loading...
سلطان نصیر

@soltannasir

       { پاسخ به سوالات 81 }

     { مسبحات و چاکراها 78 }

ادامه ...👇

{ منزل صدیقیت
سپس ( گوییم : ) وقتی صدیقی به رسولی ایمان می آورد ، ایمان بدانچه آن رسول ( از جانب خدا ) آورده ، و آنچه از توحید و یکتایی الاه که ( خبر ) آورده است ایمان آورده ، و آن بیان او (ص) است که فرمود : قولوا : لااله الا الله ، و یا آن که ( او تعالی ) فرمود : فاعلم انه لا اله الا الله (19_محمد )، پس صدیق دانست  که او تعالی در الوهیتش _ از آن جهت که فرموده : فاعلم انه لا اله الا الله _ واحد است ، این ایمان نامیده می شود و مومن بدان _ بر این حد _ صدیق نامیده می شود ، ولی اگر شخصی در دلیلی که دلالت بر صدق و راستی سخن او ( مخبر از خدا ) دارد نظر کند که فرموده : فاعلم انه لااله الا الله ، و پس از نظرش ( در دلایل ، چون فرموده بدان !) بر توحیدش آگاهی یابد و رسول را در قولش ( که فرمود : قولوا لا اله الا الله ) و خداوند را در قولش بدو _ صلی الله علیه و سلم _ ( که فرمود : فاعلم ) لا اله الا الله ، تصدیق کند ، چنین شخصی صدیق نیست ، بلکه او  مومن از روی دلیل است و عالم نامیده می شود .
پس منزل صدیقیت برایت روشن شد ، و این که صدیق صاحب نور ایمانی است که آن را به ضرورت در چشم دلش می یابد ، مانند نور چشم که خداوند آن را درچشم قرار داده است و بنده را در کسب آن دخالتی نیست ، همین طور نور صدیق در بصیرتش می باشد ، خداوند می فرماید : اولئک هم الصدیقون و الشهداء عند ربهم لهم اجرهم ،
یعنی : آنان نزد پروردگارشان صدیقان و گواهانند و پاداش خویش دارند (19 حدید ) یعنی از حیث گواهی « و نورهم = و نور خویش دارند _19 حدید » یعنی از حیث صدیقیت ،لذا حق متعال نور را برای صدیقیت ، و اجر و مزد رابرای گواهی قرار داد ، و آن ( صیغه صدیق ) صیغه مبالغه در تصدیق و صدق می باشد ، مانند « شرّیب » و « خمّیر » و « سکّیر » پس بین نبوت رسالی که نبوت تشریع است و بین صدیقیت ، مقام و منزلتی نمی باشد ، هر کس از 👈مرز صدیقان گذر کرد ، 👈 در نبوت گام می گذارد ، و هر کس پس از محمد صلی الله علیه و سلم ادعای نبوت تشریع کرد ، دروغگو است ، بلکه آنچه را که صادق _ رسول خدا صلی الله علیه وسلم _ آورده است ، انکار ورزیده و تکذیب کرده  است . } ( ترجمه فتوحات مکیه  جلد 6، باب 73 صفحات 86 و 87 )

همانگونه که ملاحظه می نمایید ابن عربی در فتوحات مکیه می گوید که کسی که  از مقام صدیقی بگذرد پای در مقام نبوت می گذارد !
و حق تبارک تعالی نیز در سوره مریم درباره ادریس (ع) اشاره می نماید که وی صدیق و نبی بود  : 👇

 { وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ 👈صدِّيقًا👈 نبِيًّا ﴿۵۶﴾
و در اين كتاب (نيز) از ادريس ياد كن، او بسيار راستگو و پيامبر بزرگي بود. (۵۶ )}
 
بنابراین ملاحظه می نمایید که حق تعالی نیز در توصیف ادریس (ع) ابتدا به مقام  صدیقی وی و سپس به مقام نبوت وی اشاره می نماید !
یعنی بر مبنای نظر ابن عربی ، ادریس(ع) ابتدا به مقام صدیقی و سپس با ترقی از مقام صدیقی به مقام نبوت رسید و آنگاه در پایان دوران نبوت خویش حق تعالی او را به مکانی رفیع منتقل نمود که به گفته ابن عربی فلک شمس و بنا به تعدادی از احادیث آسمان چهارم است . که بنا به فلکیات قدیم  آسمان چهارم محل کوکب شمس است .
در باب فلک شمس نیز گفتیم که درست است که آنجا مکان است . اما مکانی است که هم دارای علو مکانی و هم علو مکانتی می باشد .
بنابراین چگونه ممکن است که ادریس (ع) تنها صاحب علو مکانی باشد ? 
 ابن عربی و به تبع او قیصری در شرح خویش بر فصوص می گوید . که علو مکانتی به حسب علم است و علو مکان به حسب اعمال می باشد .
و سپس قیصری در شرح خویش بر فصوص می گوید که ادریس (ع) به واسطه ریاضات اوصاف انسانیش به صفات روحانی و الهی مبدل گشت . تا از عالم جسمانی به فلک شمس سفر نمود ولی به فنای فی الله و بقای بالله نرسید !!
اینجاست که باید گفت : «ان هذا لشی عجاب» !
چگونه پیامبری که سر منشأ بسیاری از علوم نظیر علم اعداد و حساب و هندسه و نجوم و کیمیا و مهندسی و شهر سازی و سایر شعب علوم غریبه و خفیه است . دارای علو مکانتی نیست !
شاید شخصی بگوید که این علوم ، علوم ظاهریه است و علم بالله متفاوت است . گوییم که اگر روایت توراتی را بپذیریم که ادریس (ع) زمانی که به آسمان ها رفت جد وی شیث هبة الله هنوز در قید حیات بود . و وی (شیث) قطب عالم در وقت خویش بوده ، بنا به  روایت توراتی و روایات اسلامی ادریس (ع) پس از جد خویش بالاترین مقام معنوی را در عالم داشته ، و اینکه در سفر پیدایش تورات آمده خنوخ ( ادریس ) 300 سال با خداوند راه می رفت !
می توان از این روایت توراتی ، اینگونه  استنباط نمود که ادریس (ع) از خویش فانی شده و به دولت بقای به حق مشرف شده بود .


