@soltannasir
🌊🌊🌊

@soltannasir

       { مسبحات و چاکراها134 }

             { تعلیقات 44 }

 { نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 24 }

ادامه ...👇

{ ... برای خدایان پسران او ، [ آنها تعیین سرنوشت کردند ] :
« کلام تو آتش را فرو خواهد نشاند ،
[«قدرت ] سلاح » را ، که آنچنان نیرومند در حرکت است ،
همین که کینگو ارتقا یافت ، [ مرتبه آنو را تصاحب کرد ] ،
[ پست و ناچیز خواهد کرد » ].
آنو را پیش فرستادم ، نتوانست [ با او رو به رو شود ] .
نود یمّود ترسید [ و بازگشت ].
مردوک پیش آمد ، داناترین [ خدایان فرزند تو ] ،
[ قلبش را بر انگیخته است ، رفته تا ] با تیامت رو در رو شود .
او دهان گشوده [ به من می گوید ] :
« اگر من در واقع ، [ به عنوان انتقام گیرندهٔ تو ]،
می روم که تیامت را مغلوب کنم [ و زندگی شما را برهانم ] ،
مجمع را تشکیل ده ، [ سرنوشت مرا برترین اعلام کن ] ،
هنگامی که در او بشوکینّ [ مشترکاً نشسته شادی می کنید ] ،
بگذار تا کلام من به جای تو [ سرنوشتها را رقم زند ] .
هر آنچه را که به وجود آور [م] تغییر ناپذیر خواهد بود
نه فرمان عزل نه تعویض از [ لبان من ] جاری نخواهد شد ».
اکنون در اینجا عجله کنید و به سرعت فرامین خویش را [ برای او تعیین کنید ] ،
که او ممکن است رفته با دشمن نیرومندترین رو به رو شود » .
هنگامی که لخمو و لخامو این را شنیدند ، فریاد بلندی بر آورند ،
همه ایگیگی ( ایگی گو یا ایگی گی در دوره بابلی به عنوان نام 10 «خدای کبیر » معرفی می شود . در دوره های بعدی به مجموعه خدایان آسمانی ایگی گی می گفتند و به خدایان زیر زمین انو نکو می گفتند )  در اندوه ماتم گرفتند :
« عجبا که آنها چنین تصمیمی را اتخاذ کرده اند ،
ما قادر به درک کردار تیامت نیستیم ».
آنها حاضر به سفر شدند ،
همهٔ خدایان بزرگ که سرنوشتها را رقم می زنند .
آنها در برابر انشر وارد شده [ اوبشو کینّ ] را پر کردند .
در مجمع یکدیگر را بوسیدند .
همین که به میگساری [ نشستند ] ، گفتگو را آغاز کردند .
آنها نان میهمانی را خوردند ، ( در نوشیدن ) [ شراب ] شرکت کردند ،
نیهای آشامیدن خویش را با شراب شیرین تر کردند .
چندان که مشروب قوی را نوشیدند ، بدنها [یشان ] انباشته از باد غرور شد .
آنها کاملا سرمست شدند ، اما روحیه هایشان بالا رفت .
برای مردوک ، انتقام گیرنده شان ، فرامین زیر را تعیین کردند .  ...}
پایان لوح سوم


