loading...
سلطان نصیر

 

             { داستان گل سرخ رُز ۲۲}

 

             { سلوک طریقه تاریکی۱}

                              

یکی از خوانندگان پیگیر از فقیر درباره سلوک طریقه تاریکی پرسیده بود. توجه نمایید که شیطن را هم در عالم واقع اولیایی است و جوهره اهریمنی را تجلیاتی در عالم مثال می باشد. عده ای ازصوفیه تجلیات شیطنی را مربوط به شخص شیطن می دانند اما فقیر قائل به جوهره اهریمنی و تاریک می باشم و شیطن و ابلیس را از کاملترین مظاهر این جوهره می دانم. همچنین همانگونه که سالک الی الله را مراقبه ای است. سالک شیطن را نیز مراقبه ای است. سالک الی الله در اوایل سلوک در اثر ذکر یا فکر یا مطالعه یا حتی یک خیال عرفانی و یا گاه بدون هیچ کدام از این پیش زمینه ها حالت حضور با حق و صحت حال با حق پیدا می نماید. مراقبه سالک حفظ این حال حضور حق است و سعی بر اینکه خاطرش با افکار مزاحم مشوش نشود. 

 

نکته۱: حضور حق در واقع حضور دل با حق است و خواطر عمدتا مربوط به ساحت ذهن است. 

 

در اوایل سلوک این حال حضور با حق کوتاه است و چون کوتاه است میزان حال اندک و نتیجتا بسیار فرار است و با مراقبت ضعیف و یا خاطر پراکنده به سرعت از بین می رود. اما هر چقدر که سالک حال را درست مراقبت نماید و تا زمانی که اثر حس حضور وجود دارد نگذارد خاطرش پراکنده شود. حال به تدریج قوی تر و ماندگاریش بیشتر می شود. کم کم سالک به جایی می رسد که یک الی دو ساعت این حس حضور را حفظ می نماید که به زبان شاید آسان باشد اما این حس حضور بعضا ممکن است هستی سالک را بگدازد و تحمل آن آسان نباشد. (البته در مراحل بالا و این‌همان معنی است که بزرگان گفته اند صحو مقام مردان است و سکر جولانگاه اطفال) ادامه این مراقبه کم کم به حضور دائمی و در نهایت فنا می انجامد. مراقبه تصوف و عرفان اسلامی اینگونه است و به مانند عرفان های شرقی سعی در خالی نمودن ذهن و فرو رفتن در ناکجاآباد ذهن ندارد. یکی از نکاتی که باید بدان توجه شد این است که غیبتی که‌ به حضور با حق منجر نشود مانند آنچه در مراقبه های شرقی بعضا وجود دارد ره به ناکجاآباد است. در مراقبه های شرقی و ساختار عرفانی آنان همواره سخن از ساحت ذهن است. و دل و درک دل که صوفیان مسلمان در باب آن داد سخن داده اند و اتفاقا در قرآن مجید و عزیز و احادیث نیز از آن به کرات یاد شده است جایگاهی ندارد. اساسا در لسان اهل بیت و قرآن برخلاف سنت شرقی ذهن آن میزان مهم نیست که دل است و شاید بتوان گفت که کمتر کسی در این دنیای خاکی ما از دل و ساحت دل خبر دارد. عارفان شرقی بزرگ مانند جاودانان هیمالیا در سرزمین رباب نهایت سیرشان رسیدن به سدره است و جبرئیل صفتند. یعنی غایت مقامشان این است که فرشته مانند شوند یا من باب مثال در عرفان هند به مانند ایزدان‌شوند. اما عارف کامل مسلمان که استعداد عین ثابتش اقتضای طی عالم کبیر و عبور از مقام قاب قوسین را دارد. ربانی  می شود یعنی متصف به تمامی صفات و اسما الله ذاتی جمالی و جلالی می شود. اما عارف شرقی تنها متصف به اسما و صفات جمالی حق و اندکی از اسما و صفات جلالی ممکن است بشود. ضمن اینکه اتصافی که سالک در عالم ارواح و تحلیات آن عالم با اتصاف در مقام قرب حق تبارک تعالی بسیار متفاوت است. 

 مسئله دیگری که باید بدان‌توجه نمود این حاضر و ناظر دیدن حق بر حالات خویش، با عقل جزوی قابل ادراک نمی باشد و تا تجربه نشود درک نمی شود. خیلی ها پنداشت حضور با حق دارند و تا حال حضور بر آنان وارد نشود پنداشتشان از بین نمی رود. چه بسا همواره در این پنداشت باقی بمانند. و در جهل مرکب ابدالدهر باقی بمانند.

 

اما در سلوک راه شیطن و تاریکی نیز اینگونه است. سالک این طریقه بر روی نیروی اهریمنی مراقبت می نماید. تا بتدریج حس حضور این نیروی تاریکی در وی تقویت شود تا جایی که این نیروی تاریکی همگی وجود سالک را فراگیرد.

تجلیات جوهره اهریمنی به صورت های گوناگون بر سالک این طرق شیطانی ظاهر می شود. گاه این تجلیات به صورت ابرسیاه و ظلمانی شیطنی تیره و تار ظاهر می شود و رعد و برقی از درون آن ابر ظلمانی شیطنی بر جان سالک این طرق وارد می آید. گاه تیرگی ظلمانی و دود مانند بر شخص وارد می شود و به درون وی می رود. گاه خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی در باطن نفس سالک متجلی می شود. 

 

 

ادامه...👇

 

@soltannasir

🌹🌑🌑🌑🌑🌑🌑🏴

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3004
  • کل نظرات : 100
  • افراد آنلاین : 130
  • تعداد اعضا : 20
  • آی پی امروز : 458
  • آی پی دیروز : 163
  • بازدید امروز : 1,093
  • باردید دیروز : 440
  • گوگل امروز : 31
  • گوگل دیروز : 46
  • بازدید هفته : 2,524
  • بازدید ماه : 2,524
  • بازدید سال : 101,062
  • بازدید کلی : 1,169,500