ادامه دارد ...

#مسبحات #صدیقیت #ادریس(ع) #ابن_عربی #قیصری
@soltannasir
🌞☀️

@soltannasir

            { پاسخ به سوالات 80 }

           { مسبحات و چاکراها 77 }


ادامه ...👇

از فحوای کلام ابن عربی ، اینگونه استنباط می شود که ادریس (ع) تنها صاحب رفعت مکانی بوده نه رفعت مکانتی . چنانچه قیصری در شرح خویش بر فصوص الحکم می آورد : 👇

{ و اما علو مرتبت ماراست  یعنی : وی [ ادریس] را مکان بالا _به نص الهی _ می باشد ، اما رفعت و بلندی و مکانت و مرتبت ما راست ، زیرا او [ ادریس ] به فنای در حق و بقای به او نرسیده بود ، بلکه ریاضت کشید تا جایی که هیآت بشریت و اوصاف انسانیش به صفات الهی و هیآت روحانی تبدیل پیدا کرد ، ولی برایش فنای در ذات که موجب اتصاف به علوّ ذاتی و مکانت مطلق است حاصل نگشت ، از این رو مقام روحانیتش فلک خورشید گشت ، و این مقام ما راست . } ( ترجمه شرح فصوص قیصری جلد اول صفحه 366 و 367)

اینجا ما را با ابن عربی و مخصوصا شارح قیصری سخن است . که چگونه ادریس (ع) را از مقام رفعت مکانتی محروم می دانند !

حق تبارک تعالی در آیات 56  و 57 سوره مریم درباره ادریس(ع) می فرماید : 👇

{ وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ 👈صدِّيقًا نَبِيًّا ﴿۵۶﴾

و در اين كتاب از ادريس ياد كن كه او راستگويى پيامبر بود (۵۶)

وَرَفَعْنَاهُ مَكَانًا عَلِيًّا ﴿۵۷﴾

و [ما] او را به مقامى بلند ارتقا داديم (۵۷) }

و همچنین در آیات 85 و 86 سوره انبیاء در باره ادریس (ع)  می فرماید : 👇

{ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ👈 الصَّابِرِينَ ﴿۸۵﴾

و اسماعيل و ادريس و ذوالكفل را [ياد كن] كه همه از شكيبايان بودند (۸۵)

وَأَدْخَلْنَاهُمْ فِي رَحْمَتِنَا إِنَّهُمْ مِنَ👈 الصَّالِحِينَ ﴿۸۶﴾

و آنان را در رحمت‏ خود داخل نموديم چرا كه ايشان از شايستگان بودند (۸۶) }

در آیه 56  سوره مبارکه مریم حق تبارک تعالی پیش از آنکه به رفعت مکانی ادریس (ع) اشاره نماید .اشاره به مقام👈 صدیقی و 👈نبوت برای ادریس (ع) می نماید . و در آیات سوره انبیا ادریس(ع) را صاحب مقام 👈صابرین و 👈صالحین دانسته است !
و اینها همه نشان از رفعت مکانتی ادریس (ع) پیش از صعود وی به آسمانها دارد .
و خود شیخ اکبر ابن عربی در مواضع متعددی از کتاب فتوحات مکیه به مقام بلند انبیاء و صدیقین و صالحین و غیره اشاره می نماید  : 👇


{ اصناف اولیا : 👇
1_ اولیای انبیاء

از اولیا _ رضی الله عنهم _ انبیاء صلوات الله علیهم می باشند که خداوند متولی و عهده دار نبوتشان کرده است ، و آنان رجالی هستند که خداوند خاص خویششان ساختشان و برای خدمت برگزیدشان و از دیگر بندگان به حضرت خودش اختصاصشان داده در ذاتشان شریعتی را معین کرده که بدان تعبد ورزند ، و بعضی از آنان را فرمان نداده
که آن عبادات را به غیر خودشان _ به گونه وجوب _ دستور دهند ، بنابراین مقام👈 نبوت مقام 👈 خاصی در ولایت است ، پس آنان (انبیای اولیا ) بر شریعتی از جانب خداوند می باشند که برایشان اموری را حلال کرده و اموری را حرام ، آن (شریعت ) را خاص آنان کرد _ نه غیر آنان _ زیرا سرای دنیا اقتضای چنین امری را دارد ، چون سرای مرگ و زندگی است و خداوند فرموده : الذی خلق الموت و لحیاة لیبلوکم ، یعنی : همان که مرگ و زندگی آفرید تا امتحانتان کند (2_ ملک ) ، تکلیف همان ابتلا و امتحان است .
پس ولایت نبوت عامه است و نبوتی که دارای تشریع است نبوت خاصه می باشد و هر کس از این صنف را که این گونه باشد فرا می گیرد ، و آن مقام 👈 « رفعت » در خطاب الهی است _ اگر دستور نداده و تفوه به نبوت نکند _ نه در مشاهده ، پس مقام نبوت ، در خطاب👈 « علوّ » است . } ( ترجمه فتوحات مکیه جلد 6 صفحات 84 و 85)