ادامه دارد

#کینگو #تیامت #لخمو #مردوک
@soltannasir
🌊🌊🌊

@soltannasir

      { مسبحات و چاکراها 133 }

              { تعلیقات 43 }

  { نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 23 }

ادامه ...👇

{ ... لوح سوم : 👇

انشر دهان گشود و
خطاب به گگ، وزیر خود ، گفت :
« ای گگ ، وزیر من ، که روح مرا شاد می سازد ،
ترا نزد لخمو و لخامو روانه خواهم ساخت ،
تو بصیرت داری ، در سخن نیکو گفتن زبر دستی
خدایان ، پدرانت ، ترا پیش از من به وجود آوردند ،
بگذار تا همه خدایان به اینجا بیایند ،
بگذار تا با یکدیگر صحبت کنند ، به ضیافتی بنشینند ،
بگذار تا آنها نان شادمانی بخورند ، از شراب بهره گیرند ؛
بگذار تا برای مردوک ، انتقام گیرنده شان ، فرامین را تعیین کنند .
حرکت کن گگ ، در برابر آنها بایست ،
« آنچه را که به تو خواهم گفت برای آنها بازگو کن :
« انشر ، فرزندتان ، مرا به اینجا فرستاده است ،
مرا مأمور کرده است تا با صدای رسا [ مکنونات ] دل او را بازگو کنم ،
[ بگویم ] : « تیامت ، که ما را هستی بخشید ، از ما متنفر است » ،
او[ مجمع ] را بر پا داشته و مالامال از خشم مفرط است .
همه خدایان پیرامون او گرد آمده اند ،
حتی آنهایی را که به ایشان هستی بخشیدی در کنار او حرکت می کنند .
آنها گرد می آیند و در کنار تیامت حرکت می کنند .
خشمگین ، شب و روز بی وقفه توطئه می چینند ،
آنها برای جنگ خرناس کشیدن ، خروشیدن آماده شده اند ،
آنها به منظور آماده شدن برای جنگ تشکیل شورا داده اند .
مادر خوبور که همه چیزها را می آفریند ،
سلاح های بی رقیب را افزایش داده است ، مار _هیولاها را هستی بخشیده است ،
( با ) دندانهای تیز ، دندانهای نیش بی دریغ .
بدن آن ها را [ با زهر ] برای خون پر کرده است .
اژدها های غران را جامه وحشت پوشانده است .
تاج هایی از هاله بر سر آنان نهاده است ، آنها را شبیه خدایان ساخته است ،
پس هر که بر آنها نظاره کند سر افکنده خواهد مرد ،
(و) اینکه ، با بدنهای پشت و رو شده شان ، هیچ قدرتی نمی تواند آنها را ( به حال اول ) باز گرداند .
او ( الهه ) افعی ، اژدها ، و اسفنکس را به کار انداخته است ،
شیر بزرگ ، سگ دیوانه ، و عقرب _ مرد ،
شیر _ هیولاهای نیرومند ، پرنده _ اژدها ، قنتورس
سلاح هایی را حمل می کنند که بی دریغ است ، در جنگ بی باک است .
فرامین او ( الهه ) راسخ است ، مقاومت ناپذیر است .
یازده نوع از آن را [ به وجود ] آورده است .
از میان خدایان ، نخستین فرزند او ، که مجمع وی را تشکیل داده است ،
کینگو را ترفیع داده ، او را میان آنها به ریاست گمارده است .
رهبر رده ها ، فرمانده مجمع ،
بالا برنده سلاح ها برای مصاف ، برای پیشروی در جنگ ، فرمانده کل در جنگ .
چندان که او را در مجمع نشاند ، اینها را به دستش سپرد :
« من افسون را برای تو طرح ریخته ام ، ترا در مجمع خدایان تعالی بخشیدم .
برای مشورت با همهٔ خدایان قدرت کامل ،قدرت کامل به تو اعطا کرده ام .
به درستی تو بزرگترینی ، تو تنها همنشین منی ،
سخن تو بر همه انو نّکی برتری خواهد داشت » .
او الواح سرنوشت را به وی سپرده است ، ( آنها را ) [ بر سینهٔ او بسته است ] :
« و تو ، فرمانت تغییر ناپذیر خواهد بود . کلامت پایدار خواهد بود » .
همین که کینگو ارتقا یافت ، [ مرتبه آنو را تصاحب کرد ] ، ...}

ادامه دارد ...

