loading...
سلطان نصیر

@soltannasir

     { مسبحات و چاکراها 123 }

              { تعلیقات 33 }

  { نگاهی تطبیقی در باب اسطوره آفرینش و آیات قرآن 13 }

ادامه ...👇

{ ...خلق العالم
أَنْشَأَ الْخَلْقَ إِنْشَاءً وَ ابْتَدَأَهُ ابْتِدَاءً بِلَا رَوِيَّةٍ أَجَالَهَا وَ لَا تَجْرِبَةٍ اسْتَفَادَهَا وَ لَا حَرَكَةٍ أَحْدَثَهَا وَ لَا هَمَامَةِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فِيهَا أَحَالَ الْأَشْيَاءَ لِأَوْقَاتِهَا وَ لَأَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفَاتِهَا وَ غَرَّزَ غَرَائِزَهَا وَ أَلْزَمَهَا أَشْبَاحَهَا عَالِماً بِهَا قَبْلَ ابْتِدَائِهَا مُحِيطاً بِحُدُودِهَا وَ انْتِهَائِهَا عَارِفاً بِقَرَائِنِهَا وَ أَحْنَائِهَا ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ فَتْقَ الْأَجْوَاءِ وَ شَقَّ الْأَرْجَاءِ وَ سَكَائِكَ الْهَوَاءِ فَأَجْرَى فِيهَا مَاءً مُتَلَاطِماً تَيَّارُهُ مُتَرَاكِماً زَخَّارُهُ حَمَلَهُ عَلَى مَتْنِ الرِّيحِ الْعَاصِفَةِ وَ الزَّعْزَعِ الْقَاصِفَةِ فَأَمَرَهَا بِرَدِّهِ وَ سَلَّطَهَا عَلَى شَدِّهِ وَ قَرَنَهَا إِلَى حَدِّهِ الْهَوَاءُ مِنْ تَحْتِهَا فَتِيقٌ وَ الْمَاءُ مِنْ فَوْقِهَا دَفِيقٌ ثُمَّ أَنْشَأَ سُبْحَانَهُ رِيحاً اعْتَقَمَ مَهَبَّهَا وَ أَدَامَ مُرَبَّهَا وَ أَعْصَفَ مَجْرَاهَا وَ أَبْعَدَ مَنْشَأَهَا فَأَمَرَهَا بِتَصْفِيقِ الْمَاءِ الزَّخَّارِ وَ إِثَارَةِ مَوْجِ الْبِحَارِ فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ السِّقَاءِ وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَهَا بِالْفَضَاءِ تَرُدُّ أَوَّلَهُ إِلَى آخِرِهِ وَ سَاجِيَهُ إِلَى مَائِرِهِ حَتَّى عَبَّ عُبَابُهُ وَ رَمَى بِالزَّبَدِ رُكَامُهُ فَرَفَعَهُ فِي هَوَاءٍ مُنْفَتِقٍ وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ فَسَوَّى مِنْهُ سَبْعَ سَمَوَاتٍ جَعَلَ سُفْلَاهُنَّ مَوْجاً مَكْفُوفاً وَ عُلْيَاهُنَّ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَ سَمْكاً مَرْفُوعاً بِغَيْرِ عَمَدٍ يَدْعَمُهَا وَ لَا دِسَارٍ يَنْظِمُهَا ثُمَّ زَيَّنَهَا بِزِينَةِ الْكَوَاكِبِ وَ ضِيَاءِ الثَّوَاقِبِ وَ أَجْرَى فِيهَا سِرَاجاً مُسْتَطِيراً وَ قَمَراً مُنِيراً فِي فَلَكٍ دَائِرٍ وَ سَقْفٍ سَائِرٍ وَ رَقِيمٍ مَائِرٍ.