همچنین وی  در ادامه در باب مقام صدیقین می گوید : 👇

{  3_ اولیای صدیقان : 👇

 از اولیا نیز « صدیقان » رضی الله عن الجمیع _ می باشندکه خداوند آنان را متولی و عهده دار صدیقیت کرده است ، خداوند درباره کسانی که به خدا و رسولانش ایمان آورده اند فرموده : اولئک هم الصدیقون ، یعنی : اینان همان صدیقانند ( 19_ حدید ) ، بنابراین صدیق کسی است که به خدا و رسولش از سخن مخبر ( رسول خبر دهنده ) ایمان بیاورد _ نه از روی دلیل _ و نور ایمانی را که در دلش می یابد وی را مانع از شک و دو دلی که در سخن مخبر رسول وارد می سازد می شود ، و متعلق به تصدیق در واقع ایمان به رسول است ، و ایمان به خدا از جهت قربت است _ نه اثبات آن _ زیرا بعضی از صدیقان بر ایشان وجودحق _ به ضرورت و یا از راه نظر _ ثابت است ، ولی جهت قربت ثابت نشده است ، و این آیه دلالت بر شرف و برتری اثبات وجود دارد . } ( ترجمه فتوحات مکیه صفحه 86)


#مسبحات #ادریس(ع) #ابن_عربی #قیصری #صدیقی #نبوت #صالحین #صابرین
@soltannasir
🌞☀️

@soltannasir

          { پاسخ به سوالات 78}

        { مسبحات و چاکراها 75}


از ادریس (ع) سخن گفته شد و اینکه وی هم در تورات و هم در داستان های شفاهی به جای مانده از پیشینیان و هم در بخشی از احادیث اسلامی به آسمانها رفت .
ملاحظه نمودید که در اکثر احادیث اسلامی سخن از سفر ادریس(ع) به آسمان چهارم  و یا بین آسمان چهارم و پنجم یعنی محل خورشید بر طبق نظر پیشینیان شده است . که البته امروزه عده ای تطابق آسمانها را با فلکیات قدیم نمی پذیرند . و تمامی ستارگان را مربوط به آسمان اول می دانند .
ابن عربی فص حکمت قدوسی در کلمه ادریسی ، را با آیه قرآن که مربوط به ادریس (ع) است . طرح ریزی می نماید .
یعنی آیه « و رفعنامکانا علیا » (57 سوره مریم )
وی علو و بلندی را به علو مکانی و علو مکانتی تقسیم می نماید .
وی سپس با نقل آیه 57 سوره مریم که در آن نقل شده که ادریس (ع) را به مکانی بلند بردیم . می گوید : 👈 بالاترین مکان ها ، مکانی است که آسیای افلاک 👈 گرد آن می چرخد و آن 👈فلک خورشید است .
و وی مقام روحانیت ادریس (ع) را در آنجا می داند .
به نظر می آید که ابن عربی بر اساس احادیثی که در کتب اهل سنت نقل شده ، جایگاه ادریس (ع) را در فلک شمس می داند . و مستمسک ابن عربی در اینجا حدیث است نه کشف و شهود شخصی وی .

  ابن عربی 👈 فلک شمس را قطب افلاک می داند که آسیای افلاک بر گرد آن می چرخد . و وی  سپس با نام بردن افلاک تعداد آنان را 15 فلک می داند.  که هفت فلک کره خاک ، فلک کره آب ، فلک کره  هوا ، فلک کره  اثیر ، فلک قمر ، فلک عطارد ، فلک زهره ، در پایین فلک شمس و هفت فلک ، فلک مریخ ،فلک مشتری ، فلک زحل ، فلک منازل و فلک اطلس و فلک کرسی و  فلک عرش می داند .
نظر ابن عربی با نظر قدما و منجمین اسلامی متفاوت است و دیدگاه وی نه با فلکیات قدیم چندان منطبق است و نه با فلکیات جدید ، وی بر خلاف منجمین اسلامی که زمین را مرکز عالم می دانستند ، قائل به چرخش افلاک گرد فلک قطب که فلک شمس است می باشد .
بنابراین وی به نوعی نظریه خورشید مرکزی قائل است که با نه با نجوم قدیم چندان انطباق دارد و نه با نجوم  جدید .
همچنین وی بر خلاف قدما فلک کرسی و عرش را بالای فلک ثوابت و اطلس می داند .

علامه حسن حسن زاده آملی در کتاب ممد الهمم در شرح فصوص الحکم  در فص ادریسی می نویسد : 👇