#تیامت #مردوک #کینگو #انشر
@soltannasir
🌊🌊🌊

@soltannasir

       { مسبحات و چاکراها 132 }

            { تعلیقات 42 }

{ نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و آیات قرآن 22 }

ادامه ...👇

{ ...هنگامی که با انشر رو به رو می شوی ، چانکه گویی در جنگی ، به او نزدیک شو ؛
هنگام سخن گفتن بر پا بایست ، او با دیدن تو پر آسایش خواهد شد » .
سرور با سخن پدرش شاد شد ؛
وی نزدیک شد و رو در روی انشر ایستاد .
هنگامی که انشر او را دید قلبش مملو از شادی شد .
بر لبهای او بوسه زد ، افسردگیش بر طرف شد .
[ « انشر ] ، صامت مباش ، لبانت را فراخ بگشای .
من خواهم رفت و آرزوی دلت را بر خواهم آورد .
[ انشر ] ، صامت مباش ، لبانت را فراخ بگشای .
من خواهم رفت و آرزوی دلت را بر خواهم آورد .
( 2 بار تکرار شده است )
کدام مردی است که جنگ را علیه تو تحمیل کرده است ?
[ او کسی جز تیامت ] نیست ، زنی که با سلاح با تو ضدیت می ورزد ،
[ ای پدر ] آفریدگارم ، خوشحال باش و شادمان
به زودی پای بر گردن تیامت خواهی نهاد ،
[ ای پدر ] آفریدگارم ، خوشحال باش و شادمان
به زودی پای بر [ گردن ] تیامت خواهی نهاد » .
« پسرم ، ( تو ) که همه حکمتها را می شناسی ،
[ تیامت ] را با افسون مقدست آرام کن .
بر [ ارابه ] توفانت با همه سرعت حرکت کن .
در [ حضور ] او ( الهه ) آنها ترا حمل نخواهند کرد . [ آنها را ] باز گردان » .
سرور از سخن پدرش [ شادمان شد ] .
قلبش به وجد آمد ، به پدرش گفت :
« ( ای ) آفریننده خدایان ، سرنوشت خدایان بزرگ،
اگر من در واقع ، به عنوان انتقام گیرنده تو ،
می روم که تیامت را مغلوب کنم و زندگی شما را برهانم ،
مجمع را تشکیل ده ، سرنوشت مرا برترین اعلام کن ،
هنگامی که مشترکاً در اوبشوکینّ نشسته شادی می کنید ،
بگذار تا کلام من ، به جای تو سرنوشتها را رقم زند .
هر آنچه را که به وجود آورم تغییر ناپذیر خواهد بود ،
نه فرمان عزل نه تعویض از لبان من جاری نخواهد شد » . ... }
پایان لوح دوم .

ادامه دارد ...

#تیامت #انشر #اسطوره_آفرینش #سومر #مردوک
@soltannasir
🌊🌊🌊

@soltannasir

   { مسبحات و چاکراها 131 }

             { تعلیقات 41 }

 { نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش با احادیث و  آیات قرآن 21 }