3.راه هاى خدا شناسى
اوّل-  آفرينش جهان
👈خلقت را آغاز كرد، و 👈موجودات را بيافريد، بدون نياز به فكر و انديشه اى، يا استفاده از تجربه اى، بى آن كه حركتى ايجاد كند، و يا تصميمى مضطرب در او راه داشته باشد. براى پديد آمدن موجودات، وقت مناسبى قرار داد، و 👈موجودات گوناگون را هماهنگ كرد، و در هر كدام، 👈غريزه خاصّ خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانيد. خدا پيش از آن كه موجودات را بيافريند، از تمام جزئيّات و جوانب آنها آگاهى داشت، و حدود و پايان آنها را مى دانست، و از اسرار درون و بيرون پديده ها، آشنا بود. 👈سپس خداى سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواى به آسمان و زمين راه يافته را آفريد ، و در آن آبى روان ساخت، آبى كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه يكى بر ديگرى مى نشست، آب را بر بادى طوفانى و شكننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهدارى آب مسلّط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبى تعيين فرمود. فضا را در زير تند باد و آب را بر بالاى آن در حركت بود. سپس خداى سبحان طوفانى  بر انگيخت كه آب را متلاطم ساخت  و امواج آب را پى در پى در هم كوبيد. طوفان به شدّت وزيد، و از نقطه اى دور دوباره آغاز شد. سپس به طوفان امر كرد تا امواج درياها را به هر سو روان كند و بر هم كوبد و با همان شدّت كه در فضا وزيدن داشت، بر امواج آب ها حمله ور گردد از اوّل آن بر مى داشت و به آخرش مى ريخت،  و آب هاى ساكن را به امواج سركش بر گرداند. تا آنجا كه آب ها روى هم قرار گرفتند، و چون قلّه هاى بلند كوه ها بالا آمدند. امواج تند 👈كف هاى بر آمده از آب ها را در هواى باز، و فضاى گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد . آسمان پايين را چون موج مهار شده، و👈 آسمان هاى بالا را مانند 👈سقفى استوار و بلند قرار داد، بى آن كه نيازمند به ستونى باشد يا ميخ هايى كه آنها را استوار كند. آنگاه 👈فضاى آسمان پايين را به وسيله 👈نور ستارگان درخشنده زينت بخشيد و در آن چراغى روشنايى بخش (خورشيد)،و ماهى درخشان، به حركت در آورد كه همواره در مدار فلكى گردنده و بر قرار، و 👈سقفى متحرّك، و 👈صفحه اى بى قرار، به گردش خود ادامه دهند ...}

ادامه دارد ...

#ستون #آسمان #نهج_البلاغه #فلک #چراغ
@soltannasir
🌊💨🌪💧💦🌙

نویسنده مقالات کانال تلگرام سلطان نصیر بازدید : 131 چهارشنبه 01 شهریور 1396 نظرات (0)

@soltannasir

       { مسبحات و چاکراها 92 }

            { تعلیقات 2 } 

      { در تطابق عالم صغیر و کبیر 2}

{ در تطابق قرآن با قلب و لوح محفوظ با ریه ها 2}

ادامه ...👇

نکته 4 : گفته شد که ساختار ریه ها در قفسه سینه ( صدر ) در عالم صغیر  به لوح محفوظ در عالم کبیر شباهت دارد .
اما یکی دیگر از دلایل این شباهت این است که الله تبارک تعالی در قرآن مجید صدر ( سینه ) را محل آیات روشن خویش دانسته است .

نظیر آیات : 👇

{ بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي 👈صدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ ﴿۴۹﴾بلکه این قرآن، آیات روشنی است در سینه کسانی که به آنان معرفت و دانش عطا شده است؛ و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمی کنند. (۴۹) }

همچنین از این آیه اینچنین برداشت می شود که صدر (سینه ) محل علم است . و چرا اینگونه نباشد همانگونه که  در عالم کبیر لوح محفوظ محل علم 👈 محفوظ الهی است . در عالم انسانی نیز  صدر ( سینه ) محل انوار علوم الهی می باشد .

همانگونه که ملاحظه نمودید حکما و صوفیه محل لوح محفوظ را _ که محل علم الهی است _ در عالم کبیر ، فلک کرسی یا همان فلک ثوابت و یا فلک البروج می دانند . که بر طبق نظام فلکیات قدیم جملگی علوم عالم در آن مرتسم می شود .
همچنین آنان ( حکما و صوفیه ) قلب را محل فلک عرش یا فلک اطلس و یا فلک الافلاک می دانند . و  صدر ( سینه ) را محل فلک کرسی و یا ثوابت و یا فلک البروج می دانند .
بنابراین بین صدر (سینه ) و فلک ثوابت و لوح محفوظ و انوار علم الهی ارتباطی ناگسستنی وجود دارد و صدر ( سینه ) یا به عبارت دیگر همان ریه ها در ساختار بدن انسان به مثابه لوح محفوظ الهی می باشد که علوم الهی در آن مرتسم می شوند .
هر چند که علم جدید محل رسم علوم را مغز می داند . اما بر طبق آیات قرآن و احادیث و مکاشفات عرفای شامخ امت محل انوار 👈 علوم الهی نه علوم مادی زمینی  صدر و سینه است نه مغز . و اینکه علم جدید نتوانسته این مسئله را ثابت نماید . تغییری در این حقیقت الهی ایجاد نمی نماید .