{ در کتب هیئت و نجوم که خواستند حرکات کواکب را به نظم بباورند نه فلک ثابت کردند که قمر است و عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل و فلک ثوابت و اطلس که او را فلک الافلاک و معدل النهار و فلک اعظم نیز می نامند و چون در او هیچ ستاره ای نیست او را اطلس می نامند ( چون لفظ اطلس بی نقطه است ) و حرکت یومیه را به او اسناد دادند چنانکه جمعی دیگر از فیثاغورث و ابرخس که قبل از میلاد مسیح بودند و در اسلام ابوسلیمان سجستانی و جمعی دیگر زمین را متحرک می دانستند و حرکت یومیه را به زمین اسناد دادند جناب شیخ بهائی در تشریح الافلاک می فرماید : در لسان شرع از فلک نهم تعبیر به عرش و از فلک ثوابت تعبیر به کرسی می شود .
البته مرادش عرش و کرسی عالم جسمانی است که نمودار عرش و کرسی حقیقی واقعی اند و مادون فلک قمر را فلک نمی نامند بلکه کره می گویند . کره نار ،کره هوا ، کره آب ، کره خاک ، ولی فرمایشی که جناب محی الدین دارد با کتب هیئت و نجوم وفق نمی دهد چه ایشان فلک کرسی و فلک عرش را بعد از فلک ثوابت و اطلس آورده است با اینکه اطلس و ثوابت همان عرش و کرسی اند چنانکه از گفته. شیخ بهائی دانستیم .
بنابراین بعد از فلک شمس پنج فلک است ، نه هفت فلک که محی الدین فرمود و قیصری در شرح گوید
شیخ در باب 275 فتوحات نیز همین حرف را دارد که فرمود اطلس عرش تکوین است که از او به واسطه طبایع اربعه کون و فساد پیدا شد مستوای اسم رحمان عرش عظیم است که مافوقش جسمی نیست و مستوای کرسی کریم است . } (ممدالهمم در شرح فصوص الحکم فص حکمت قدوسیه فی کلمه ادریسیه پانویس )

نکته : ابن عربی در فص ادریسی قائل به این است که بالاترین مکان ها مکانی است که آسیای افلاک بر گرد آن می چرخد و آن فلک خورشید است . اما چرا ابن عربی  فلک خورشید را بالاترین مکان ها می داند ? در حالی که هفت فلک را بالای فلک خورشید نام می برد ?
علت این امر آن است که وی می گوید هفت فلک بالا و هفت فلک پایین 👈 گرد خورشید می چرخند . چون خورشید بنا به نظر وی قطب و مرکز افلاک است . بنابراین برای هفت فلک بالایی نیز ، بالاترین مکان ها مکان خورشید می باشد . زیرا به دور خورشید می چرخند .
بدین ترتیب برای هفت فلک پایینی نیز در اندیشه ابن عربی  بالاترین مکان ها فلک شمس می باشد . زیرا آنان نیز به دور خورشید می چرخند. 


ادامه دارد

#مسبحات #ادریس(ع) #ابن_عربی #ممد_الهمم #فلک #شمس
@soltannasir
🌞☀️

@soltannasir

        { پاسخ به سوالات 64 }

       { مسبحات و چاکراها 61 }

ادامه ...👇

به نظر نمی آید که شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی در نظریه دوره هفت هزارساله عالم مستقیما  از نظریه نحله کیومرثیه آیین مجوس متأثر شده باشد .
زیرا جغرافیای زندگانی ابن عربی با چنین عقیده ای همواره فاصله داشته است .
اینگونه به نظر می آید که ابن عربی در باب اعتقاد به دوره هفت هزار ساله  از اندیشه جمعیت سری اخوان الصفا الهام گرفته باشد .

{اخوان الصفا در رسائل خویش قائل به دوره هفت هزار ساله عالم می باشند. 
و هر دوره هزار ساله را متعلق به یک نبی می دانند .
دوره اول متعلق به آدم صفی الله و دوره دوم متعلق به نوح نجی الله و دوره سوم متعلق به ابراهیم خلیل الله و دوره چهارم متعلق به موسی کلیم الله و دوره پنجم متعلق به عیسی روح الله و کلمة  الله و دوره ششم متعلق به محمد رسول الله حبیب الله (ص) و دوره هفتم متعلق به قائم (ع) می باشد .
و پس از پایان دوره حضرتش قیامت برپا می شود. 
این ادوار با قران مشتری و زحل ارتباط دارد .
در بين ادوار قرانات مختلف، اخوان الصفا بـه تشريح نمونه هايی از آنها می پردازند كه مهمترين آنها قران زحل و مشتری است كـه نـزد  منجمین اسلامی  به عنوان «قران علويين» شناخته می شود .
اخوان الصفا برای آن سـه نـوع در نظـر
می گيرند. مبنای نظرية قران علويين بر اين اساس است كه دو سـياره زحـل و مشـتري هـر  بيست سال با يكديگر قران دارند، اما اين قران به صورت ثابت و يكشكل نيست، بلكه بـه کندی در دايرة البروج تغيير مكان ميدهد. اين تغيير مكان به گونه ای است كه هر 240 سال
از يك مثلثه (مثلاً مثلثة آتشی) وارد مثلثه ديگر ميشود و پس از 960 سال، دوباره اين قران در همان برج اوليه صورت مي پذيرد، و در واقع در اين مدت، چهار مثلثه را طی مـی کنـد .} (به نقل از مقاله دکتر انشاالله رحمتی )

همانگونه که ملاحظه می نمایید به نظر می آید که ابن عربی در دوره هفت هزار ساله سنبله  از اندیشه اخوان الصفا متاثر شده است .
اخوان الصفا هر کدام از دوره ها را به یک کوکب منسوب می نمایند .

نکته 1 :  اندیشه دوره هفت هزار ساله عالم با نظام هفت کوکب در فلکیات قدیم نیز انطباق دارد .

نکته 2: در باب نسبت عدد هفت به برج سنبله و کوکب عطارد توسط ابن عربی ، نیز باید بگویم که تقسیم بندی ها متفاوت است .
 در بیشتر متون تقسیم اعداد  عدد عطارد را 5 می دانند .
اما با اینحال این نکته را می دانیم که در بعضی👈 تقسیم بندی های غیر معروف علم اوفاق👉 ،  بعضا لوح 7در 7 را منسوب به عطارد دانسته اند .
البته همانگونه که ملاحظه نمودید ملاک شیخ در انتساب عدد 7 آیه قرآن بوده است .

