تصویر مجسمه منسوب به شمعون مغ
ادامه...👇
{از اینجا به بعد (به منابع معتبر می پردازیم و) موضوع اصلی تاریخ الاهي، چهره فرضی و شخصیت یافته زنانه اپینویا (یا معادل آن انویا) می شود که قدرت مولد پدر را در خود جذب کرده است و به مجرد فکر کردن به تحرک در می آید. این تاریخ، تاریخ افرینش یا مجموعه ای از آفرینش ها است و ویژگی خاص گنوسی این روند، در این است که رو به زوال تدریجی (از خودبیگانگی) دارد و اپینویا، که حامل نیروی خلاقه است و از مبدأ خود دور افتاده است، دیگر مهار مخلوقات خود را در دست ندارد و بیش از پیش قربانی نیروهای خودسر آن می شود. موضع اصلی گزارش های قدیمی تر شمعون مغ نیز فقط هبوط، درد و رنج، سقوط و رستگاری نهایی این جلوه زنانه از خداوند است. این گزارش ها هیچ اشاره ای به تولد مفهومی تجلی بزرگ نمی کنند و فقط می گویند او نخستین فکر ذهن او (خداوند) است، مادر جهان که خداوند از طريق او ابتدا قصد داشت فرشتگان خُرد و فرشتگان کلان را بیافریند. در ادامه می خوانیم «این انویا، از او بیرون جهید (اقتباسی از اسطوره تولد پالاس آتنا از سر زئوس) و با درک قصد پدرش، به مناطق پایین تر فرود آمد }
@soltannasir