در فرهنگ اصطلاحات فلسفی ملاصدرا ذیل ماده لوح اینچنین آمده : 👇

{ لوح : به معنای صفحه و صحیفه ای است که قابل ترسیم صور و کتابت بر روی آن باشد و لوح صحیفه نفس را گویند که محل ارتسام صور اشیاء و یا انطباع و یا تمثل و غیره است .
بنابر آرا و عقاید مختلف که در وجود ذهنی هست و👈 لوح نفوس سماوی ، 👈محل ارتسام صور کلیه موجودات این عالم است .
صدرا گوید اما لوح محفوظ عبارت از 👈نفس کلیه فلکی به ویژه 👈فلک اقصی است زیرا آن چه در عالم محقق شده و خواهد شد مکتوب و ثابت است در نفوس فلکیه و آن ها عاملند به لوازم و حرکات خود چه آن صور موجودات از عالم عقل بر وجه کلی در نفوس فلکیه مرتسم می شوند و بالاخره محل صور کلیه نفوس فلکیه و به ویژه نفس فلک اقصی ( فلک الافلاک ) است که 👈قلب عالم است که صوفیه انسان کبیر نامند .
و لوح محفوظ گویند از آن جهت که صور کلیه موجودات در آن محفوظ و منضبط اند که فیض علی الدوام از خزاین فیض خدا بدان افاضه می شود و لوح محفوظ را ام الکتاب گویند و در مرتبت بعد از نفوس کلیه فلکیه و علی الخصوص نفس کلی فلک اقصی منتقش می شوند در نفوس جزئیه منطبعه فلکیه صور جزئیه متشخصه با اشکال و هیأت خاص آن ها که مقدرند و مقارن اند با اوقات معینه آن ها مطابق با آن چه در مواد خارجیه اند و آن صور با جزئیت خود متبدلند و متجددند و این نفوس را الواح قدریه و الواح محو و اثبات می نامند .
و لوح قضا عبارت از علم عقول است و عقول عرضیه الواح قدریه الهیه اند .
بعضی از 👈منجمان و فلاسفه گفته اند که در هر سال الهی که سیصد و شصت هزار سال نجومی است . آنچه  در الواح قدریه و محو و اثبات است پایان یافته و محو شود و مجددا به واسطه قلم اعلای الهی صور اشیای مقدرة الوجوه مرتسم می شوند . و به حکم « یوم نطوی السماء کطی السجل » و « یدبر الامر من السماء الی الارض ثم یعرج الیه فی یوم کان مقداره الف سنة » و این است معنی کور و دور.
و مثال مناسب برای روشن شدن معانی لوح و قلم و قضا و قدر نشآت انسانی است همان طور که برای انسان و افعال آن از ابتدا صدور و بروز از مماکن غیب تا مظاهر شهادت چهار مرتبت است که ابتدا در ممکن عقلش می باشد که غیب الغیوب است و در غایت خفا است و بعد تنزل کند به قلب عند استحضار آن ها به فکر و اخطار به بال که در این مرتبت برای هر انسانی تصورات کلیه حاصل می شود که تعبیر به قلب می کنند و مرتبت بعد تنزل به خیال است که موطن تصورات جزئیه است که باعث بر عزم جازم می شود و بعد حرکت اعضا است .
همان طور است حال موجودات که از ممکن غیب نزول ، تا به جهان ظهور و بروز رسیده اند . }

ادامه دارد ...

#تعلیقات #ریه_ها #قلب #عرش #کرسی #فلک_البروج #فلک #ملاصدرا
@soltannasir
💫💫💫💫💫

@soltannasir

          { پاسخ به سوالات 78}

        { مسبحات و چاکراها 75}


از ادریس (ع) سخن گفته شد و اینکه وی هم در تورات و هم در داستان های شفاهی به جای مانده از پیشینیان و هم در بخشی از احادیث اسلامی به آسمانها رفت .
ملاحظه نمودید که در اکثر احادیث اسلامی سخن از سفر ادریس(ع) به آسمان چهارم  و یا بین آسمان چهارم و پنجم یعنی محل خورشید بر طبق نظر پیشینیان شده است . که البته امروزه عده ای تطابق آسمانها را با فلکیات قدیم نمی پذیرند . و تمامی ستارگان را مربوط به آسمان اول می دانند .
ابن عربی فص حکمت قدوسی در کلمه ادریسی ، را با آیه قرآن که مربوط به ادریس (ع) است . طرح ریزی می نماید .
یعنی آیه « و رفعنامکانا علیا » (57 سوره مریم )
وی علو و بلندی را به علو مکانی و علو مکانتی تقسیم می نماید .
وی سپس با نقل آیه 57 سوره مریم که در آن نقل شده که ادریس (ع) را به مکانی بلند بردیم . می گوید : 👈 بالاترین مکان ها ، مکانی است که آسیای افلاک 👈 گرد آن می چرخد و آن 👈فلک خورشید است .
و وی مقام روحانیت ادریس (ع) را در آنجا می داند .
به نظر می آید که ابن عربی بر اساس احادیثی که در کتب اهل سنت نقل شده ، جایگاه ادریس (ع) را در فلک شمس می داند . و مستمسک ابن عربی در اینجا حدیث است نه کشف و شهود شخصی وی .