نکته 3: ممکن است  که اندیشه اخوان
در باب اینکه هزاره ششم را منسوب به رسول الله (ص) دانسته اند . متاثر از بعضی  داده های تاریخی بوده باشد .
زیرا مورخین گفته اند  .که تاریخ ولادت رسول الله (ص) 6163 سال پس از  هبوط آدم صفی الله بوده است .
و ظاهرا بدین خاطر بوده که در حدود سال 1000 هجری همگی منتظر ظهور موعود(ع) بوده اند .
البته بر اساس این نظر هزاره تولد رسول الله (ص) هزاره هفتم بوده است . نه ششم !

نکته 4: عبرانیان اعتقاد بر این دارند که از زمان هبوط آدم صفی الله  تا اکنون کمتر از 6000 سال گذشته است .


نکته 5 : می دانیم که برج سنبله منسوب به کوکب عطارد است . نه تنها سنبله منسوب به کوکب عطارد است . بلکه شرف عطارد نیز در این برج به وقوع می پیوندد . از سوی دیگر می دانیم که عطارد کوکب 👈 سخنور و  👈سفر و
👈 پیک و نامه رسان و 👈ارتباطات  است و با👈 علوم دینی نیز ارتباط دارد .
همانگونه که در اساطیر و نجوم احکامی عطارد پیک و خبر رسان است . 👈پیامبران الهی  نیز ، 👈 پیام رسان و فرستاده ، الله تبارک تعالی به سوی مردمان می باشند . 
و سیر انبیا از حضرت آدم صفی الله شروع و به حضرت محمد رسول الله (ص) ختم شد .

بنابراین علی القاعده می بایستی  دوره سنبله  که بنا به نظر ابن عربی با تولد آدم صفی الله ، نخستین پیامبر الهی شروع شده بود و هفت هزار سال خداوند برای آن در عالم عنصری ولایت قرار داده است  . با تولد رسول الله(ص)  به پایان می رسید .
اما ظاهرا ابن عربی  چنین نظری ندارد  .


ادامه دارد ...

#ابن_عربی #میزان #سنبله #ادوار #هفت #اخوان_الصفا
@soltannasir
7⃣7⃣7⃣7⃣7⃣

@soltannasir

        { پاسخ به سوالات 63}

       { مسبحات و چاکراها 60}

ادامه ...👇

 از برج میزان و ارتباط آن با قیامت سخن گفته شد .
شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی نیز در فتوحات مکیه اشاره به این نکته دارد که ظهور خلیفه خدا ( حضرت صاحب الامر و الزمان«ع» )   در سنبله(عزرا ء) و قیامت در میزان است .
 
{ ظهور خلیفه در دوره عذراء «سنبله =شهریور » 👇

چون افلاک به گردش در آمد و ارکان و عناصر را درد زادن _بدانچه در این نکاح معنوی بر آنها فرو ریخته و باردار شده اند _ فرارسید ، مولدات هر رکن و عنصری به حسب آنچه که حقیقت آن رکن اقتضا می کند ظاهر گردیدند ، بنابراین امت های عالم ظاهر شدند و حرکت منکوس و نگونسار و حرکت افقی (راست ) پدیدار آمد ، و چون حکم منتهی به « سنبله = شهریور » شد نشأة انسانی به تقدیر خداوند عزیز علیم پدیدار گشت ، خداوند عزوجل ، انسان را از حیث جسمش ، به خلقتی تمام و معتدل آفرید و به وی حرکت مستقیم عطا فرمود ،و پروردگار مهربان   برای آن (دوره سنبله = عزرا ) هفت هزار سال در عالم عنصری ولایت قرار داد.

زمان رستاخیز ، دولت فضل و عدل دوره میزان است : 👇
پس از دوره سنبله (شهریور = عذراء ) حکم به « میزان = مهر » منتقل می گردد و آن ، زمان قیامت و رستاخیز است و در آن ، میزان های قسط و عدل _ در روز قیامت _ گذارده می شود و کسی به هیچ وجه ستم نمی بیند ،و چون وی ( میزان ) را حکمی _ بدانچه که خداوند از عدل در دنیا در آن به امانت گذارده _ نیست ، از این روی حق متعال میزان ها قرار داد و بدان میزان ها جز اندکی از مردمان عمل نمیکنند ، و آنان فقط انبیا و هر کس که محفوظ ( معصوم از گناه ) است _ از اولیا _ می باشد ، و چون رستاخیز محل غلبه و فرمانروایی میزان است ، کسی به هیچ وجه ظلمی نمی بیند ، خداوند می فرماید : وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ فَلَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئًا وَإِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَيْنَا بِهَا وَكَفَى بِنَا حَاسِبِينَ ، یعنی 👈 ما ترازوهای عدل را در روز رستاخیز برپا خواهیم نهاد و کسی به هیچ وجه ستم نمی بیند ، و اگر هم وزن دانه خردلی باشد _ یعنی عملش _ بیاریمش که ما بس حسابگرانیم (47 انبیا )  
 { رمزیت عدد هفت و عدد دوازده : 👇