ادامه ...👇

{ ... از میان خدایان ، نخستین فرزند او ، که مجمع او را تشکیل داده است ،
کینگو را ترفیع داده او را میان آنها به ریاست گمارده است .
رهبر رده ها ، فرمانده مجمع ،
بالا برنده سلاح ها برای مصاف ، برای پیشروی در جنگ ، فرمانده کل در جنگ .
چندان که او را در مجمع نشاند ، اینها را به دستش [سپرد ] : [ « من افسون را ] برای تو طرح ریخته ام ، ترا در مجمع خدایان تعالی بخشیدم .
[ برای مشورت با همهٔ ] خدایان قدرت کامل ، [ به تو اعطا ] کرده ام .
به درستی تو بزرگترینی ، تو تنها همنشین منی ،
سخن تو بر همه انو نّکی برتری خواهد داشت » .
[ او الواح سرنوشت را به وی سپرده است ، ( آنها را ) بر 👈سینه او بسته است ] :
[ « و تو ، فرمانت تغییر ناپذیر خواهد بود ] . کلامت پایدار خواهد بود » .
همین که کینگو ارتقا یافت ، مرتبه آنو را تصاحب کرد ،
برای خدایان ،  پسران او ، تعیین سرنوشت کرد :
[ « کلام تو ] آتش را فرو خواهد نشاند ،
« قدرت سلاح » را ، که [ آنچنان نیرومند در حرکت ] است ، پست و ناچیز خواهد کرد » .
هنگامی که انشر شنید که تیامت ایجاد درد سر کرده است ، شیرهای خویش را زد و لبان خود را گاز گرفت .
قلب او افسرده ، خُلق او نا آرام بود .
[ او دهان ] خویش را [پوشاند ] تا فریاد خفه کند :
« ... جنگ .
[ سلاحی را که ساخته ای ] ، بالا بر ،
[ اکنون مومّو و ] اپسو را بکش ،
[ اکنون ] کینگو را بکش ، که پیشاپیش او حرکت می کند .
...حکمت » .
نود یمّود ، [ مشاور ] خدایان [پاسخ داد ] .
(پاسخ إآ به نود یمّود در قسمتهای شکسته از میان رفته است .
ظاهراً  إآ هیچ چاره ای نداشته است ، زیرا پس از انشر به آنو روی می آورد ):
خطاب [ به آنو ] ، فرزند خویش [ سخنی ] گفت :
« ...این نیرومند ترین پهلوانان ، که قدرت او [ برجسته است ] ، حمله او مقاومت ناپذیر است .
[ برو ] و در برابر تیامت قد علم کن ،
که خُلق او آرام گیرد ، که قلب او منبسط شود .
[ اگر ] او به سخنت گوش فرا ندهد ،
آنگاه [ سخن ] ما را به او بگو ، که شاید آرام گیرد » .
هنگامی که فرمان پدرش ، انشر را [ شنید ] ،
راه خویش را به سوی او ( الهه ) [ مستقیم کرد ] ، راه به ( سوی ) او را پی گرفت .
[ اما هنگامی که آنو ( به قدر کافی ) ] برای دیدن نقشه تیامت [ نزدیک شد ] ،
[ قادر نبود با او رو به رو شود ] و بازگشت .
[ با سر افکندگی به نزد پدرش ] انشر [ آمد ]
[ چنانکه گویی او تیامت بود ، پس او ] را مخاطب قرار داد :
« دست من برای مطیع ساختن تو [ کافی ] نیست » .
انشر همچنان از جا پرید صامت بود ،
[ روی در هم کشیده ] ، و سرش را به إآ تکان می داد .
همه انونّکی در یکجا گرد آمدند ،
لبهای آنان کاملاً بسته بود ، آنها در سکوت [ نشستند ] .
( فکر می کردند ) . « هیچ خدایی نمی تواند [ به جنگ برود و ] ،
رو به رو شدن با تیامت ،گریز [ از زندگی است » ] .
انشر ، پدر خدایان ، در شکوه و بزرگی [ از زمین ] برخاست ،
و پس از آنکه در قلب خویش تعمق کرد ، [  به انو نّکی گفت ] :
« هر آنکه [ نیروی]ش زیاد است ، انتقام گیرندهٔ [ ما ] خواهد بود ،
مردوک پهلوان ، کسی ( است ) که در جنگ [ زیرک ] است » .
إآ مردوک را به محل انزوای خویش فرا خواند .
ضمن ( راهنمایی ) ، آنچه را که در قلبش بود به او گفت :
« ای مردوک ، به توصیه من توجه کن . به پدرت گوش ده ،
زیرا تو فرزند منی که قلب او ( پدر ) را آرامش می بخشی . ...}

ادامه دارد ...

#اسطوره_آفرینش #مردوک #آنو #انونکی
@soltannasir
🌊🌊🌊

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 148
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 388
  • آی پی دیروز : 163
  • بازدید امروز : 737
  • باردید دیروز : 440
  • گوگل امروز : 31
  • گوگل دیروز : 46
  • بازدید هفته : 2,168
  • بازدید ماه : 2,168
  • بازدید سال : 100,706
  • بازدید کلی : 1,169,144