  ابن عربی 👈 فلک شمس را قطب افلاک می داند که آسیای افلاک بر گرد آن می چرخد . و وی  سپس با نام بردن افلاک تعداد آنان را 15 فلک می داند.  که هفت فلک کره خاک ، فلک کره آب ، فلک کره  هوا ، فلک کره  اثیر ، فلک قمر ، فلک عطارد ، فلک زهره ، در پایین فلک شمس و هفت فلک ، فلک مریخ ،فلک مشتری ، فلک زحل ، فلک منازل و فلک اطلس و فلک کرسی و  فلک عرش می داند .
نظر ابن عربی با نظر قدما و منجمین اسلامی متفاوت است و دیدگاه وی نه با فلکیات قدیم چندان منطبق است و نه با فلکیات جدید ، وی بر خلاف منجمین اسلامی که زمین را مرکز عالم می دانستند ، قائل به چرخش افلاک گرد فلک قطب که فلک شمس است می باشد .
بنابراین وی به نوعی نظریه خورشید مرکزی قائل است که با نه با نجوم قدیم چندان انطباق دارد و نه با نجوم  جدید .
همچنین وی بر خلاف قدما فلک کرسی و عرش را بالای فلک ثوابت و اطلس می داند .

علامه حسن حسن زاده آملی در کتاب ممد الهمم در شرح فصوص الحکم  در فص ادریسی می نویسد : 👇

{ در کتب هیئت و نجوم که خواستند حرکات کواکب را به نظم بباورند نه فلک ثابت کردند که قمر است و عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل و فلک ثوابت و اطلس که او را فلک الافلاک و معدل النهار و فلک اعظم نیز می نامند و چون در او هیچ ستاره ای نیست او را اطلس می نامند ( چون لفظ اطلس بی نقطه است ) و حرکت یومیه را به او اسناد دادند چنانکه جمعی دیگر از فیثاغورث و ابرخس که قبل از میلاد مسیح بودند و در اسلام ابوسلیمان سجستانی و جمعی دیگر زمین را متحرک می دانستند و حرکت یومیه را به زمین اسناد دادند جناب شیخ بهائی در تشریح الافلاک می فرماید : در لسان شرع از فلک نهم تعبیر به عرش و از فلک ثوابت تعبیر به کرسی می شود .
البته مرادش عرش و کرسی عالم جسمانی است که نمودار عرش و کرسی حقیقی واقعی اند و مادون فلک قمر را فلک نمی نامند بلکه کره می گویند . کره نار ،کره هوا ، کره آب ، کره خاک ، ولی فرمایشی که جناب محی الدین دارد با کتب هیئت و نجوم وفق نمی دهد چه ایشان فلک کرسی و فلک عرش را بعد از فلک ثوابت و اطلس آورده است با اینکه اطلس و ثوابت همان عرش و کرسی اند چنانکه از گفته. شیخ بهائی دانستیم .
بنابراین بعد از فلک شمس پنج فلک است ، نه هفت فلک که محی الدین فرمود و قیصری در شرح گوید
شیخ در باب 275 فتوحات نیز همین حرف را دارد که فرمود اطلس عرش تکوین است که از او به واسطه طبایع اربعه کون و فساد پیدا شد مستوای اسم رحمان عرش عظیم است که مافوقش جسمی نیست و مستوای کرسی کریم است . } (ممدالهمم در شرح فصوص الحکم فص حکمت قدوسیه فی کلمه ادریسیه پانویس )

نکته : ابن عربی در فص ادریسی قائل به این است که بالاترین مکان ها مکانی است که آسیای افلاک بر گرد آن می چرخد و آن فلک خورشید است . اما چرا ابن عربی  فلک خورشید را بالاترین مکان ها می داند ? در حالی که هفت فلک را بالای فلک خورشید نام می برد ?
علت این امر آن است که وی می گوید هفت فلک بالا و هفت فلک پایین 👈 گرد خورشید می چرخند . چون خورشید بنا به نظر وی قطب و مرکز افلاک است . بنابراین برای هفت فلک بالایی نیز ، بالاترین مکان ها مکان خورشید می باشد . زیرا به دور خورشید می چرخند .
بدین ترتیب برای هفت فلک پایینی نیز در اندیشه ابن عربی  بالاترین مکان ها فلک شمس می باشد . زیرا آنان نیز به دور خورشید می چرخند. 


ادامه دارد

#مسبحات #ادریس(ع) #ابن_عربی #ممد_الهمم #فلک #شمس
@soltannasir
🌞☀️

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 81
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 311
  • آی پی دیروز : 152
  • بازدید امروز : 598
  • باردید دیروز : 293
  • گوگل امروز : 5
  • گوگل دیروز : 44
  • بازدید هفته : 4,628
  • بازدید ماه : 4,628
  • بازدید سال : 103,166
  • بازدید کلی : 1,171,604