و چون « عذراء» را از اعداد ، عدد هفت بود ، وی را هفتاد ، و هفت ، و هفتصد از اعداد _ در دو چندان شدن پاداش ها و مثل زدن های در صدقات _ می باشد ، خداوند می فرماید : مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
یعنی : حکایت کسانی که اموال خویش را در راه خدا انفاق می کنند ، چون دانه ای است که هفت خوشه برویاند و در هر خوشه صد دانه باشد ، خداوند برای هر که خواهد دو برابر می کند (261_بقره) ... تا هفت هزار و ... تا هفتصد هزار و ... تا بی نهایت _ ولی از حساب هفت _.
این فرض های مقداری ، در فلک اطلس دوازده فرض اند ، زیرا منتهای عدد ، تا دوازده اسم می باشد و آنها ، از یک هست تا ده _تا صد _ و آن یازده است _تا هزار _ و آن دوازده می باشد ، و آن سویش مرتبه دیگری نمی باشد ، و در آنها ترکیب ، به واسطه تضعیف و دو چندانی است } ( ترجمه فتوحات مکیه جلد دوم صفحه 316 و 317)

نکته : در ترجمه فتوحات مکیه مرحوم محقق محمد خواجوی  سخن از دوره سنبله و دوره میزان  است . فقیر در متن عربی فتوحات مکیه این کلمه را ندیدم بلکه تنها سخن از سنبله و میزان است .
منتهی چون سخن از حکم به سنبله و میزان رفته و از  هفت هزار سال زمان برای  سنبله سخن گفته شده می توان جمله شیخ را به دوره  و ادوار نجومی تفسیر نمود .
و طبیعی است که سخن شیخ اکبر با سخن منجمین احکامی امروز(عمدتا غربی )  و بسیاری دیگر از نحله های علوم خفیه در طول تاریخ  در  باب ادوار نجومی متفاوت است . 
مغان ایران باستان قائل به دوره دوازده هزاره عالم یا بعضا 9000 ساله  بوده اند .
البته در کتاب الملل و النحل شهرستانی در توضیح دین مجوس  و فصل مربوط به کیومرثیه (فصل اول ) آورده : 👇

{ ... و او مطبوع بود : بر شر ، و فتنه ، و فساد ، و [ فسق ] و ضرر ، و اضرار (یعنی در طبیعت او این همه مخمر بود ) ، و « اهرمن » ( که عبارت از « ظلمت » است ) بر «نور» خروج کرد ، و عاصی شد ، وتمرد ورزید ، و میانه «لشکر نور » و ظلمت کارزار قائم شد .
و «فرشتگان» در میان آمدند ، و صلح کردند بر آنکه « عالم سفلی » «اهرمن » را باشد 👈هفت هزار سال 👉 و بعد از هفت هزار سال عالم به نور تعلق داشته باشد ، و طایفه که در « دنیا » بودند ، پیشتر از زمان صلح ایشان را [ نابود و ] هلاک ساخت . ...} (ترجمه الملل و النحل جلد 1 صفحه 369)

ادامه دارد ...

#مسبحات #چاکرا #میزان #ابن_عربی
@soltannasir
🔳🔳🔳🔳



    { درد و دل سلطان نصیری 3 }

یکی از مشکلاتی که در راه سلطان نصیر تا کنون وجود داشته است . کمبود منابع است . هنگامی که شما روزانه مطلب می نویسید . در حین نوشتار خویش لازم است که به بعضی منابع و کتب رجوع نمایید . و این مستلزم این است که شما کتابخانه کاملی در اختیار داشته باشید .  طبیعتا شما به علت روزانه نویسی وقت لازم برای اینکه ،  به کتابخانه های بزرگ موجود در سطح شهر (نظیر کتابخانه ملی و مجلس و ...) مراجعه نمایید را ندارید . و از آنجایی که فقیر علاقه ای به خواندن کتب به صورت PDF  ندارم .
باید منابع مورد نیاز خویش را تهیه نمایم . و با توجه به اینکه کتاب امروزه در کشور ما کالای لوکس و گرانی  محسوب می شود . شما برای تهیه منابع مورد نیاز خویش مشکل دارید . و تهیه منابع مورد نیاز برای روند  تحقیق به کندی انجام می شود .
فقیر با وجود آنکه کتابخانه ای شامل چند هزار جلد کتاب تخصصی در اختیار دارم . اما حداقل 5000 جلد کتاب دیگر نیز باید به این کتابخانه بیفزایم تا روند تحقیق و مطالعات فقیر بخوبی پیش برود .
از این مشکل(کتابخانه و منابع) چون بگذریم . به یکی از اساسی ترین سوالاتی می رسیم که مخاطبین سلطان نصیر تا کنون از فقیر داشته اند . و متاسفانه علی رغم پاسخ به آن در  مطالب ارسالی در کانال ، باز عده ای همچنان این سوال را از فقیر می پرسند که منبع بعضی مطالب سلطان نصیر از کجاست ?
عزیزان همانگونه که پیشتر گفته شد .  مطالعه و تحقیق و تفکر  در منابع مختلف نظیر کتب و مقالات به همراه خوشه چینی از محضر بزرگان مختلف و چندین سال سیر و سلوک عملی ، مهمترین منابع سازنده سلطان نصیر می باشد . و  خوانندگانی که از ابتدا سلطان نصیر را خوانده اند . احتمالا دریافته اند که بعضی از مطالب سلطان نصیر داده مطالعاتی صرف نیست بلکه در باب آن نظریه پردازی شده است . ( هر چند  بعضی نظرات فقیر  هنوز خام است .منتهی این نظرات خام نیز بهتر است مطرح شود . زیرا اگر به شکل خام مطرح نشود . ممکن است هیچ گاه مجال بروز و ظهور پیدا ننماید . )

با این حال نمی دانم چه بگویم
 فقیر از بعضی خوانندگان این سوال را دارم . که اگر در باب بعضی نظرات و یا داده های اطلاعاتی من باب مثال گفته شود که ابن عربی در فلان کتاب  گفته است و یا شیخ اشراق در کتاب خویش ... گفته و یا سایر بزرگان ، آیا این به عنوان منبع و سند می تواند دارای اعتبار باشد ?!!!
آیا ابن عربی یا سهروردی و یا سایر بزرگان  در آثار خویش اشتباه نداشته اند  ?
اتفاقا پاسخ این سوال روشن است . این دو بزرگ نیز مانند هر  اندیشمند بزرگ دیگری دارای اشتباهاتی بوده اند .
در آثار شیخ اکبر ابن عربی هم اشتباهات تاریخی وجود دارد و هم اشتباهات حدیثی و هم اشتباهات عقلی و هم اشتباهات معرفتی و غیره
در آثار شیخ اشراق سهروردی نیز اشتباهات تاریخی و عقلی وجود دارد .
اما مسئله این است که شخصیت بزرگی نظیر ابن عربی ، آن قدر در ساحت اندیشه قدسی و عرفانی بزرگ است . و آن قدر معارف بکر از اسرار در آثار وی  علی الخصوص کتاب گرانسنگ فتوحات مکیه آمده است  . که اشکالات آثار وی در برابر این همه معارف نمودی ندارد .{  از علامه طباطبایی نقل است که ابن عربی در فصوص مشت مشت ( معارف بکر از عالم قدسی ) آورده است و در فتوحات دامن دامن }
علمای بزرگ شیعه که مشرب عرفانی دارند . نظیر علامه سید حیدر آملی و  علامه شیخ بهاالدین عاملی و  امام خمینی و علامه طباطبایی و شهید مطهری و علامه طهرانی و استاد سید جلال الدین آشتیانی و علامه شعرانی و علامه حسن زاده آملی و آیت الله سید علی قاضی و سایر بزرگان از علمای معاصر این اشکالات را در آثار شیخ اکبر دیده اند . اما در برابر عظمت این مرد در ساحت اندیشه قدسی و عرفانی سر تعظیم فرود آورده اند .
البته باید این نکته را بگویم که از سوی دشمنان عرفان  اشکالاتی به وی مطرح است . که بعضی از آن کاملا متعصبانه و یا از عدم درک صحیح مطالب وی است . که دوستداران شیخ اکبر از علمای بزرگ شیعه آن را پاسخ داده اند . اما با این حال بعضی اشکالات در مورد بعضی مطالب وی وارد است . 

از بحث اصلی خارج نشویم . صحبت بر سر این مسئله بود . که عزیزان اگر مطلبی را از بزرگان نیز بخوانید سند نیست . فقیر زمانی که درس پیران فصول را نوشتم . اعتراضی به فقیر ارسال شد که ابن عربی در آثار خویش ، رجال الغیب و اولیا را اینگونه ( به شکل خاص خود شیخ اکبر ) تقسیم بندی نموده است . منبع تقسیم بندی شما از کجاست ?
پاسخ این سوال روشن است 😊 ایشان به فقیر بگویند که منبع تقسیم بندی شیخ اکبر ابن عربی از کجاست ? منبع فقیر نیز همانجاست .😊
چرا عده ای اینگونه فکر می نمایند که فقط پیشینیان نظیر  ابن عربی و یا سهروردی و .. می توانند بگویند .  و دیگران نمی توانند بگویند.
ادامه دارد ...

#سلطان_نصیری #شیخ_اکبر #ابن_عربی #سهروردی #امام_خمینی

@soltannasir
💖💖💖💖💖💖💖

 

            { درد و دل 69 } 

 

     { در تفاوت عارف عالم و عارف غیر عالم 2} 

 

.... و مستغرق در مشاهده انوار جلال و کبریائی حضرت حق گشته و تنها عالم بالله است و از احکام جز آنچه از آن گریزی نیست و درعمل بدان محتاج است نمی داند ، تفاوت واضح و آشکاری وجود دارد . 

این جماعت از اولیاء خدا چون از سعه و ظرفیت بیشتر و بالاتری برخوردارند ، از سالکین راه خدا و مشتاقان وادی الهی بیشتر دستگیری می نمایند . 

انسان کامل عالم ، عالمی (جهانی ) را با خود همراه نموده و به سوی حق جل و علا می کشاند . اما انسان کامل غیر عالم ، فقط افراد معدودی را در حجر تربیت خود گرفته و از آنان دستگیری می نماید ، و این تمایز و تفاوت بین کاملین بوضوح مشهود است .

{ کتاب نور مجرد جلد اول صفحات 51الی 56}

 

همچنین شیخ الاشراق شهاب الدین یحیی سهروردی درمقدمه کتاب حکمة الاشراق خویش در طبقه بندی حکما آنان را به پنج دسته اصلی تقسیم می نماید : 👇👇👇👇👇👇

 

1- كساني‌ كه‌ در تألّه‌ (علم الاهیات )متوغل‌ بوده‌ و به‌ درجات‌ كمال‌ نائل‌ شده‌اند ولي‌ از حكمت‌ بحثی، بی بهره‌ بوده‌ و به‌ آن‌ توجهي‌ نكرده‌اند.  ابوالعباس قصاب آملی و   ابوالحسن‌ خرقانی، و بسياری از مشايخ‌ تصّوف‌ در زمره‌ی اين‌ گروه‌ قرار می گيرند.

 

2- كسانی كه‌ به‌ عكس‌ گروه‌ اول‌ در حكمت‌ بحثی متوغل‌ بوده‌ و به‌ درجه‌ای از كمال‌ نيز در اين‌ راه‌ نائل‌ گشته‌ ولی از حكمت‌ ذوقی بی بهره‌ مانده‌اند. كندی، فارابی، ابن‌رشد و بسياری از مشّائيان‌ از اين‌ جمله‌اند.

 

3- فرزانگانی كه‌ هم‌ در حكمت‌ ذوقی متوغل‌ گشته‌ و هم‌ در حكمت‌ بحثی متبحر مي باشند. كسانی از حكما كه‌ در اين‌ طبقه‌ قرار گيرند از كبريت‌ احمر كمياب‌تر و از اكسير اعظم‌ پربهاترند.

شیخ اکبر ابن عربی و شیخ کبیر صدرالدین قونیوی را می توان از این دسته دانست . 

 

4- كساني‌ كه‌ در حكمت‌ ذوقی متوغل‌ هستند ولی در حكمت‌ بحثی متوسط‌ يا ضعيف‌ به‌ شمار می آيند. بزرگانی نظیر خواجه عبدالله انصاری را با همه علم وی می توان از این دسته دانست . زیرا که وی با علوم عقلی تا حدی مخالف بود .  

 

5- كسانی كه‌ برعكس‌ طبقه‌ی چهارم‌ در حكمت‌ بحثی متوغل‌ هستند ولی در حكمت‌ ذوقی متوسط‌ يا ضعيف‌ می باشند. شیخ الرئیس ابن سینا از این دسته می باشد .

از میان این پنج دسته ، دسته سوم یعنی حکیمی که هم در حکمت ذوقی متوغل باشد و هم در حکمت بحثی متبحر باشد . بر چهار دسته دیگر برتری دارد .  

 

نکته : در پاسخ عده ای از مبتدیان که آنان را هنوز گمان اینستکه بی تعلیم و تعلم علوم ظاهری می توان در عالم علم و اندیشه منشأ اثر شد و سخنان فقیر برای آنان قابل هضم نیست  باید بگویم که نگاهی به تاریخ تصوف و عرفان بیندازیم . چرا حتی بزرگترین عرفا در ساحت اندیشه خطا نمودند ?! 

 

چرا بین اثر یک عارف کامل نظیر ابن عربی که عالم به علوم مختلفه است . 

با اثر عارفی کامل نظیر خواجه عبدالله انصاری که وی نیز عالم به بعضی علوم بوده  تفاوت است ?! 

یا بین آثار عارفی کامل نظیر شیخ الاسلام احمد جام (ژنده پیل قرن پنجم و ششم) که بزرگ وقت و عصر خویش بوده است و اتفاقا پس از توبه به مطالعه و آموختن علوم می پردازد . با آثار عارفی بزرگ نظیر مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی که به علت ارادت به شیخ جام لقب جامی تخلص می نموده تفاوت است ?! 

آثار مولانا جامی کاملا برتر است با اینکه شیخ احمد جام مقام معنوی برتری داشته است . 

شخصی که سالها مطالعه در باب سیر تاریخ تصوف و عرفان نموده باشد . بخوبی این تفاوت ها  را در می یابد  . 😊

 

ادامه دارد ...

 

#درد_و_دل #نور_مجرد #خرقانی 

#قصاب_آملی #سهروردی #ابن_عربی

#حکمة_الاشراق #قونیوی 

@soltannasir 

❤️💛❤️💛❤️💛❤️❤️💛❤️💛💛❤️💛❤️

 

              (اربعین 10)

 

اگر کسی اعتراض نماید که این چه نوع از علم حروف می باشد . گوییم عالم مثال ( عالم اختری در نزد هندوان ) قسمت های گوناگونی دارد یکی از این قسمت ها در عالم مثال , عالم  حروف می باشد  که حروف در این عالم دارای افلاک و حرکات می باشد .حروف در عالم مثال حروف تنها توسط ارقامشان به یکدیگر تبدیل نمی شوند . بلکه توسط اشکالشان نیز به یکدیگر تبدیل می شوند . 

و شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی در کتاب فتوحات مکیه بدین حقیقت اشاره نموده است. 

و بابی جدا باز نموده تحت عنوان 👇👇👇👇 (خاصیت حروف در شکل هایشان است نه در حروفشان )

{بدان این حروف از آن جهت که حروف اند . آنها را این خاصیت نیست . بلکه خاصیتشان از جهت شکل داشتنشان است و چون دارای اشکالند , بنابراین خاصیت از جهت شکل می باشد . از این روی عمل آنها به واسطه اختلاف قلمها مختلف و گوناگون می شود . زیرا اشکال مختلفند .......}

سالکینی  که به عالم مثال حروف راه می یابند. این تبدیلات را مشاهده می نمایند . 

اینکه این تبدیلات حروفی در عالم مثال  بر اساس شیوه ای قاعده مند _مانند حساب جمل _ ایجاد می شود یا خیر ! فقیر  اطلاع ندارم .

یک سالک حروفی (متبحر در علم حروف ) که به عالم مثال حروف راه پیدا نموده است . افکار یک شخص را به شکل جملاتی که از سر شخص خارج می شود مشاهده می نماید . و یا پرونده اعمال شخص را در دور جسم شخص به مانند صفحاتی نوشته شده مشاهده می کند .  

#اربعین 

#حروف 

#ابن_عربی 

@soltannasir 

1⃣2⃣3⃣4⃣5⃣6⃣7⃣8⃣9⃣🔟0⃣

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 71
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 303
  • آی پی دیروز : 163
  • بازدید امروز : 555
  • باردید دیروز : 440
  • گوگل امروز : 31
  • گوگل دیروز : 46
  • بازدید هفته : 1,986
  • بازدید ماه : 1,986
  • بازدید سال : 100,524
  • بازدید کلی : 1,168,962